به مناسبت سالروز شهادت شهید سید حسین علم‌الهدی و حماسه‌ای که همراه یارانش در هویزه آفرید
 
تا آخرین قطره خون
 

 

 [شهروند] تعداد اسلحه‌ها کمتر از نیروهاست؛ این فحوای بخشی از نامه شهید علم‌الهدی بود به آیت‌الله خامنه‌ای که در آن زمان نماینده مجلس بود. گزارش شهید علم‌الهدی به ایشان در واقع اوج مظلومیت رزمندگان در ماه‌های نخستین تجاوز عراق به خاک ایران را نشان می‌داد. اما حماسه جایی شکل می‌گیرد که شهید علم‌الهدی به همراه همین نیروهای اندک تا آخرین قطره خون مقاومت می‌کند و به شهادت می‌رسد. شهید سید حسین علم‌الهدی متولد سال ۱۳۳۷ در اهواز بود. او از دوران نوجوانی وارد عرصه مبارزه با پهلوی شد. این مبارزات به دستگیری‌های پی‌درپی و شکنجه‌های شدید از سوی عوامل ساواک انجامید. بعد از پیروزی انقلاب اما جانی دوباره در رگ‌های این مبارز نستوه دمیده شد. با آغاز جنگ تحمیلى ابتدا مسئول اعزام نیرو به مناطق عملیاتى بود و پس از مدتی به‌عنوان فرمانده سپاه هویزه منصوب شد. او ۱۶ دى‌ماه سال ۱۳۵۹ در منطقه «هویزه»، در حالی که در محاصره تانک‌های دشمن قرار داشت و یارانش همگی به شهادت رسیده بودند، پس از انهدام چند تانک دشمن، به شهادت رسید. به مناسبت سالگرد شهادت این شهید گران‌قدر، بخش‌هایی از زندگی و فعالیت‌هایش را مرور کرده‌ایم. آنچه در ادامه می‌خوانید مستند است به کتاب «سفر سرخ» زندگینامه داستانی شهید سید حسین علم‌الهدی که به قلم نصرت‌الله محمودزاده به نگارش درآمده است.

 اولین دستگیری
عاشورای سال 1353 مصادف بود با یکی از حرکت‌های انقلابی شهید علم‌الهدی. حسین و دوستانش که آن روزها دانش‌آموز بودند، سیاه پوشیدند و راهپیمایی خودجوشی را شروع کردند که منجر به دستگیری‌شان شد. تعداد دانش‌آموزان همراه حسین به حدود 200 نفر می‌رسید. آن‌ها در حالی در خيابان‌هاى اهواز، شروع به راهپیمایی کردند که روی پیراهن خود پارچه‌ای زده بودند و نوشته بودند: «إنِّي لا أرَى المَوتَ إلا سَعاده وَالحَياهَ مَع الظالمين إِلاَّ بَرَماً» این جمله امام حسین (ع) در مسیر کربلا بود که فرمودند: «به‌راستى من مرگ را جز سعادت نمى‌دانم و زندگى در ميان ستمگران را جز رنج و دلتنگى.» حسین بعد از مدتی راهپیمایی، جمعیت را متوقف کرد و طی سخنانی، آياتى از قرآن پيرامون جهاد فى سبيل‌الله را قرائت کرد. به دنبال این راهپیمایی، فردای آن روز، مأمورين ساواك وارد مدرسه شده و حسين را در كلاس درس دستگير كردند. حسين در اين زمان، نوجوان 16 ساله بود.

 ريسمان‌پيچ به درخت
حسین در همان اولین دستگیری، به‌شدت شکنجه شد. از جمله شكنجه‏ها، استفاده از صندلى الكتريكى، ضرب و شتم شديد با كابل برق و آويزان كردن پاها از سقف بود. بعد هم او را به زندان منتقل کردند. حسین در مدت ایام زندان هم از تبلیغ باورهای خود دست نمی‌کشید. مأموران زندان به ساواك گزارش دادند كه حسين، نوجوانان بزهكارِ زندان را نمازخوان كرده است. بعد از این گزارش، یکی از مأموران ساواك وارد زندان شد و حسين را زير مشت و لگد قرار داد و بعد او را از بند بيرون برد و به درختى كه در حياط زندان بود، به ريسمان بست؛ آن هم در هوای سرد زمستان. پس از گذشت چندين ساعت، نيمه‏هاى شب مأمور ديگرى ريسمان را باز كرد و حسين را كه از حال رفته بود، به سلول زندانيان سياسى منتقل كرد. همین شد که حسین مدتی را هم بین زندانیان سیاسی بود. شهید حسین علم‌الهدی بعد از آن، در سال‌های رژیم پهلوی، دو بار دیگر هم دستگیر شد و در یکی از این دستگیری‌ها به‌شدت مورد شکنجه عوامل ساواک قرار گرفت.

