هادي معتمد آسيبشناس
صرف نظر از بحثهاي تحليلي و لحاظ كردن اين موضوع كه جامعه ايران با توجه به جوان و كم تجربه بودن تا حدودي رفتارهاي عجولانه از خود نشان ميدهد، در بسیاری از موارد بازدارنده نبودن قوانين باعث بروز چنين رفتاري ميشوند. بنابراين وقتي ميخواهيد كاري انجام دهيد، به سبب فقدان عوامل بازدارنده، ممكن است با عجله رفتار كنيم و درعينحال برايمان مشكلي به وجود نيايد. با اين وجود اما عوامل بازدارنده بهعنوان مثال وجود دوربينهاي متعدد در مقوله ترافيك باعث ميشود در اين زمينه هيچ عجلهاي در كار نباشد زيرا فرد ميداند با انجام كوچكترين تخلفها، دوربين مسأله را ثبت ميكند و فرد مرتكب، جريمه میشود. بنابراين وقتي عوامل بازدارنده نتوانند نقش خود را به خوبي ايفا كنند، ممكن است صفت عجول بودن ايجاد شود. در ضمن تحقيق دقيقي در اين بحث عجله انجام نگرفته تا بتوانيم با استفاده از آن بگوييم كدام جامعه عجولتر است. حداقل من در اين زمينه تحقيق مستقل و همه جانبهاي نديدهام. بنابراين ممكن است قضاوتي كه شاهد آن هستيم يك برداشت شخصي يا نظريه باشد.
اتفاقا در برخي مواقع بیشتر ما كاملا برعكس عمل ميكنم. در خيلي از موارد كارهايمان را در همان دقيقه نود انجام ميدهيم. شايد عجول بودن در ذهن ما ايرانيها بيشتر در مباحثي چون فرهنگ ترافيك و خيابان ديده شود. و الا در ميهمانيها، افراد يك ساعت مقابل در ميايستند و هيچ عجلهاي براي خداحافظي ندارند. در محل كار هم برخی از كارمندان هيچ عجلهاي براي انجام كار اربابرجوع ندارند. آنها به اندازهاي در انجام كار لفت و لعاب ميدهند كه اربابرجوع از پيگیري كارش پشيمان ميشود. در مدارس هم بعضی از دانشآموزان ما هيچ عجلهاي براي درس خواندن و فهم مسائل مطرح شده در كلاس ندارند. بنابراين به نظر ميرسد مسأله مورد بحث بيشتر به بيهنجاري اخلاقي مربوط است تا نوعي فرهنگ. برخی به قدري در انجام برخي از كارها لفت و لعاب ميدهند و انجام كارها را با تنبلي معطل ميگذارند كه بارها شاهد شنيدن جمله « كار امروز را به فردا نيفكنيد» هستيم. چرا ما هميشه بايد كارها را در دقيقه 90 انجام دهيم؟ چرا هميشه فكر ميكنيم براي انجام كارها زمان هست؟
اگر بپذيريم عجول بودن در برخي كارها وجود دارد، شايد مسأله مربوط به مناسبات و كارهايي باشد كه ذاتا وارداتي هستند. ترافيك و بحثهايي شبيه آن، از اين دست كارها به حساب ميآيند. با اين وجود فرهنگ ما در معناي فرهنگ ايراني صبور به حساب ميآيد. از همين رهگذر بارها در كلاسهاي درس به دانشجويان ميگويم در درس خواندن و بهطوركلي انجام كارهايتان عجله كنيد. به نظر من اين ماجرا گواهي بر وجود تناقضي رفتاري، در بين رفتارهاي مااست. برخي مواقع به غايت عجول هستيم و در پاره موارد كار را با تنبلي پيش ميبريم. به همين خاطر است كه معتقدم در مورد عجله به جاي استفاده از فرهنگ رفتاري بايد از بيهنجاري كه تعريف خاصي برايش وجود ندارد استفاده كرد.
برخي موارد به دليل كاهش مهارتهاي زندگي، به ما نياموختهاند اگر قصد مسافرت داريد، خود مسير مسافرت هم جزیي از مسافرت به حساب ميآيد. ما از خانه حركت ميكنيم و مسير را تخت گاز طي ميكنيم تا سريعتر به مقصد برسيم. در نهايت هم از يك خانه (در يك شهر خاص) به خانهاي ديگر (در شهر ديگر) ميرويم بنابراين در مسأله سفر، مسير براي ما اهميتي ندارد. در مورد غذا خوردن هم ما فرهنگ لازم را نداريم و در اين حوزه آموزشي نديدهايم. با اين وجود آموزههاي ديني هم بر فرهنگ غذا خوردن تأكيد فراوان دارند. بهعنوان مثال اميرالمومنين عليابن ابيطالب(ع) فرموده اند، زماني كه سر سفره غذا هستيد، از عمر شما حساب نميشود. اين امر به آن خاطر است كه غذا به آرامي خورده شود و سلامت فرد حفظ شود. مسألهاي كه با آن مواجه هستيم ناشي از بيهنجاري است كه دربارهاش توضيح دادم. البته نميتوانيم توضيح دهيم چرا اينگونه است. چرا در برخي از رفتارهايمان تا حد زيادي شل و ول رفتار ميكنيم و در برخي از رفتارها عجولانه؟ بهعنوان مثال افراد تا 10 صبح ميخوابند و 2 بعدازظهر به ميهماني ميروند. بنابراين در اين مثال هيچ عجلهاي براي استفاده از روز تعطيلشان ندارند. همين افراد وقتي به ميهماني ميروند، غذايي را كه براي تهيه آن ساعتها وقت صرف شده در مدت 10 دقيقه ميخورند. به نظر ميرسد مسأله مربوط به مقوله مهارتهاي زندگي است با اين توضيح كه با بخشي از مهارتهاي زندگي كه مربوط به غنيمت دانستن وقت و فرصت ميشوند، آشنايي نداريم. اين رفتارها سلامت جسم و جان را به خطر مياندازد. ما يكي از كشورهايي هستيم كه تصادفات رانندگي و فوت ناشي از آن درونشان فراوان است. ما در تمام زمينههايي كه عجول هستيم متضرر ميشويم. به نظر ميرسد فرهنگ عجله كردن را بايد «فرهنگ سرعت مناسب در بروز رفتارها داشتن» معنا كنيم و اين مهارت را بياموزيم.