پاسخ به شبهاتی که در این سال‌ها درباره میرزا کوچک‌خان جنگلی مطرح کردند
 
میرزا کوچک‌خان مبارز مسلمان
 

 

 [شهروند] امروز مصادف است با ورق خوردن برگی دیگر از صفحات دردناک تاریخ معاصر ایران؛ زمانی که نیروهای سردار سپه (رضا خان) وارد گیلان شدند و مبارزان نهضت جنگل را عقب راندند. میرزا کوچک خان در حالی که به همراه یکی از یارانش قصد گذر از کوه‌های تالش را داشت، در سرما گرفتار شد و در چنین روزی (11/9/1300) جان سپرد. او یکی از مبارزان این آب و خاک علیه استبداد و استعمار و خواهان حفظ تمامیت ارضی ایران بود. هرچند در سال‌های اخیر عده‌ای ناآگاهانه یا عامدانه تلاش کردند تفکرات او را کمونیستی جلوه بدهد! یا اینکه میرزا کوچک‌خان را از طرفداران جدایی‌طلبی قلمداد کنند! این‌ها در واقع مهم‌ترین شبهه‌هایی بود که علیه این مبارز نستوه ایجاد کردند. در این گزارش با استناد به کتاب‌ها و روایات مختلف درباره میرزان کوچک‌خان، به این شبهات پاسخ داده‌ایم. مطالب گزارش مستند است به کتاب‌های «سردار جنگل» نوشته ابراهیم فخرایی، «میلاد زخم» به قلم خسرو شاکری، «اولین جمهوری شورایی ایران (نهضت جنگل)» نوشته شاپور رواسانی و آثار دیگری که هر کدام جداگانه ذکر شده‌اند. همچنین گزارش مفصل مرکز بررسی اسناد تاریخی درباره شبهاتی که درباره میرزا کوچک‌خان مطرح کرده‌اند.

 آیاتی که میرزا بین دو نماز می‌خواند
با بررسی اسناد و داده‌های تاریخی می‌توان به روشنی پی برد یکی از اصلی‌ترین مؤلفه‌های قیام میرزا کوچک خان، اسلامی بودن آن بود. خود ِمیرزا یک مذهبی تمام عیار بود. چنانچه در کتاب «میلاد زخم» آمده است: «هیچ‌گاه واجباتش ترک نمی‌شد و از نماز و روزه قصور نمی‌کرد و در بین دو نماز، آیات «و من یتوکل على الله فهو حسبه و قل اللهم مالک الملک و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله... را زمزمه می‌کرد.»
کتاب «میلاد زخم» نوشته خسرو شاکری
شهروند: «و من یتوکل...» بخشی از سومین آیه شریفه سوره مبارکه طلاق است: «و هر کس که به خدا توکل کند، خداوند او را بس خواهد بود.» همچنین «و قل اللهم...» بخشی از آیه 26 از سوره آل عمران است: «و بگو ای خداوندی که صاحب فرمانروایی هستی...». همچنین «و لا تحسبن الذین...»، بخشی از آیه 169 سوره آل عمران است: «گمان نکنید آن‌ها که در راه خدا کشته شده‌اند مرده‌اند بلکه زنده‌اند و نزد خداوند خود روزی داده می‌شوند.»
 
حمایت علمای اسلام از میرزا
فخرایی همچنین در کتاب «میلاد زخم» می‌نویسد: «میرزا دارای افکار مذهبی بود و به همین جهت کمونیزم را با افکارش سازگار نمی‌دید...» به همین دلیل مورد حمایت علمای اسلام بود. در کتاب «چهارده قرن تلاش شیعه» آمده است: «مرکز ثقل و مغز متفکر جنگل را هیئت اتحاد اسلام تشکیل می‌داد که افرادش به استثنای چند نفر، همه از علما و روحانیون بودند.» در یکی از شماره‌های روزنامه جنگل نیز تصریح شده بود: «دیانت حقه محمدیه را باید از تعرض انگلیس و هم‌قطارانش... محفوظ نمود.»
کتاب «چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه»
 نوشته روح‌الله حسینیان