تحصیل در رشته تاریخ
شهید حسين علم‌الهدی در سال 1356 در كنكور شركت كرد و در رشته انتخابى و مورد علاقه‏اش يعنى تاريخ دانشگاه فردوسى مشهد پذيرفته شد. با اينكه دانشجوى سال اول بود و از اهواز به شهر جديدى وارد شده بود، اما در همان چند ماه اول، از چهره‌هاى سرشناس شد و غالب دانشجويان او را به‌عنوان فردى انقلابى و پرتلاش می‌شناختند. هم‌زمان دست از مبارزه عملی علیه رژیم پهلوی هم برنمی‌داشت و عملیاتی مسلحانه علیه رژیم انجام داد. در این عملیات اما دستگیر شد و به دلیل داشتن بمب و اسلحه، تحت شکنجه‌های دوباره مأموران ساواک قرار گرفت. آثار سيگار روشن و شكنجه‏هاى وحشتناك ديگر حتی تا لحظه شهادتش (يعنى دو سال بعد در جنگ) بر بدنش به چشم مى‏خورد. به این ترتیب رژیم پهلوی برای او حكم اعدام صادر کرد. آن‌ها تنها در انتظار يك جمله اعتراف يا معرفى دوستان از طرف حسین بودند اما حسین لب از لب باز نکرده بود. او در انتظار اعدام بود اما سرانجام بهمن 57 از راه رسید و همه زندانیان سیاسی از جمله شهید علم‌الهدی آزاد شدند.

نمايشگاه پيش‌بينى جنگ
در آغاز تشكيل سپاه پاسداران خوزستان، حسين عضو شوراى فرماندهى استان بود و اخبارى از تحركات عراق نيز به گوش مى‏رسيد. حسين مسئله را پيگيرى نمود و در تلاش بود كه اين اخبار را به مسئولين برساند. او براى آنكه تحركات مشكوك عراق به‌صورت يك خبر مهم جلوه كند، دست به ابتكارى جديد زد. يكى از سالن‏هاى مركزى اهواز را براى برگزارى نمايشگاه در نظر گرفت و اجناس و سلاح‌هايى را كه عراق در اختيار مرزنشينان قرار داده، به نمايش گذاشت. حسين از همه خبرنگاران دعوت كرد تا به تهيه گزارش از نمايشگاه بپردازند و خود توضيحات كامل را ارائه داد. توضیحات او زمانی به اثبات رسید که ناگهان ارتش عراق به خاک ایران حمله‌ور شد و هزاران كيلومتر از كشور را بدون هيچ درگيرى اشغال کرد.

اعزام نيرو به جبهه‏ها
چند روز پس از شروع جنگ تحميلى، نيروهاى داوطلب از سراسر كشور به اهواز آمدند. اما داوطلبان نمى‏دانستند به كدام جبهه بروند. حسين در دبيرستان پروين اعتصامى اهواز مستقر شد و به پليس راه اعلام كرد: «هر نيروى داوطلبي را كه به اهواز وارد شد، به دبيرستان هدايت كنيد.» حسين در جلساتى كه در محضر حضرت آيت‌الله خامنه‏اى، دكتر چمران و ديگر فرماندهان برگزار مى‏شد، از موقعيت جبهه‏ها كسب اطلاع مى‏كرد و متناسب با نياز هر منطقه، نيروهاى داوطلب را به جبهه‏هاى مختلف راهنمايى مى‏كرد. هر گروهی كه وارد مى‏شدند چند ساعت استراحت مى‏كردند، سپس اسلحه و آذوقه بين آن ها تقسيم مى‏شد. حسين به آن‌ها خير مقدم مي‌گفت و جبهه نيازمند به نيرو را به ايشان معرفى مى‏کرد. پس از آن بود که به فرماندهى سپاه هويزه منصوب شد.

