ارتشبد حسین فردوست، دوست دوران کودکی محمدرضا پهلوی و رئیس دفتر اطلاعات او، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ماند و خاطرات خود از دوران مجالست با شاه، خاندان و دولتمردان رژیم پهلوی را به رشته تحریر درآورد. خاطرات فردوست تحت عنوان «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» منتشر شده است که در این ستون به تناوب برخی را مرور میکنیم.
نفوذ انگلستان در ایران (2)
در دوران محمدرضا نفوذ قاجارها و سیاستمداران و رجال آن دوره ادامه داشت. از همان زمان به علت ثروت زیادی که این خانوادهها در اختیار داشتند، برایشان مقدور شد که اولاد خود را برای تحصیل به اروپا اعزام کنند و از سایر هموطنان خود متمایز شوند. از این خانوادههای اشرافی دوره قاجار 4 خانواده را به خوبی میشناسم: پیرنیا، مستوفیالممالک، بهبهانی و فرمانفرمائیان. به خصوص فرمانفرمائیان که اولاد بیشتری داشت و اکثر فرزندان او فارغالتحصیل اروپا بودند، در دوران محمدرضا مشاغل حساس یا پولساز داشتند. کلیه پیرنیاها، بهبهانیها و فرمانفرمائیانها طرفدار سیاست انگلیس بودند، ولی چون تعداد آنها زیاد بود، انگلیسیها تنها زمانی از آنها استفاده میکردند که به مشاغل حساس میرسیدند. اصولاً طرفداران انگلیس در ایران برای انگلستان هزینهای نداشتند، زیرا رویه بر این بود که آنها از طریق ایران ثروتمند و بینیاز شوند. اگر زندگی این افراد را بررسی کنند روشن میشود که از آغاز طوری ترتیب داده شده بود که آنها در ایران ثروتمند شوند، بدون این که یک ریال برای انگلیس هزینه داشته باشند. حتی خود سفارت انگلیس نیز همیشه سعی میکرد که مقداری از هزینه خود را از طریق ایران تامین کند و من مکرر این امر را دیدهام. خانوادههای قاجار در دوران محمدرضا از نظر سیاسی و خویشاوندی با هم متحد بودند و در درون خود سلسله مراتب داشتند، که بر اساس نزدیکی نسبی آنها به سلاطین قاجار بود. چون تعداد آنها زیاد بود و عموماً ثروتمند و متنفذ بودند، این اتحاد به آنها قدرت خاصی میداد. آنها سلطنت پهلوی را غاصب میدانستند، ولی جرئت دست زدن به اقدام خاصی را نداشتند و بیشتر به مشاغل مهم و پولساز و تحصیل کردههای آنها به مقاطعه کاری علاقه نشان میدادند. اما برگردیم به نفوذ انگلیسیها در سراسر ایران. پس از شیخ خزعل (شیخ محمره که حکومت خودمختار تشکیل داده بود و انگلیسیها برای قدرتمند نشان دادن حکومت پهلوی، او را قربانی رضاخان کرده و با ثروتی بسیار به تبعید فرستادند) در جنوب و قوامالملک شیرازی (مهمترین مهره انگلیسیها در ایران و رابط رضاخان با سفارت انگستان) در فارس، انگلیسیها شرق ایران، جنوب خراسان و سیستان و بلوچستان را به شوکتالملک علم (پدر امیر اسدالله علم) سپردند که دارای قشون انگلیسی و ایرانی مخلوط بود و وظیفه داشت که شرق کشور را از دستبرد روسها محفوظ نگاه دارد و نگذارد روسها به هندوستان بزرگ و بحر عمان دست یابند. شوکتالملک در زمان رضا در بیرجند که مقرش بود ماند و مورد احترام رضاخان بود. بعد از او نوبت به پسرش رسید که داماد قوامالملک شیرازی شد و به این ترتیب در پایگاه بزرگ انگلیس در شرق و جنوب کشور وصلت کردند.