کاوه گوهرین شاعر
امروزه «هایکو»(Haiku) یکی از شناختهشدهترین قالبهای آفرینش فکری- ادبی است و پرهیز دارم از اینکه آن را نوعی قالب شعری بنامم، چراکه جهان هایکو به عقیده من پا را از عرصه شعر فراتر میگذارد، گو اینکه در ایران از «هایکو»، تلقی شعر دارند و هر شعر دو و سه سطری را هایکو مینامند در صورتی که چنین نیست و این قبیل سرودهها هرگز هایکو نیستند و در بسیاری موارد شعرهای کوتاه متوسطی هستند که هیچ ربطی به جهان هایکو ندارند. در این میان هستند شاعران صاحبنام و شناختهشدهای که داعیه هایکو نویسی ندارند اما در سرودههای کوتاه آنان رنگ و بویی از هایکو وجود دارد. برای نمونه «عباس کیارستمی» در سرودههای کوتاهش هرگز به هایکو بودن آنها تصریح نکرده اما نوشتهای چنین یک هایکوی کامل است و شما تمام عناصر و تکنیک یک هایکوی کلاسیک را در آن مییابید:
«سگ خفته
یک چشم باز میکند و میبندد
برای دیدن پشه مزاحم.»
پشه در اینجا «فصل واژه» است و به خواننده میگوید که تابستان است. فصل واژه همان است که هایکونویسان ژاپنی (Kigo)مینامندش و سکوت واژه یا (Kireji) هم در انتهای سطر سوم اتفاق میافتد و «وابی سابی»(Wabi sabi) این اثر و روح و گوهر درونی هایکو القای تنهایی سگی است نیمخفته و هوشیار که به دیدن پشه مزاحم، چشم میگشاید و میبندد. در نگاه نخست آن کس که با روح هایکو آشنایی چندانی ندارد، ممکن است بیندیشد از این قبیل، فراوان میتوان نوشت اما راست این است اگر کسی به اصول، تکنیک و روح هایکو اندک احاطهای داشته باشد، خواهد دانست که در عین ساده بودن آنچه در هایکو مورد توجه هایکونویس است، دست یافتن به گوهر درونی هایکو و ثبت آن تا چه اندازه دشوار و گاه ناشدنی است.
«پرویز بیگی» هم از آن دسته شاعران شناختهشده ایرانی است که هرگز در نوشتههای کوتاهش از هایکونویسی سخن به میان نیاورده، اما روح سرودههای کوتاه او چنان بر دل و جان بانویی چینی نشسته که همّ خویش را مصروف ترجمه 111 شعر کوتاه او کرده و با چاپ و آرایش دلپذیری در چین منتشر ساخته که بعدها شاعر با افزودن تعداد دیگری، همین مجموعه را بهسال 1392 تحت عنوان «درختی که میدود» منتشر کرده است. در این مجموعه هستند کوتهسرودههایی که از روحی هایکویی برخوردارند اما در غالب موارد به شعرهای مدرن «میکرون»(Mikron) شبیهترند.
میکرون، شعری تکهجایی است که شاید بتوان آن را کوتاهترین فرم شعری در جهان امروز نامید با درهم تنیدهترین گونه اندیشه و بیان که تنها از دو هجا پدید آمده و ارمغانی است از ادبیات پرتغالیزبانِ برزیل به دنیای ادبیات مدرن. در شعر میکرون، قافیه بسیار مهم است اما بدیهی است که در برگردان پارسی امکان ترجمه با قافیه بسیار کم است، برای نمونه در این شعر میکرون که صلح (Paco) نام دارد، شاعر چنین نوشته است:
اینک jen
برکت ben
برای آگاهی بیشتر در این مورد نگاه کنید به ماهنامه (آینهاندیشه) مرداد 1371 صفحه 58 ترجمه علیرضا دولتشاهی.
حال برای دریافت فرم و تکنیک شعرهای پرویز بیگی و مقابله آنان با نمونه «میکرون» به مواردی اشاره میکنم، با این توضیح که شماره کنار هر سروده، شماره آن است در ترجمه چینی:
دریا بالا میآید
ماهیها گریستهاند. (8)
ابروانت
گرهگشاست. (16)
گورخر
زندانی طبیعت. (38)
نوروز
بیخانمانی عنکبوتها. (58)
قناری
زندانی آواز. (59)
لاکپشت
سنگی که میخزد. (67)
دیوار چین
تاریخ ایستاده. (112)
که این نمونه آخر بسیار شبیه است به سرودهای از «میچیو مادو» (Michio Mado) شاعر پرآوازه ژاپنی که «خواب پروانهها» از او با ترجمه خوب «احمد پوری» به فارسی منتشر شده و این است نوشته مادو: «در قفسی / ساخته/ از خود.»
درباره هایکوی ایرانی، سیروس نوذری که خود کوتهسرایی شناخته شده است، اثری دارد با عنوان «هایکونویسی» و عنوان فرعی«سیری در هایکو و هایکوی ایرانی» که بهسال 1390 در تهران منتشر شده و به تفصیل این مقوله را بررسی کرده و نمونههایی از آثار هایکونویسان پارسی را نیز آورده است.
در این نوشته قصد دارم چهرهای تازه در عرصه هایکوی پارسی را به جامعه ادبی ایران بشناسانم و با آوردن نمونههایی از هایکوهایش تأکید کنم که «محمد صفی» هایکونویس مورد اشاره من با علم و آگاهی از اصول هایکوی کلاسیک و هایکوی مدرن، هدفمند به این عرصه پا نهاده و از دید من آثار قابلتوجهی نیز آفریده که سخت تاملبرانگیزند. برای نمونه در این هایکو که وی شاهد آتشزدن درخت کاجی در یک گردشگاه بوده، احساس خود را چنین ثبت کرده است:
« تمامقد سوزاندناش
هیچ نگفت
کاجِ جوان!»
یا هنگامی که در سفری به زادگاه پدریاش، در یک لحظه روباهی را دیده که از پشت درختی به او مینگرد، چنین نوشته است:
«ای روباه
در من چه دیدهای
که خیره تماشایم میکنی؟»
«محمد صفی» از این قبیل هایکوهای اثرگذار فراوان دارد و طُرفه اینکه در همین یکماه گذشته و بمباران غزه ستمکش، دو هایکوی اثرگذار او را با تم فاجعه غزه خواندهام که مخاطب را پرتاب میکند میان معرکهای که قربانیان آن، شهری تاریخی و زنان و کودکانش هستند:
«درخت افتاده را
نیست سایهای
غَزّه ویران!»
« گفت: نمیجنگم!
شلیک کرد به پایش
سرباز.»
باشد که پدیدآورنده این هایکوهای درخشان و اثرگذار، همچنان به ثبت دریافتهای خویش از هستی و طبیعت و آنچه بر انسان امروز میرود ادامه دهد و ما در آینده هایکوهای قابل تامل دیگری از او بخوانیم. چنین باد!