ناچاری میرزا در سازش با شوروی
با این وجود عده‌ای همکاری کوتاه مدت میرزا کوچک با حزب کمونیستیِ عدالت را - که بعدها به حزب کمونیست ایران تغییر نام داد - دلیلی بر گرایش او به کمونیسم تلقی می‌کنند. این در حالی است که به اذعان منابع و تحقیقاتِ انجام شده، میرزا از روی ناچاری با فرمانده نیروهای شوروی وارد مذاکره شد. به تعبیر ابراهیم فخرایی: «نهضت جنگل... از سازش با نیروی سرخ، هدفی جز طرد مداخلات نامشروع و خانه تکانی و برانداختن کاخ ستم و نیل به حقوق ملی و ساختن یک ایران آزاد و آباد نداشته است.»
کتاب «سردار جنگل» نوشته ابراهیم فخرایی

شرط میرزا برای همکاری با بلشویک‌ها
جالب است بدانید از شروط میرزا برای همکاری با بلشویک‌های شوروی این بود که آن‌ها «در کارهای داخلی جنگل مداخله نکنند... و از تبلیغات کمونیستی احتراز جویند.» درحالی‌که بی‌شک از دیدگاه یک کمونیست، ممانعت از تبلیغات کمونیستى، خیانت به این آرمان محسوب می‌شود. اما یکی از شروط اساسی میرزا برای همکاری با حزب عدالت، عدم تبلیغات مرام اشتراکی بود.
کتاب «ایران در جنگ بزرگ» نوشته مورخ‌الدوله سپهر
شهروند: به اکثریت اعضای حزب سوسیال‌دموکرات روسیه که بعد از براندازی تزار، قدرت را به دست گرفتند و طرفدار لنین بودند، بلشویک‌ می‌گفتند. در هدایتِ دولت انقلابیِ جنگل، دو نظریه نقش محوری داشت: 1. نظریه بلشویکی حزب عدالت 2. نظریه ملّی و اسلامی میرزا کوچک‌خان. با ورود اعضای حزب عدالت (حزب کمونیست ایران) به جنبش، نظریه نخست که از حمایت دولت شوروی برخوردار بود، توانست بر نظریه دوم فائق شود اما میرزا کوچک‌خان که این موضوع را با عقاید خویش سازگار نمی ‌دید، به مخالفت با آن تشکیلات پرداخت. به همین دلیل بود که بعضی اعضای حزب عدالت با او سر ناسازگاری داشتند. ضمن اینکه در میان‌شان بعدها عده‌ای نیز به میرزا خیانت کردند.
 
تحقیقات ایران‌شناس روس چه می‌گوید؟
طبق تحقیقات م. س. ایوانف (ایران‌شناس شهیر روس)، هنگامی‌که حزب کمونیست ایران، برخلاف توافق سران اعزامی شوروی و سران جمهوری گیلان، تبلیغات مرام کمونیستی و مخالف با مذهب را آغاز کرد، میرزا بعد از درگیری با کمونیست‌های حزب عدالت «بی‌درنگ به در هم کوبیدن سازمان‌های کمونیستی در رشت و انزلی پرداخت.»
کتاب «تاریخ نوین ایران» نوشته م. س. ‌ایوانف
ترجمه هوشنگ تیزابی و حسن قاسم‌پناه

مسلمان باید دفاع کند
تأکید میرزا بر وجه اسلامی قیام، در پاسخ او به صاحب‌ منصب روسى قزاقخانه کاملاً هویداست. هنگامی‌که وثوق‌الدوله با اعمال فشار روس‌ها‌، نیرویی مجهز به فرماندهی تکاچین‌کف (صاحب ‌منصب روسى قزاقخانه) از تهران به رشت اعزام داشت، قبل از درگیری با لشگریان جنگل، نامه‌ای به میرزا نوشت و کوشید با تطمیع و تهدید، او را تسلیم کند. پاسخ میرزا این بود: «در قانون اسلام مدوّن است که کفار وقتی به ممالک اسلامی مسلط شوند، مسلمین باید به مدافعه برخیزند.»
کتاب «چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه»
نوشته روح‌الله حسینیان

