آيندهاي كه امروز آن را پيشبيني ميكنيم، اجتنابناپذير نيست. اگر بدانيم كه ميخواهيم چگونه باشد، ميتوانيم بر آن تأثير بگذاريم... در روزگار تغيير ما ميتوانيم و بايد، مسئول سرنوشت خود باشيم. (آقاي چارلز هدي: عصر سنتگريزي؛ مديريت و سازمان در قرن بيستويكم، ترجمه عباس مخبر)
نسلها از پشت هم از «واگذاري كار مردم به مردم» گفتهايم و باز ميگوييم، بهويژه از زماني كه ناخواسته بخش اعظم اقتصاد را دولتي كرديم و اقتصاد ما به نفت وابسته شد، كار از مردم گرفته شد و برنامهريزيهاي اقتصادي و توسعه، تحت تأثير اين تفكر غالب قرار گرفت. مدلهاي گوناگون اقتصادسنجي، پيشبيني، آيندهنگري، آيندهپژوهي... به كار گرفته شد تا افقها و آرمانهايي براي جامعه ترسيم شود. اما بسياري از پيشفرضها و پيشبينيهايي كه بر مدلهاي مكانيكي استوار بود يا بر مبناي منطق محض طراحي شده بود، در عمل تحقق نيافت. ميتوان دلايل زيربنايي بسياري براي آن برشمرد اما اصل قضيه بيرون ماندن مردم در ساختار عمودي قدرت و درواقع كساني بود كه سيستمها فارغ از واقعيات زندگيشان و بدون دخالت خودشان طراحي و اجرا شده بود در جامعه ما، اما، با تشكيل شوراهاي شهر و روستا تحولي در اين ساختار رخ داد و به مردم نزديكتر شد حالا اگر پس از نزديك به دو دهه سازوكارهاي مربوط به اداره، تصميمگيري به عرصههاي فعاليت و برنامهريزي اين شوراها مورد بازنگري قرار گيرد و با واقعيات روز جامعه پرشتاب سازگارسازي و بر مبناي اطلاعات دقيقتر و واقعيتر از متن و بطن جامعه و از زندگي شهروندان هر ناحيه و محله و نيازهاي راستين فرهنگي، اقتصادي، رفاهي، معيشتي، زيستمحيطي، متحول شود، يك گام مهم به نگره «واگذاري كار مردم به مردم» نزديكتر شدهايم. حالا شوراهاي محلي و شوراياران كه باز هم فاصله مردم را با نهادهاي تصميمگيري دولتي و ساختار قدرت كم ميكنند. شوراياران بازوهاي مشورتي، چشم و گوش، مغز منفصل و وجدان بيدار شوراهاي شهري، نواحي شهرداري خود شهرداريها و بالاخره دولت هستند. بافت شوراي هر محله چنانچه از كارشناسان هر رشته تشكيل شود. به دليل آشنايي كه با نيازها، انتظارات و ويژگيهاي محل سكونت خود دارند، بهترين و درستترين اطلاعات را ميتوانند به مراجع تصميمگيري رسميتر بدهند. در مقابل با تغذيه اطلاعات درست از سوي دولت و نهادهاي رسمي، شوراياران ميتوانند بازگوكننده حقيقي امكانات و محدوديتهاي دولتي براي مردم محله باشند و همچنين نهادهاي مسئول را منصفانه و از دريچه منافع بحق شهروندان و هممحلهها نقد سازنده كنند. به اين شكل است كه مردمباوري و مردمسالاري در هستههاي محلي شكل ميگيرد، بارور ميشود، جايگاه خود را در ساختار قدرت مييابد و مشاركت مردمي را از شعار به شعور تبديل ميكند. از اين منزل است كه ميتوانيم بر آينده تأثير بگذاريم و مهار سرنوشتمان را خود به دست بگيريم.