[ شهروند] سیاست یک علم است، همانطور که اقتصاد. این روزها جسته و گریخته حرفهای نابخردانه و دشمنشادکنی از دهان برخی افراد بیرون میآید که گاه مخاطب را به این شک و شبهه میاندازد که اگر سیاست یک علم است، چرا برخی سیاسیون عالم به آن نیستند و آب به آسیاب دشمن میریزند؟ واقعیت این است که بهروز بودن و اطلاعات داشتن و افزایش بصیرت و آگاهی از الزامات صاحبنظر بودن است و متأسفانه برخی در این میان به اشتباه رشد کردهاند و برخی بیهنگام از فضای رسانهای و تریبونهای در اختیار بهره میبرند و تندروی میکنند. نقد و تحلیلهای امروز هم نیمنگاهی دارد به این موضوع.
جریان تندرو و انحرافی، نه هوش لازم را دارد و نه بدیهیات را میفهمد
در روزهایی که کشور با چالشهای پیچیدهای در حوزههای مختلف روبهروست، استمرار حملات رسانهای برای بیاعتبارسازی نهادهای کلیدی نظام به یک موضوع نگرانکننده تبدیل شده است.
روزنامه خراسان نوشت: درحالیکه رهبری به برهم زدن بازی دشمن در جنگ تبلیغاتی توصیه کردند، امروز شاهد برهم زدن اعتبار رسانههای خودی از جانب افراد بهظاهر انقلابی هستیم.
حمله اخیر محمدرضا شهبازی، مجری برنامهای در صدا و سیما، به مهدی فضائلی، عضو دفتر رهبری، نمونهای آشکار از این روند است که پرسشهای جدی را درباره اهداف و انگیزههای این جریان به ذهن متبادر میکند. شهبازی در توییتی نوشت: «جدیدا فهم سخنان سرراست آقا آسانتر از فهم شرح آقای فضائلی بر سخنان ایشان شده. شاید هم آقا عضو دفتر حفظ و نشر آقای فضائلی شده باشند! انشاءا... حضرت آقا زودتر یک سخنرانی کنند و بیانات آقای فضائلی را شرح دهند.»
این اظهارات، نهتنها بیتوجهی به جایگاه دفتر رهبری را نشان میدهد، بلکه بهطور مستقیم اعتبار یکی از مهمترین بازوهای رسانهای دفتر رهبری را هدف قرار میدهد. درحالیکه امروز رسانهها تنها وسیله اطلاعرسانی نیستند، بلکه بهعنوان ابزاری قدرتمند برای شکلدهی به افکار عمومی و هدایت جریانهای اجتماعی شناخته میشوند؛ دفاتر و نهادهای مهم سیاسی نیز ناگزیر از بهرهگیری از بازوان رسانهای متنوع هستند.
دفتر رهبر انقلاب نیز با درک این واقعیت، مجموعهای از ظرفیتهای رسانهای را ایجاد کرده تا پیامها و مواضع خود را با دقت و شفافیت به جامعه منتقل کند. از نشریه «خط حزبا...» بهعنوان یک بازوی تحلیلی تا توییتهای حساب مهدی فضائلی، این ابزارها هر یک نقش مشخص و هدفمندی دارند. یکی از ظرفیتهای کلیدی دفتر رهبری در فضای مجازی، حساب توییتر مهدی فضائلی است که در سالهای اخیر معمولا برای شفاف کردن اخبار پیرامون رهبرانقلاب از آن استفاده شده است.
این جریان، که پیشینهای طولانی در دامن زدن به اختلافات داخلی و تخریب نهادهای کلیدی نظام دارد، گویا از هوش و درایت لازم برای درک بدیهیات جنگ رسانهای و شرایط حساس ایران بیبهره است. در شرایطی که رهبر انقلاب در بیانات اخیر خود بر ضرورت مقابله هوشمندانه با عملیات روانی دشمن تأکید کردهاند، این حملات نهتنها هماهنگ با این توصیهها نیست، بلکه به تضعیف انسجام رسانهای نظام و بیاعتمادسازی مردم نسبت به تریبونهای معتمد نظام منجر میشود. اما آیا میتوان این اقدامات را صرفاً به خطاهای فردی یا سوءبرداشت نسبت داد؟ شواهد نشان میدهد که این رویکرد مکرر، بیش از آنکه ناشی از ناآگاهی باشد، بخشی از یک پروژه هدفمند برای بیاعتبارسازی رسانههای مرتبط با دفتر رهبری است. تکرار این حملات، بهویژه در شرایطی که کشور نیازمند تقویت اعتماد عمومی و هماهنگی نهادی است، نشانگر یک استراتژی خطرناک است که پیامدهای آن محدود به تخریب چهره افراد یا تسویه حسابهای سیاسی نخواهد بود.