نامه میرزا کوچک خان به لنین چه بود؟
میرزا کوچک‌خان پس از ورود به رشت و پیش از تأسیس جمهوری نیز، طی نطقی با تکیه بر مفاهیم دینی و اسلامی، به توصیف روند مبارزه پرداخته بود. او کاملاً آگاه بود که مرام اشتراکی ضد اسلام است و در بین ایرانیان هرگز جایگاهی نخواهد یافت. میرزا در نامه مهم و تاریخی خود به لنین، رهبر انقلاب روسیه (که هرگز بدان پاسخ داده نشد) به این مهم تأکید کرد و نوشت: «پروپاگاندهاى اشتراکى [=تبلیغات کمونیستى] در ایران عملاً تاثیرات سوء می‌بخشد زیرا پروپاگاندچی‌ها از شناسایى تمایلات ملت ایران عاجزند. من... گفتم که ملت ایران حاضر نیست برنامه و روش بالشویزم (بلشویسم) را قبول کند؛ زیرا این کار عملى نیست و ملت را به طرف دشمن سوق می‌دهد...» و بار دیگر تأکید می‌کند که «قراردادمان با نمایندگان روسیه این بود که مسلک اشتراکی بین اهالی پروپاگاند (تبلیغ) نشود.»
کتاب «سردار جنگل» نوشته ابراهیم فخرایی

آن‌ها که به دنبال تجزیه ایران بودند...
نقشه تجزیه ایران به بخش‌های قابل نفوذ از اصلی‌ترین سیاست‌های دول استعماری بوده است. با تورق در اسناد می‌توان دریافت که درباره نهضت جنگل نیز این موضوع از سوی کمونیست‌ها القا می‌شد. در نامه‌ای که به تاریخ 10 اردیبهشت 1299 از سوی حزب کمونیست روسیه خطاب به رهبر نهضت جنگل ارسال می‌شود، میرزا به عنوان سردمدار مبارزه با انگلیس معرفی شده و از «جمهوری مستقل جنگل» تجلیل به عمل می‌آید. این موضوع وقتی بیشتر نمایان می‌شود که توجه کنیم با اعمال قدرت کمونیست‌ها، شخصی چون جعفر پیشه‌وری (که طی سال‌های بعد بنای تجزیه و خودمختاری در تبریز گذاشت) در لایه‌های رهبری نهضت جنگل داخل شد. به تعبیر ایوانف «در سازمان‌‌های رهبری‌کننده آنان، عناصر خائن و چپ تندرو نفوذ کرده بودند.»
کتاب «اولین جمهوری شورایی ایران (نهضت جنگل)» نوشته شاپور رواسانی

برادران اسلامی ما مقدم خواهند بود
با این وجود، تلاش برای حفظ تمامیت ارضی ایران یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های مبارزاتی کوچک‌خان بود. روزنامه جنگل (رسانه آن روزهای نهضت جنگل) در شماره 28 خود، ذیل عنوان «ما چه می‌گوییم؟» درباره اهداف مبارزاتی جنگلی‌ها آورده: «...ما قبل از هر چیز طرفدار استقلال مملکت ایرانیم. استقلال به تمام معنای کلمه. یعنی بدون اندک دخالت و نظریاتی از هیچ دولت اجنبی. و از این نقطه نظر تمام دول اجانب چه همجوار چه غیر همجوار یکسان است. با هیچکس نظر دوستی و دشمنی نداریم. با دوستِ ایران دوستیم و با دشمن این آب و خاک با تمام خصومت دشمن [هستیم].» در ادامه همین یادداشت تأکید شده است: «به حکم اینکه ما ایرانی هستیم... حفظ این آب و خاک و وطن مقدس ایرانیان در نظر ما بر تمام بلاد و ممالک اسلامی مقدم است. و بعد از موفقیت به انجام وظایف ایرانیت، البته برادران اسلامی مادامی‌که به وظایف اخوت خود عمل کنند بر دیگران مقدم خواهند بود.»
روزنامه جنگل، شماره 28، 7 فروردین 1297