عمليات ايذائى
در مدتى كه سيد حسين فرمانده سپاه هويزه بود، غالب شب‌ها رزمندگان همراهش به عمليات ايذائى عليه عراق دست مى‏زدند. براى اين عمليات‌ها هر كدام از همراهان يك مين ضد تانك و يك اسلحه و چند خشاب و مقدارى آذوقه با خود حمل مى‏كردند. تقريباً هر نفر 25 تا 30 كيلو بايد حمل مى‏كردند. مقدارى از مسافت را با وانت مى‏رفتند و بعد بايد با پاى پياده تا پشت خطوط دشمن حركت مى‏كردند. بعضى شب‏ها 40 تا 50 كيلومتر راه مى‏رفتند و چندین مين كار مى‏گذاشتند و بر مى‏گشتند. در تمام مدت كه شبيخون انجام مى‏دادند، هيچ‌كس حتى مجروح هم نشد.

نامه شهید علم‌الهدی به آیت‌الله خامنه‌ای
در ماه‌هاى ابتداى جنگ، بنى‌صدر، رئيس جمهور و فرمانده كل قوا بود. او معتقد بود كه جنگ را بايد فقط ارتشى‌ها و آن هم با روش كلاسيك، پيش ببرند. به همين جهت دستور داده بود كه حتى يك عدد فشنگ به نيروهاى مردمى داده نشود. در همين ايام، حسين فرماندهى سپاه هويزه را بر عهده داشت. او شخصاً چند بار نامه از مسئولين مى‏گرفت، اما بدون اجازه بنى‌صدر، نمى‏توانست هيچ اسلحه‏اى تهيه كند و با همين كمبودها، اما با روحيه فوق‌العاده عالى، در سپاه هويزه يعنى در قلب دشمن ايستاده بود. در آن زمان، عراق تا نزديك اهواز پيشروى كرده بود اما هنوز شهر هويزه را كه 60 كيلومتر قبل از اهواز است اشغال نكرده بود. چند روز قبل از علميات، حسين در نامه‏اى خطاب به حضرت آيت‌الله خامنه‏اى نوشت: «اينجانب سيد حسين علم الهدى به همراه 62 نفر پاسدارى كه 21 نفرشان بدون سلاح است، تا آخرين قطره خون، مقاومت خواهيم كرد. اسلحه ما 40 عدد كلاش و دو عدد آرپى جى است كه يكى از آن ها خراب است....»

عمليات 14 دي
14 دى 1359 اولين عمليات ايران كه با هماهنگى بين ارتش و بسيج طراحى شده بود، انجام شد. هدف از عمليات، آزادسازى پادگان حميد و سپس رفتن به سوى خرمشهر بود. روز اول عمليات به‌خوبى انجام شد و براى اولين بار، حدود هزار اسير از عراق گرفته شد. روز 15 دى نيز رزمندگان به پيش رفتند و قرار بود يك دسته ديگر از رزمندگان از طرف جاده خرمشهر عمليات كنند و دو گروه عملياتى، ارتش عراق را دور بزنند. لكن گروهى كه از جاده خرمشهر عمليات كردند، نتوانستند به مواضع خود دست يابند. ارتش عراق هم كه در آن ايام بسيار مجهز و آماده بود، با شكست در منطقه عملياتى هويزه، همه نيروهايش را به منطقه روانه كرد و پس از چند ساعت، رزمندگان ایران را در محاصره گرفت. این محاصره همراه صدها تانک صورت می‌گرفت؛ آن هم در مقابل بچه‌هایی که حتى اسلحه و آذوقه كافى نداشتند. اینجا بود که حماسه 16 دى‌ماه، برگى ديگر از تاريخ پرافتخار تشيع سرخ را رقم زد.

عبور تانک‌ها از پیکر شهدا
پس از شهادت مظلومانه حسين و همراهانش در حماسه هويزه، ارتش عراق منطقه عمليات و نيز شهر هويزه را تصرف نمود و با تانك از روي اجساد مطهر شهدا عبور كرد و شهر هويزه را هم با خاك يكسان كرد. در سال 1361 جنازه مطهر سيد حسين پيدا شد؛ به‌وسیله قرآن داخل جیب و آرپي‌چى‌اش كه در كنار جسدش افتاده بود. تشییع جنازه شهید علم‌الهدی یکی از تشییع‌های باشکوه در اهواز بود.

فیلمی که شهید آوینی ساخت
سيد مرتضی آوينی، شهيد اهل قلم، علاقه فراوانی به شهيد سيد حسين علم‌الهدی داشت. آخرين فيلم «روايت فتح» که توسط شهيد آوينی تهيه و تنظيم شد، فيلمی بود که از حسين سخن می‌گفت. جالب اين که ايشان در هيچ کدام از فيلم‌ها در صحنه دوربين ديده نمی‌شد اما در اين فيلم چهره‌اش در صحنه فيلم ديده می‌شود.

 


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/260162/-تا-آخرین-قطره-خون -