روز جنجالی مجلس و آنچه دولتیها گفتند
اما برویم سراغ ماجراهای دنبالهدار FATF. پس از اعلام خبر بررسی لوایح پالرمو و CFT در مجمع تشخیص مصلحت، صدای عدهای از سیاسیون بهویژه برخی از نمایندگان مردم در مجلس درآمده است. مخالفان این موضوع میگویند واکاوی مجدد لوایح مذکور در مجمع تشخیص مصلحت به صلاح مردم و نظام نیست.
به گزارش ایرنا، از این رو، دوشنبه، ۲۴ دیماه، مخالفان از تریبون مجلس استفاده و با فریاد و ناسزا اعتراض خود را در اینباره مطرح کردند. ابتدا، محمدتقی نقدعلی نماینده مردم خمینیشهر در مجلس با اشاره به آغاز رسیدگی مجدد دو لایحه پالرمو و CFT کنوانسیون FATF در مجمع تشخیص مصلحت نظام به رئیس مجلس تذکر داد و گفت وقتی هفته آینده که مجلس تعطیل است ما به حوزه انتخابیه برویم و برگردیم، آش را با جایش خوردهاند.
رئیس قوه مقننه هم تذکر این نماینده مجلس را خلاف آییننامه دانست و گفت که موضوع FATF نمیتواند در دستور کار مجلس قرار بگیرد و طبق قانون اساسی در اختیار مجمع تشخیص مصلحت نظام است.
اما سناریوی معترضان به بررسی مجدد لوایح پالرمو و CFT در مجمع تشخیص مصلحت نظام در صحن هرم سبز بهارستان ادامه یافت و حاشیه اصلی از سوی نماینده مردم تهران کلید خورد.
مهدی کوچکزاده در سخنانی که به اذعان خودش خارج از دستور و در حمایت از تذکر یک نماینده دیگر مطرح شد، به موضوعاتی همچون اظهارات اخیر علی عبدالعلیزاده، نماینده ویژه رئیسجمهور در اقتصاد دریامحور، درباره مذاکره با آمریکا، ابراز همدردی سخنگوی دولت با مردم گرفتار لسآنجلس در آتش و همچنین بررسی لوایح FATF و CFT در مجمع تشخیص مصلحت نظام، اعتراض کرد.
اعتراض و سخنان همراه با فریاد این نماینده در صحن علنی مجلس درحالی ادامه داشت که بلندگوی وی قطع شد.
اما دولتیها چه گفتهاند که اینچنین صدای یک نماینده مجلس بلند شد و به نام انتقاد از بررسی FATF و به کام انتقاد از دولت، به دولت وفاق تاخت؟!
ماجرا از آنجا شروع شد که شهر لسآنجلس در ایالت کالیفرنیای آمریکا چندروزی است در میانه سرما و همزمان با آغاز فصل زمستان در آتشی مهارنشدنی میسوزد و هزاران نفر را بیخانمان و خسارات بسیاری را تاکنون به جا گذاشته است. پس از بروز این رویداد، هم معاون اول رئیسجمهور و هم خانم سخنگوی دولت در اقدامی انساندوستانه، با حادثهدیدگان ابراز همدردی کردند.
فاطمه مهاجرانی با انتشار ویدئویی در صفحه شخصی خود با اشاره به آتشسوزی گسترده در مناطقی از ایالت کالیفرنیای آمریکا، اظهار کرد: بشریت نمیتواند نسبت به ویرانی خانه و منابع طبیعی سایر ملل چه به واسطه جنگ باشد و چه به واسطه قهر طبیعت، بیتفاوت بماند.
وی با بیان اینکه همدردی با همنوع در انحصار هیچ نقطهای از جهان نیست، تأکید کرد: با شما مردم کالیفرنیا که از خانه و محیط امن زندگی خود جدا شدهاید همدردی میکنیم، با شما که خانه و داراییهایتان سوخت و ویران شد همدردی میکنیم، با شما که متحمل این آتشسوزی خانمانسوز ناشی از تغییرات آبوهوایی شدید همدردی میکنیم.
سخنگوی دولت با مردم و حادثهدیدگان ابراز همدردی کرد و نه با سیاستهای ایالات متحده آمریکا، ضمن آنکه پیش از این نیز رهبر معظم انقلاب در سخنانی فرموده بودند: شعار مرگ بر آمریکا، شعار مرگ بر مردم این کشور نیست.