آیا نهضت جنگل قصد تجزیه گیلان را داشت؟!
در اکثر اعلامیه‌های نهضت جنگل همواره از لفظ «کشور ایران» استفاده می‌شد و خطاب نامه‌ها به «ملت ایران»، «مردم ایران»، «عموم رنجبران و زحمتکشان ایران»، «اهالی ایران» و... است. از این رو اگر جنبش جنگل قصد تجزیه گیلان را داشت طبیعتاً می‌بایست «مردم گیلان» را خطاب قرار می‌داد نه «ملت ایران» را. میرزا در دومین نامه‌اش خطاب به نماینده دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست روسیه، بر وطن‌دوستی تأکید کرده و می‌نویسد: «من عاری از شرف می‌دانم کسی را که حقوق حاکمیت و استقلال مملکت را فدای شغل و مقام کند... من استقلال ایران را خواهانم و بقای اعتبارات کشور را طالبم.»
کتاب «سردار جنگل» نوشته ابراهیم فخرایی

همه بر وطن‌دوستی میرزا شهادت می‌دادند
علاوه بر این بسیاری از نویسندگان و صاحب‌نظران که به نوعی با نظرات و دیدگاه‌های میرزا کوچک جنگلی آشنایی داشتند اذعان می‌کنند که او خواستار حفظ تمامیت ارضی کشور بود. به نوشته یحیی دولت‌آبادی: «میرزا کوچک‌خان مردی است... دوستدار عالم اسلامیت و طرفدار استقلال و آزادی ایران و مخالف حکومت‌های استبدادی خودی و بیگانه.» شاپور رواسانی نیز معتقد است: «میرزا و یارانش با هر نوع فکر تجزیه‌طلبی و جدایی از کشور مخالف بودند و هدف اصلی‌شان که بارها اعلام می‌شد به دست آوردن استقلال و آزادی برای کل جامعه ایرانی بود، نه یک منطقه.» بنا به گفته ابراهیم فخرایی: «میرزا و دیگر یارانش هیچگاه به این مسئله [جدایی‌طلبی] نمی‌اندیشیدند، زیرا معتقد بودند اعلام خودمختاری نوعی پراکندگی و تجزیه مملکت است.» عارف قزوینی (شاعر) هم لقب «میهن‌پرست» را برای جنگلی‌ها مناسب دانسته و درباره نیات و اهداف نهضت جنگل نوشته بود: «یکی از تشکیلات به‌‌جا و به‌‌موقع که خدمات بسیار گران‌بهایی به آزادی و استقلال ایران کرد، همانا تشکیلات مقدس و سودمند و میهن‌پرستانه فدائیان جنگل تحت سرپرستی میهن‌دوست نامی، شادروان میرزا کوچک خان جنگلی است.»
کتاب «نهضت جنگل و تاریخ‌نگاری غرض‌آلود» نوشته علی دوانی
 
