«شیء‌سروری» و نابودی عشق‌ورزی در مردم
 

 

امان‌الله قرایی‌مقدم جامعه‌شناس

براساس تحقیقاتی که از‌ سال 56 تاکنون در مورد طلاق و علت‌یابی جدایی درصد زیادی از زوج‌های ایرانی انجام داده‌ام، صرف‌نظر از مباحث اقتصادی مثل بیکاری و شرایط اشتغال در جامعه، آنچه امروز بیش از موارد دیگر بر پدیده طلاق تاثیرگذار است، توقعات بیش از حد و اندازه زوج‌هاست. به‌ویژه خواسته‌های نامعقول دختران و زنان در این موضوع تاثیرگذار است. همان‌طور که می‌دانید، 75 تا 80‌درصد طلاق‌ها براساس درخواست زن صورت می‌گیرد. بالابودن توقع یکی از عواملی است که زنان را در زندگی مشترک به بن‌بست می‌رساند؛ این مسأله باعث می‌شود، فرد خواسته‌ها و امیال بی‌حدوحصری داشته باشد و برخلاف تصوری که می‌کرده، با ازدواج به این هدف‌ها می‌رسد؛ وقتی در زندگی مشترک به توقعات ذهنی‌شان نمی‌رسند و احساس می‌کنند با ازدواج دچار قیدوبند شده‌اند، به جدایی و درخواست طلاق روی می‌آورند.
ساخت فکری متفاوت دختران و پسران
این موضوع تحت عنوان دوساختی‌شدن جامعه مطرح است. به‌طوری که ساخت فکری دختران و پسران نسبت به هم متفاوت است. امروز هم دقیقا همین‌گونه است؛ یعنی آن چیزی که دختران از زندگی مشترک در ذهن ساخته‌اند، تحت‌تأثیر رسانه‌های جدید، شبکه‌های ماهواره‌ای و چشم‌ و هم‌چشمی‌ها است و خواست‌ها و مطالبات آنها هم متنوع و گوناگون شده است و چون به اهداف ساخته ذهن‌شان در زندگی واقعی نمی‌رسند و می‌بینند واقعیت زندگی با چیزی که در فلان سریال ماهواره‌ای می‌دیدند، متفاوت است، راهکار را در جدایی می‌بینند. در حالی ‌که طلاق آغاز بدبختی‌شان است. از نظر اقتصادی، معضلاتی مثل بیکاری و کافی‌نبودن درآمدها برای گذران زندگی هم در جدایی‌ها تأثیرگذارند. این‌که مردی مثلا بعد از یک‌سال ببیند نمی‌تواند از پس مخارج زندگی برآید، مشکلات آغاز می‌شود و مشکلات دیگر را به همراه می‌آورد که اگر دو طرف تاب نیاورند به جدایی ختم می‌شود. عامل دیگر ارتباطات نامحدود دختران و پسران قبل از ازدواج است؛ مثلا مرد زنش را با دوستی که قبلا با او رابطه داشته مقایسه می‌کند و زن هم به همین شکل؛ ناتوانی جنسی مردان در این دوره خیلی مطرح است که علل مختلفی دارد و می‌تواند عاملی برای سرد شدن رابطه زناشویی باشد. مردان شاید به دلیل مشغله کاری زیاد و استرس‌های روزمره با برخی از مشکلات جنسی مواجه شوند که اگر برطرف نشود کم‌کم در رابطه زوجین تأثیر می‌گذارد.
زوج‌هایی که تنوع‌طلب هستند
کمرنگ‌شدن اعتقادات دینی و باورهای سنتی و کمرنگ‌شدن ارزش‌های اخلاقی در میان جوانان از دیگر عواملی است که باعث روابط توأم با بی‌بندوباری می‌شود. چون ارزش‌ها و هنجارهای اعتقادی امروز در جامعه ضعیف شده است، الگوهای جوانان و زوج‌ها تغییر کرده است. شبکه‌های ماهواره‌ای واقعا در بالارفتن طلاق تاثیرگذار بوده است. وقتی جوانان ما شرایط زندگی و آزادی‌های دیگر کشورها را می‌بینند، تعهد در رابطه زناشویی تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد. بخشی از جامعه جوان متاهل امروز تنوع‌طلب هستند. این تنوع‌طلبی هم در برخی مردان دیده می‌شود و هم در برخی زنان. امروز طلاق‌های عاطفی به طلاق رسمی ختم می‌شود.
ازدواج‌های الکی
متاسفانه یکی از مهم‌ترین عوامل جدایی زوج‌ها، عدم درک متقابل در هنگام ازدواج است. جوان امروز درک صحیحی از ازدواج ندارد؛ نمی‌داند ازدواج یعنی چه و چه مسئولیت‌ها و تعهداتی بر گردنش می‌افتد؟ جوانان امروز چه دختر و چه پسر، ازدواج را شوخی می‌گیرند و براساس احساسات آنی و زودگذر که به هیچ‌وجه نمی‌توان اسمش را عشق و محبت گذاشت، زندگی مشترک را شروع می‌کنند. در بسیاری از مواردی که افراد  برای طلاق به دادگاه خانواده مراجعه می‌کنند، وقتی از آنها می‌پرسیم چه ملاکی برای ازدواج داشتند؟ پاسخ آنها هیچ است. مثلا می‌گویند ملاک خاصی نداشتیم. همدیگر را در میهمانی دیدیم و خوشمان آمد. درواقع آنها از ابتدا در مورد ازدواج عقلانی فکر نکرده‌اند و این موضوع خیلی مهم است. هر نسبتی بین دختر و پسر باید عقلانی باشد. این‌که سن دختر از پسر بالاتر باشد، در بسیاری از موارد مشکل‌آفرین بوده است. دوران نامزدی و شناخت قبل از ازدواج خیلی مهم است. ما آموزشی برای نوجوانان و جوانان برای یادگیری مهارت‌های زندگی و مشترک و اصول ازدواج نداریم. هیچ واحد درسی در مدرسه‌ها و دانشگاه‌ها با این مضمون تعریف نشده است تا در مورد آشنایی با مفهوم ازدواج و تصمیم‌گیری‌های عقلانی حرکتی آکادمیک انجام شود. علاوه بر همه اینها جوانان ما از مسئولیت‌پذیری فرار می‌کنند. چه دختر و چه پسر مسئولیت‌پذیری را قبول نمی‌کنند و زیر بار آن نمی‌روند و به قول معروف تا تقی به توقی می‌خورد، می‌گویند طلاق. مسئولیت‌پذیری را خانواده و مدرسه باید به بچه یاد دهد که هیچ آموزشی در این مورد نداریم و همه این مسائل منجر به این می‌شود که از هر 4ازدواج، یکی به طلاق برسد.
جهانی با حاکمیت پول
این سوال مطرح است که پس عشق و محبت و دوست‌داشتن در بین زوج‌های جوان چه جایگاهی دارد؟ آیا در این میان علاقه و عشقی وجود ندارد که زندگی‌ها به این راحتی از هم می‌پاشد؟ نمی‌شود گفت عشق در زندگی‌های جوانان امروز جایگاهی ندارد. اما عشق‌های امروز عشق مادی است. ما امروز وارد یک تئوری دیگر شده‌ایم. طبق تئوری سوروکین امروز پول حرف همه چیز را می‌زند. ذهنیت حاکم بر اذهان مردم جهان، مادیات است؛ در همه جای دنیا همین‌طور است. خانه، خودرو، طلا و... مادیات بر اخلاقیات و معنویات حاکم شده است. اغلب دختران، پسری که پولدارتر است را بیشتر می‌پسندند. در جامعه خودمان همه دارند تلاش می‌کنند که اشیاءشان را گران کنند؛ دنبال قالی ابریشم و لوستر کریستال و هزاران چیز گران دیگر هستند. سوال اینجاست که چرا همه مردم به زندگی قسطی روی آورده‌اند؟ عمرشان را می‌فروشند  تا جنسی را قسطی بخرند.
مطالعات جامعه‌شناسی از دهه‌های پیش این پیش‌بینی را کرده بود که مادیات بر ذهن مردم حاکم خواهد شد. امروز همین اتفاق افتاده است افراد به صورت ربات درآمده‌اند، مردم فردگرا و مصلحت‌گرا شده‌اند. همه سود و نفع خودشان را در نظر می‌گیرند و به دنبال رسیدن به خواسته‌های خود هستند. در چنین دنیایی عشق یعنی چه؟ کجاست؟ در همین کشور خودمان دیدیم که یک نفر در حال جان‌دادن بود ولی کسی جلو نرفت تا کمکش کند. من خودم تا امروز ندیده‌ام که مثلا در ایستگاه مترو امام خمینی که همزمان 2‌هزار نفر از مترو پیاده می‌شوند، کسی به دیگری لبخند بزند! همه مثل ماشین از کنار هم رد می‌شوند؛ مثل ربات. در چنین جامعه‌ای عشق کجاست؟ عشق پول است و ثروت. این را ناآگاهانه نمی‌گوییم، بلکه براساس تئوری و نظرگاه جامعه‌شناسی، همه مردم به سمت از خودبیگانگی و غرق‌شدن در مادیات در حرکت هستند. امروز آرزوهای مادی و خواسته‌های مردم زیاد شده و کمتر افراد حاضرند از خواسته‌شان صرف‌نظر کنند. به بیان بهتر مادیات همه ارزش‌های اخلاقی و انسانی را تحت‌الشعاع قرار داده است. من این تئوری را تحت عنوان «شیء‌سروری» مطرح می‌کنم. به‌طوری که اشیاء بر انسان‌ها حاکمیت دارند و مردم سعی می‌کنند با اشیاء شخصیت پیدا کنند. وقتی کسی دنبال وسیله‌ای خارجی می‌گردد و برای خریدن آن به هر دری می‌زند، با آن وسیله به دنبال تشخص‌سازی برای خودش است؛ می‌خواهد بگوید چون ماشین من پورشه است، پس من آدم مهم و ارزشمندی هستم، این یعنی شیء‌سروری. این روحیه‌ای است که امروز در جامعه ما هم حاکم شده است.  دختری پس از ازدواج می‌بیند شوهرش از پس برآورده کردن خواسته‌هایش برنمی‌آید پس تصمیم می‌گیرد جدا شود. شاید اینها بخشی از دلایلی باشند که سیمای عشق‌ورزی را در جامعه ما مخدوش کرده‌اند.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/25578/«شیء‌سروری»-و-نابودی-عشق‌ورزی-در-مردم