حضرت آیتالله خامنهای ۲۲ بهمن سال ۹۷ گفته بودند: این شعار «مرگ بر آمریکا» بهمعنای [مرگ بر]ملّت آمریکا نیست. مصداقش را بنده در نوزدهم بهمن معین کردم که مراد کیست؛ حالا عرض میکنم که «مرگ بر آمریکا» یعنی مرگ بر سلطهگری، مرگ بر تجاوزگری، مرگ بر دستدرازی به حقوق ملّتها؛ معنایش این است. یک حرکت روشنفکرانه، آگاهانه، انسانی و پُرمعنا و پُرمضمون را مردم با این شعار در همه جای کشور انجام دادند، که واقعاً جای سپاسگزاری است. ای کاش منتقدان دولت که با صدای رسا و بدون لکنت زبان از تریبون رسمی مجلس اظهارنظر میکنند، مواضع رهبر انقلاب را درباره مواضع محکم رئیسجمهور هم میدیدند. ایشان ۱۹ دیماه در دیدار هزاران نفر از مردم قم با ابراز خرسندی از مواضع صریح، قاطع و شجاعانه رئیسجمهور کشورمان علیه رژیم صهیونیستی و پشتیبانیهای آمریکا از جنایات صهیونیستها گفتند: این مواضع دل مردم را شاد کرد.
واکنشها به سخنان توهینآمیز درباره کمک به مردم آمریکا
شبکه شرق در همین زمینه نوشت: اظهارات کوچکزاده با واکنشهای گستردهای از سوی سیاستمداران و فعالان سیاسی مواجه شد: محمد فاضلی، جامعهشناس، در واکنش به سخنان کوچکزاده در شبکههای اجتماعی نوشت: «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.» محمد مهاجری، فعال سیاسی اصولگرا، با انتقاد از ادبیات کوچکزاده اظهار داشت: «ادبیات و رفتار برخی نمایندگان نشاندهنده ضعف در تربیت سیاسی و عدمدرک صحیح از منافع ملی است.» حسین دهباشی، مستندساز و فعال سیاسی هم با انتقاد از نوع سخنان این نماینده مجلس، در واکنش به اظهارات کوچکزاده گفت: «اینگونه اظهارات تند و بیپایه تنها به تضعیف جایگاه مجلس و نمایندگان منجر میشود.» همچنین منصور حقیقتپور، نماینده ادوار مجلس با انتقاد از سخنان کوچکزاده تصریح کرد:«چهرههایی مانند کوچکزاده پیش از این کارهایی کردهاند که بهخوبی آنها را میشناسیم. شما زبان تلخ احمدینژاد بودهاید و ما پوستوگوشتتان را میشناسیم. امروز برای امثال کوچکزاده غیرقابل تصور است که کسی بیاید و میدان را از آنها بگیرد و در ادامه منزوی بودن را تجربه کنند. اگر قرار است با آمریکا مذاکره کنیم، مملکت صاحب دارد و به امثال کوچکزاده ربطی ندارد، باید از چنین چهرههای پرسید که چهکارهای؟ تندروها، حلقه ورشکستهای هستند زیرا از مردم شکست سختی خوردند و با این نوع ادبیات سخیف قصد دارند تا خودشان را بازیابی کنند، مانند کسی که در دریا وضعیت غرقشدگی داشته باشد به هرچیزی چنگ میزند تا خود را نجات دهد.»
صادق زیباکلام، فعال سیاسی، در واکنش به سخنان کوچکزاده، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «من فقط یک سؤال از جناب کوچکزاده نماینده محترم تهران دارم. تعداد واجدین شرایط رأی دادن در اسفند ۱۴۰۲ در تهران بیش از ۶ میلیون تن بود. جناب کوچکزاده عزیز شما نمایندگی چند تن از آنها را مینمایید؟» همچنین، علی بیگدلی، تحلیلگر مسائل سیاسی، با اشاره به اظهارات کوچکزاده تأکید کرد: «نه جلوتر از رهبر حرکت کنیم، نه آنچنان عقب بیفتیم..»
ایران بهخاطر حضور در لیست سیاه FATF چه خسارتهایی میبیند؟
اما پشتوانه فکری موافقان FATF چیست؟ روزنامه اعتماد نوشت: در جهان امروز یکی از محوریترین گزارهها به حوزه مبادلات مالی و بانکی مربوط است. بسیاری از کشورها تلاش میکنند این تراکنشها و مبادلات را شفافتر سازند تا ارزش افزوده بیشتری کسب کرده و اقتصاد خود را پالایش کنند.