نظر ژنرال انگلیسی درباره میرزا
خارجیانی که به نوعی با نهضت میرزا در ارتباط بوده و یا از آن شناخت داشتند هم نظرات جالبی درباره وطن‌پرستی جنگلی‌ها ابراز  می کنند. چالرز ماری، کشیش و مبلغِ مسیحیِ مقیم رشت، میرزا را وطن‌پرستی صادق می‌خواند. ژنرال دنسترویل، فرمانده نیروهای مسلح انگلیس در ایران که در جریان عبور از گیلان به قفقاز، خاطرات تلخی از مواجهه با جنگلی‌ها و کوچک‌خان دارد، «وطن‌پرستی» میرزا را ستایش کرده و درباره او می‌نویسد: «به عقیده من میرزا کوچک‌خان از وطن‌پرستان حقیقی است و امثال او در ایران نادر و کمیاب است...» به اعتقاد این ژنرال انگلیسی، یکی از دیدگاه‌های مهم کوچک‌خان این بود که «ایران مال ایرانیان است.» و از این جهت در برابر زیاده‌خواهی قدرت‌های بیگانه می‌ایستاد.
کتاب «امپریالیزم انگلیس در ایران و قفقاز»
 (یادداشت‌های ژنرال ماژور دنسترویل) ترجمه حسین انصاری

حکم شهید مدرس درباره میرزا
از دیگر اسنادِ معتبر در رد ادعای شبهه‌افکنان علیه نهضت جنگل و میرزا کوچک، دست‌‌نوشته شهید آیت‌الله سید حسن مدرس است. همزمان با مبارزات نهضت جنگل و هجمه‌های داخلی و خارجی علیه میرزا و یارانش، جمعی از مسلمانان درباره ماهیت نهضت جنگل از شهید مدرس استفتاء کردند. مرحوم مدرس در جمادی‌الثانی 1338 (اسفند 1298) در پاسخ مرقوم کرد: «...حقیر از آقای میرزا کوچک‌خان و از اشخاصی که صمیمانه و صادقانه با ایشان هم آواز بودند، نیت سوئی نسبت به دیانت و صلاح مملکت نفهمیدم؛ بلکه جلوگیری از دخالت خارجه و نفوذ سیاست آن‌ها در گیلان، عملیاتی بوده بس مقدس که بر هر مسلمانی لازم [است]. خداوند همه ایرانیان را توفیق دهد که نیت و عملیات آن‌ها را تعقیب و تقلید نماید. پر واضح است که طرفیت و ضدیت و محاربه با همچه جمعیتی، مساعدت با کفر و معاندت با اسلام است..» چنانچه مشخص است، این عالم نامدار عصر با ذکر این مهم که نهضت جنگل هیچگونه «نیت سوئی نسبت به دیانت و صلاح مملکت» ندارد، میرزای جنگلی را از دو اتهام فوق (یعنی تعلقات کمونیستی و نیات تجزیه‌طلبانه) مبرا دانسته و از این بالاتر ضدیت با آن جنبش را به مثابه «مساعدت با کفر و معاندت با اسلام» تلقی کرده است.
کتاب «نهضت جنگل به روایت اسناد وزارت امور خارجه» نوشته رقیه عظیمی
 
اهمیت تمامیت ارضی ایران
نتیجه اینکه رویکرد اسلامی و دفاع از استقلال و تمامیت ارضی ایران از مهمترین خطوط سیاست میرزا کوچک‌خان جنگلی محسوب می‌شد. اما این خط مشی با نفوذ اعضای حزب کمونیست به جریان نهضت، دچار خدشه شد. سردار جنگل زمانی که پی برد خطر انحرافِ نهضت جدی است، در گفتار و کردار کوشید تا از دو مؤلفه نهضت خویش یعنی اسلام و استقلال کشور پاسبانی کند. به تعبیر شاپور رواسانی: «در جنبش گیلان، استقلال و آزادی به صورت دفاع در برابر استعمار و طبقات حاکم مطرح بود. جنبش جنگل به رهبری میرزا با رد هر نوع دخالت خارجیان در امور داخلی ایران از استقلال و تمامیت ارضی ایران آن‌ چنان که خواست مردم بود دفاع نمود. در انقلاب گیلان مسئله دین اسلام و مذهب شیعه به صورت وسیع مطرح شد و برای نهضت جنگل عامل مهم اجتماعی استقرار وحدت گردید.»
کتاب «اولین جمهوری شورایی ایران (نهضت جنگل)» نوشته شاپور رواسانی


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/257992/-میرزا-کوچک‌خان-- مبارز-مسلمان