سیدکاظم اکرمی وزیر اسبق آموزش و پرورش
سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، سندی است که در آذرماه سال 1390 به امضا رسید. اما درخصوص این سند حرف بسیار است و میتوان برای آن یک پاسخ کوتاه داشت و آن هم این است که این سند بسیار آرمانگراست. این آرمانها در متن اسلام و تعالیم اسلامی وجود دارد و اسلام همواره میخواهد تا انسانی دور از تعصب، درست و درواقع فرد صالح تربیت کند که این فرد صالح، جامعهای سالم بسازد. البته بهعلل و عوامل لازم برای این امر هم تا حدود زیادی توجه شده اما درنهایت بسیار آرمانی است و تلاش برای عملیاتیکردن آن بسیار اندک بوده است. در اجراییشدن و تحقق چنین سندی بهطور قطع تنها آموزشوپرورش یا دولت نمیتواند موثر باشد بلکه مجموعه نظام از صدر تا ذیل، باید برای آن تلاش کنند و اگر این هماهنگیها نباشد، این سند نمیتواند تحقق پیدا کند. هدف این سند، تحقق حیاتطیبه است نه به معنی بلند آن ولی در این حد که نسلی تربیت کنیم تا راستگو باشند و روی وعدههایشان بایستند. حق و حقیقت و عدالت و آزادی را بشناسند و برای آن مبارزه کنند. دانشآموز باید بتواند آزادانه پرسش کند، چراکه در دنیایی زندگی میکند که با انواع موضوعات روبهرو است و همین هم باعث میشود تا او بپرسد و بخواهد پرسش کند و باید این اجازه به او داده شود. اما تحقق این سند وقتی است که همه تصمیم بگیرند تا بر مبنای عدالت و حقمحوری عمل کنند و باید دست از شعاردادن برداشت. اما نکته دیگری که درخصوص این سند دارای اهمیت است، این است که این سند نتوانسته هیچگونه آسیبشناسی درخصوص 30سال گذشته داشته باشد و به همین دلیل نیز پر از تکرار است. من از سالهای ابتدایی پس از انقلاب در جریان وضع آموزشوپرورش قرار دارم. ما در سالهای ابتدایی پس از انقلاب تلاش کردیم تا کتابها را مناسب شرایط پس از انقلاب تدوین کنیم. نمیگویم بیاشکال بودند و انتقادی بر آنها وارد نیست اما در این سند این امر موشکافی نشده که چرا در این سالها موفق نبودهایم و این خود ضعف بزرگی است. حتی در زمان تدوین این سند، پیش از آن و پس از آن هم کسی از صاحبنظران نظرخواهی نکرد. آیا کسانیکه نقد و نظر واقعی هم دارند در این سند و شکلگیری آن دست داشتهاند؟ اینها مواردی است که باید به آنها پاسخ گفت. از سویی بخش دیگری از این سند در کنار دانشآموزان، معلمان هستند. کسانیکه باید آن را اجرا کنند و اهداف این سند را تحقق بخشند. مشکل اساسی این است که معلمان با وضع معیشتی که دارند، انگیزه کافی و لازم را ندارند و این یکی از مشکلترین مسائلی است که حوزه آموزشی کشور با آن روبهروست. به این ترتیب همه کسانیکه دلشان برای این مملکت میسوزد؛ باید هرجا پول اضافی در کشور خرج میشود را در اختیار آموزشوپرورش بگذارند تا با وجود این منابع مالی، بتوان مقداری از مشکلات را رفع کرد.