| مصطفی عابدی |
همزمانی مذاکرات ایران و 1+5 در سوییس با سخنرانی نتانیاهو در کنگره آمریکا واکنشهایی را در ایران در پی داشت. آقای هاشمی از فرصت استفاده کرده و متذکر شد که: «نتانیاهو آنجا اوباما را تهدید میکند و اینجا هم دلواپسان میگویند که ما اسرار را میگوییم. البته ما نمیدانیم این چه سری است؟ تا تیم مذاکرهکننده با طرف مقابل که آنها هم شیطنت میکنند به نتایجی میرسد، بعضی از این دلواپسان به جای استقبال در فرودگاه میآیند و حرفهایی میزنند. تریبون مجلس هم که باز است و هر چه بخواهند میگویند و میلیونها نفر از مردم میشنوند و بعضی از دروغها نیز باور میشود.» آقای رئیس مجلس هم در واکنش به این دیدگاه چنین گفت که: «اگر عدهای از نمایندگان نگرانی در مسأله هستهای دارند از باب اهمیت موضوع در صیانت از این دستاورد ملی است که البته بنده بهخاطر چارچوبهایی که برای مذاکرات مشخص شده است نگرانی ندارم و مقایسه این دلمشغولی برخی از نمایندگان و افراد، با رفتار خصمانه رژیم صهیونیستی مقایسهای معالفارق و غیرمنصفانه است. اینکه در مجلس شورای اسلامی نمایندگان با آزادی نظرات خود را اعلام میکنند نکته برجسته نظام ماست و نباید آن را تخطئه کرد، البته هم نمایندگان و هم افراد دیگر در کشور باید از طرح مسائل غیرواقع پرهیز کنند و این قاعده اسلامی است و همه باید آن را رعایت کنند». در ادامه نیز برخی از مخالفان مذاکره، کار را بهجایی رساندند که مواضع نتانیاهو را در حمایت از مذاکرات معرفی کردند! و مدعی شدند که: «اکنون همه میدانند که نتانیاهو حامی توافق است!»
واقعیت این است که سخنان آقای هاشمی از منطقی جدلی تبعیت میکند. زیرا در گذشته و حتی اکنون نیز مخالفان مذاکرات از همین منطق استفاده کرده و هر صدای مخالف خود را به دلیل همسویی احتمالی با مواضع بیگانگان ازجمله اسراییل محکوم کردهاند. اگر کسی درباره رعایت حقوق یا آزادیها سخن گفته فوری از این حیث او را متهم کردهاند. بنابر این منطقی که عوض دارد گِله ندارد! ولی عجیبترین بخش ماجرا این بود که منتقدین به منطق آقای هاشمی به ابتذال منطق طرف مقابل که درصدد اثبات نمایشی و کاملا ساختگی بودن مواضع نتانیاهو بود اشاره مستقیمی نکردند.
آقایان دلواپس چنان صحبت میکنند که گویی همه مخالفتهای نتانیاهو و جمهوریخواهان در آمریکا فقط یک سناریو طراحی و توافق شده برای مجاب کردن ایران به توافق است و درواقع مدعیاند که نتانیاهو نعل وارونه میزند! وقتی که تحلیل عدهای در مخالفت با مذاکرات تا این حد غیرواقعی و قلب واقعیت باشد، دیگر چه جای بحثی میماند؟ اگر نتانیاهو اظهار خوشحالی از مذاکرات میکرد، آقایان چه میگفتند؟ آیا میگفتند این هم نعل وارونه است برای اینکه ما توافق نکنیم؟! قطعا در چنین صورتی مذاکرات را به دلیل اظهارات مثبت نتانیاهو در جهت تأمین منافع اسراییل معرفی میکردند. حالا که تندروهای اسراییل و جمهوریخواهان آمریکا، بیشترین مخالفت را با مذاکرات میکنند آیا ممکن است که همه اینها را سناریو بدانیم؟ آیا این همه شکاف سیاسی در ساختار آمریکا شوخی و ساختگی است؟ بعلاوه تا کی درستی راه خود را از مواضع دیگران باید نتیجهگیری کنیم؟ چرا فارغ از مواضع آنان نمینشینیم ببینیم چه چیزی به نفع یا ضرر ماست؟ اصلا فرض کنیم یک چیز به ضرر دیگران باشد چه دلیلی دارد که به نفع ما باشد و بر عکس؟
اینکه فکر کنیم دنیا یک شوی دروغی راه انداختهاند که سر ما را کلاه بگذارند یا دنیا را نمیشناسیم یا خودمان را. این نحوه تحلیل مثل گربه مرتضی علی بودن است که هر جور بیندازید چهاردست و پا پایین میآید. نتانیاهو چه تأیید کند و چه مخالفت و چه سکوت در همه حال موید تحلیل دلواپسان است! مشکل اساسی دلواپسان این است که نهتنها حرف جدیدی ندارند و به جزییات مذاکرات هم کاری ندارند بلکه در هر حال دلواپس هستند چون خودشان عهدهدار امور نیستند. آنان نمیخواهند بپذیرند که نظام اصل مذاکره را پذیرفته است. از سوی دیگر، دلواپسی آنان چنان است که هیچ راهحلی هم نمیدهند یعنی دارند ولی رویشان نمیشود آشکارا بگویند. راهحل آنان خروج از مذاکرات است ولی این را نمیگویند. از این دو حیث راهحل افراطی دو طرف تفاوت چندانی ندارند. هر دو طرف مذاکره را به شرط تسلیم دیگری میپذیرند و این نقض منطق مذاکره است. آنان حاضر نیستند تبعات این حرف را هم بپذیرند. قبلا هم میگفتند جلو برویم تحریمی در کار نیست و اگر تحریم شد قیمت نفت به 200 دلار میرسد. ولی تحریم شد و قیمت نفت هم در سراشیبی قرار گرفت ولی آقایان دلواپس اصلا هم به روی مبارک نمیآورند که پس چه شد آن تحلیلها! تازه مدعی هستند که چرا پولها را با چمدان منتقل میکنید گویی بانک مرکزی باید از بانک آقای زنجانی برای نقل و انتقال پول استفاده کند؟ خلاصه اینکه در سیاست بیان آرمانهای بلند کافی نیست پیشبرد آنها مهمتر است. اگر دلواپسان بپذیرند که دوره دوستانشان تمام شده و نظام راه بهتری را در تعامل با کشورهای دیگر پیش گرفته است در این صورت انتقادات آنها در چارچوب کنونی سازنده هم خواهد شد والا هیچ کمکی به سیاست ملی هستهای کشور نخواهند کرد.