فرهاد حسنزاده نویسنده
اشتباه، اشتباه، اشتباه، تمامي ندارد. اين كلمه در زندگي هر كدام از ما جاي زيادي را براي خود باز كرده و با ما همراه است اما اغلب از اين همراهمان بيزاريم. ما انسانها تمايل زيادي به تكامل و زيست مطلوب داريم، از اين رو اكثر ما اعتقادي به خودانتقادي و پذيرفتن اشتباهاتمان نداريم اما بگذارید اعتراف کنم که من سراسر وجودم انباشته از اشتباهات مختلف است. موضوع جالب اينجاست كه هرچي سعي ميكنم تا مرتكب رفتارهاي اشتباه نشوم، نميشود. در آخر با خودم كه تنها ميشوم، ميبينم كه انباشتي از اشتباهات جور واجور در كنارم است.
بحث انتقاد و خودانتقادي در جامعه ما به صورت درست و آكادميك مطرح نیست، بلكه شبحي از اين موضوع وجود دارد. اكثرا هم افراد در مقابل پرسش از خود، يك پز روشنفكري ميگيرند و مدعی میشوند كه درواقع يكي از انتقادپذيرترين افراد هستند اما اگر واقعبينانه به اين مسأله نگاهي بيندازيم متوجه ميشويم كه اينگونه نيست. هرچه بيشتر دقت كنيم در جامعه امروز، ما نهتنها در حوزهاي خاص بلكه در هيچ حوزهاي موضوع خودانتقادی و نقد را جا نینداختهایم. شما به امر ورزش و بهخصوص فوتبال نگاهي بيندازيد؛ تا چه اندازه فوتباليستهاي ما يا مربيهاي تیمهاي ما يا طرفداران ما، اشتباهات تيمهاي خود را ميپذيرند و در قبال آن اعتراف به اشتباه ميكنند؟! شايد بتوان گفت درصد بسيار پاييني هستند كه پذيرش باخت و اشتباهات تيمهايشان را دارند. گاهي بسياري از ما پيشنهادهايي را قبول ميكنيم كه قادر به انجام آنها نيستيم ولي جرأت يا شهامت نه گفتن در قبال آن را نداريم. براي خود من هم اتفاقا همين چند وقت قبل موردی پیش آمد که دوستي عزيز يا بهتر بگویم ناشري كه دوست من قلمداد ميشود، از من درخواستي كرده بود و من به دليل اينكه ارادت خاصي نسبت به او داشتم، موضوع را پذيرفتم در صورتي كه ميدانستم امكان انجام کاری را که او از من خواسته بود، ندارم.
يكي از ايرادهايي كه ساليان سال است با آن دست به گريبان هستم، همين موضوع «نه گفتن» است. البته اين موضوع يك مسأله ريشهدار به شمار میآید. بسياري از ما به دليل اينكه به افراد مختلف علاقه و ارادت خاصي داريم، توانايي اين را نداريم كه «نه» بگوييم كه گاها اين نگفتن نه هم براي بسياري از ما دردسرهاي فراواني را به وجود آورده است. بسياري از عقبماندگيهاي كشور ما به دليل اين مسأله است كه ما در تعاملاتمان، جايگاههايمان را مشخص نميكنيم. گاها ديدهايم كه كارمان را با دوستيمان و مسائل ديگر اشتباه ميگيريم كه همين مسأله باعث شده كه ما در بسياري از امور خطا کنیم و با رفتن راه غلط، پيشرفتي هم در كارهايمان مشاهده نكنيم. گاهي يك نه گفتن ما را از ورود به موضوعاتي كه برايمان دردسرساز است، باز ميدارد. انسان موجود پيچيده و ارزشمندي در نظام آفرينش محسوب ميشود، از اينرو با هر تجربه مثبت و منفي ما بايد يك قدم به جلو برداريم و عقبگرد نداشته باشيم. گرچه گویا همه چیز برعکس شده است.