اما در مورد ایران این موضوع کمی پیچیده است. یکی از گزارههایی که هزینههای تحریمها را برای ایران سنگینتر کرده، آن است که ایران در لیست سیاه FATF قرار دارد.
تحریم به تنهایی هزینه مبادلات ایران را بیشتر و فشارها را افزونتر میکند، اما زمانی که ایران در لیست سیاه FATF باشد، کشورهایی که ایران را تحریم نکرده باشند نیز حاضر به مبادله با ایران نیستند. حتی کشورهایی چون روسیه و چین هم در مراوده و مبادله با ایران با محدودیت مواجه میشوند و دست نگه میدارند.
بارها مسئولان اعلام کردهاند که چین و روسیه هم از ایران خواستهاند که به این گروه اقدام مالی بپیوندد. لازم است بررسی شود که این موضوع تا چه اندازه خسارت در حوزه فروش نفت و جابهجایی پول ناشی از صادرات به ایران وارد ساخته است.
فارغ از هزینههای بسیار این نوع محدودیتها، فساد گستردهای نیز به این دلیل متوجه ایران شده که بسیار خسارتبار است، چراکه سیستم بانکی بینالمللی رسما نمیتواند پولی را به نفع ایران جابهجا کند. در این میان پدیدهای ذیل عنوان تراستی تعریف میشود. بزرگترین لطمهای که تراستیها به کشور وارد میسازند، تأخیر در پرداختهاست. مثلا کالاهای اساسی ایران وارد یکی از بنادر شده و منتظر پرداختهاست. اما تراستیها با پول ایران بازی کرده و منفعت بسیاری میبرند. درحالیکه باید پول اقلام اساسی ایران را پرداخت کند.
ابعاد مسئله قرار داشتن ایران در بلک لیست FATF به اندازهای فسادآور و خسارتبار است که اگر محاسبات مرتبط با آن صورت گیرد، خساراتی که زده و پولهایی از ایران که بر باد رفته، تازه افکار عمومی متوجه میشود چه میزان ضرر متوجه ایران شده است. ابعاد مالی، ارتباطی، فساد و از بین رفتن دارایی ایران خروجی عدمتصویب این لوایح است. افرادی این روزها درباره FATF صحبت میکنند که اساسا فاقد تخصص لازم هستند.
فردی در صدا و سیما حاضر میشود و درباره خسارات ایران از پیوستن به FATF صحبت میکند که هیچ تخصص و تجربهای از کارهای اجرایی ندارد. ای کاش این دوستان یک کارخانه، کسبوکار یا حتی مغازه را اداره میکردند تا مشخص شود تا چه اندازه استدلالهایشان ریشه در واقعیت دارد و تا چه اندازه مبتنی بر خیالبافی و موضوعات غیرواقعی است.
از سوی دیگر، حرفهایی که برخی چهرهها درباره اشکال در پرداخت وجوه ایران به برخی گروههای منطقهای مطرح میکنند، سیگنالی است که به کشورهای غربی برای مستندسازی علیه جمهوری اسلامی بهکار گرفته میشود. بهنظرم صدا و سیما نباید این چهرهها را دعوت کند تا متریال لازم برای مستندسازی علیه کشورمان را شکل بدهند. لازم است افراد متخصص، دارای کارنامه و اثرگذار در این بخش دعوت شوند تا بتوانند افکار عمومی را از واقعیتها آگاه سازند.
ایران خودرو را به «دلاکها» بدهند یا «دلالها»؟!
دست آخر بیایید گریزی بزنیم به اقتصاد و خصوصیسازی و این حرفها. سایت فرارو نوشت: واگذاری ایرانخودرو به تندترین پیچ خود رسیده و با نزدیکشدن به زمان برگزاری مجمع عمومی برای انتخاب هیأتمدیره و متعاقب آن مدیرعامل جدید، گمانهزنی رسانهها درباره کموکیف این ترکیب و باید و نبایدهایش بالا گرفته است. آنچه به حساسیت این دوره از انتخاب هیأتمدیره و مدیرعامل بزرگترین خودروسازی کشور افزوده، احتمال واگذاری مدیریت ایران خودرو به سهامداران بخش خصوصی است.
