روایت‌های تلخ شاعر فلسطینی
 
دیدن خشونت خود بدترین زخم است!
 

 

مصعب ابوطاها شاعر فلسطینی که خانه‌اش در غزه ویران شده و تعدادی از اعضای خانواده‌اش شهید شده‌اند، این روزها دومین مجموعه شعرش را به زبان انگلیسی منتشر کرده- و روایت‌های تلخی از زندگی خود و هم‌وطنانش را با خوانندگانش شریک شده است. به گزارش ایلنا، این شاعر فلسطینی به تازگی با «سی‌ان‌ان» گفت و گو کرده- که خلاصه‌ای از آن را می‌خوانیم:  زمانی که مصعب ابوطاها در خانه جدیدش در نیویورک شعر می‌خواند، صدایی نرم همراه با ریتیمی ملودیک دارد، اما زمانی که درباره مردم فلسطین و لحظه‌های الهام‌بخش نوشته‌هایش صحبت می‌کند، صدایش مملو از احساس می‌شود. او می‌‌گوید که با وجود تمام اتفاقاتی که تجربه کرده، حال پس از پشت سر گذاشتن یک دوره سخت، صرفا از نظر جسمی زنده مانده است. این شاعر که در فلسطین به عنوان معلم و کتابدار کار می‌کرده؛ معتقد است زخم‌های ناشی از شاهد بودن خشونت را در مقیاسی غیرقابل تصور همچنان به دوش می‌کشد. او در ادامه می‌گوید: «چشم‌های ما هیچ چیز را زیبا نمی‌بینند. واقعیت این است که ما غروب را مانند قبل نمی‌بینیم. ما نمی‌توانیم دریا را بینیم. نه فقط من که بسیاری از مردم غزه و تمام کسانی که ازجنگ فرار کرده‌اند لحظات ساده و زیبای زندگی را تحت تاثیر ویرانی‌ها و ناامیدی‌های ناشی از جنگ از دست داده‌اند».

فرار از مرگ!
ابوطاها در اواخر سال گذشته با خانواده‌اش از غزه رفت. او طی این مسیر به همراه خانواده‌اش بارها مکان خود را تغییر داد تا در نهایت توانست از غزه خارج شود. مصعب ابوطاها می‌گوید که خروج از غزه طولانی و دردناک بود، اما در میان هرج و مرج و ویرانی به نوشتن ادامه داده است. این در حالی است که او پس از گذر از دشواری‌های فرار، مجموعه شعر دومش با عنوان «جنگل صدا» را به زبان انگلیسی منتشر کرده است.  به گفته شاعر؛ «این کتاب گلچینی از رنج‌هاست. اما همچنین درباره بقا و زندگی است».

جنگل صداها
ابوطاها توضیح می‌دهد: باید در غزه باشید که بدانید هر جای پا در خیابان، هر حفره کوچک گلوله بر دیوار جنگلی از صداهاست. حملات هوایی، راکت‌ها و آژیر آمبولانس‌ها همیشه در خاطره من حاضر هستند. من روزی را به یاد نمی‌آورم که بدون شنیدن وِزوِز پهپادها زندگی کرده باشم. «جنگل صداها» حول ایده بقا می‌چرخد و روایتگر زندگی جان‌باختان جنگ غزه است در حالی که او خودش را یک بازمانده تلقی می‌کند، یک روایت‌گر مرگ! کتاب شعر نخست مصعب ابوطاها به نام «چیزهایی که ممکن است در گوش من پنهان باشند» نیز سال ۲۰۲۲ جایزه کتاب فلسطین و جایزه کتاب آمریکایی را از آن خود کرد.  او می‌گوید: «مهم نیست که من این کتاب را نوشته‌ام؛ بلکه روایت حال و روز مردم است که اهمیت دارد. نوشتن، هرچند دردناک، برای من یک عمل ضروری برای به یاد آوردن‌هاست».

شعرهای ویرانگر!
مصعب می‌گوید: «نوشتن شعر برای من بسیار ویرانگر است؛ همان‌گونه که خواندن اشعارم برای دیگران ویرانگر جلوه می‌کند. اما نگارش و انتشار تمام اتفاقات را حیاتی می‌دانم؛ حتی اگر هیچ گوش شنوایی وجود نداشته باشد. به نظرم اگر قلب خوانندگان با اشعار و موضوعات ارتباط بگیرند، من کارم را به عنوان یک انسان انجام داده‌ام». مصعب می‌گوید: «من می‌دانم که سرنوشت مردمم، می‌تواند سرنوشت من باشد. من به طور تصادفی در سال ۲۰۰۹ و در ۱۶ سالگی از یک حمله هوایی جان سالم به در بردم. تا دم مرگ پیش رفته‌ام و می‌توانستم در حمله هوایی که خانه‌ام را در بیت‌لحیا ویران کرد، کشته شوم. ما چند روز قبل خانه را به سمت کمپ پناهندگان جبالیه تخلیه کرده بودیم. اگر من در خانه‌ام با تمام اعضای خانواده‌ام کشته می‌شدم ،آیا الان قبری داشتیم؟ یا مهاجمان اسرائیلی می‌گفتند آه ما نمی‌خواستیم غیر نظامیان را بزنیم و بابت این اشتباه متاسفیم»!


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/257434/دیدن-خشونت-خود-بدترین-زخم-است!