ایران خودرو 16سال پیش و متعاقب الزام دولت به اجرای اصل 44قانون اساسی مبنی بر واگذاری صنایع و بنگاههای دولتی در بورس عرضه شد، اما دولت و شرکتهای صوری و زیرمجموعه ایرانخودرو از طریق سهامهای تودرتو و نظام چرخهای اصل 44را دور زده و بخش اعظم سهام این مجموعه را خریداری کردند تا همچنان بر مدیریت و هدایت ایران خودرو مسلط باشند.
مدیریت دولتی در دهه اخیر اما به افزایش بدهی ایران خودرو تا سقف 122هزار میلیارد تومان، کاهش تولید، افزایش نارضایتی شهروندان از کیفیت و کمیت محصولات و از همه مهمتر روندی زیانده انجامید و امروز در ایران خودرو ساعتی 2.5میلیارد تومان زیان جدید خلق میشود. بر این اساس اراده لایههای ارشد حاکمیتی نجات این سرمایه عظیم ملی از طریق انتقال مدیریت این مجموعه به صاحبان اصلی آن یعنی سهامداران قرار گرفته است.
اما هرقدر احتمال این نقلوانتقال بیشتر قوت میگیرد، تحرکات رسانهای مخالفان این واگذاری از طریق اکانتهای ناشناس توییتری و کانالهای تلگرامی نه چندان شناختهشده و البته شناختهشده برای اخذ مواجب بهصورت نیابتی (ازسوی مخالفان) قطع مواجب بهدلیل زیادهخواهی از کروز و بهمن و... بیشتر میشود که واپسین آن انتشار یک مطلب واحد بهصورت همزمان و زنجیرهای علیه شماری از سهامداران ایران خودرو بود. جانمایه محتوای منتشرشده این بود که نباید مدیریت ایران خودرو به سهامدارانی واگذار شود که در زمینه قطعهسازی یا خودروسازی فعالیت و تجربه دارند!
در پیشانی این نوشتهها نام شرکتهایی چون کروز و بهمن به چشم میخورد؛ زیرا از منظر مخالفان واگذاری سهامداران مشترک شرکت کروز، بهمن و ایران خودرو، اجازه مدیریت در ایران خودرو را بهدلیل آنچه «تعارض منافع» عنوان شده، ندارند.
با استدلال مخالفان واگذاری ایران خودرو، این مجموعه به هرکدام از افراد یا کنسرسیومهای فعال در زمینه خودروسازی، قطعهسازی و سایر زنجیره تأمین کشور واگذار شود قطعا محل همین شائبه و ابهام است و بر این اساس راهی جز واگذاری مدیریت این مجموعه به افرادی فاقد تخصص، فاقد سابقه مرتبط و فاقد تجربه باقی نمیماند. به زبان ساده، با منطق مخالفان واگذاری ایران خودرو به بخش خصوصی مرتبط، باید بزرگترین خودروسازی کشور را به یک گروه غیرمرتبط و غیرفعال و طبیعتا غیرمتخصص خودرویی داد و با این دستفرمان راهی جز این نمیماند که یکی از مشاغل منسوخ مانند «دلاک»ها را از دل تاریخ بیرون آورد و ایران خودرو را به آنها سپرد که جای حرف و حدیث نباشد.
دلاکها بخشی از نیروی کار شاغل در حمامهای سنتی عمومی بودند که وظیفه شستوشو، کیسهکشیدن و ماساژ مشتریان را بهعهده داشتند. اما نکته اینجاست که در همان حمامهای قدیمی نیز هر بخش متصدی و متخصص خود را داشت؛ «بانی» در سربینه مینشست و مردم را پذیرش میکرد؛ «رختکن» در هشتی حضور داشت و مراقب لباس مشتریان بود؛ وظیفه «میرآب» تأمین آب و مسئولیت «آبرسان» آوردن آب سرد و گرم بود؛ «کنفکش» کف گرمخانه را میسابید و تمیز میکرد و «آتشبان» مکلف به نگهداری آتشی بود که آب را گرم نگه میداشت و همه اینها زیرنظر «حمامی» قرار داشت که همان صاحب و مسئول حمام بود.
ساختاری که نشان میدهد حتی در اداره یک حمام نیز نمیشد وظیفه میرآبی را به آبرسان داد و حالا این سؤال مطرح است که مخالفان واگذاری ایران خودرو به بخش خصوصی دارای تخصص، توان، تجربه و کارایی در حوزه خودروسازی، چه صنفی را دارای صلاحیت و اهلیت برای هدایت بزرگترین مجموعه خودروسازی کشور میدانند؟ دلاکها یا دلالها؟