گفت و گوی «شهروند» با پدر و مادر 45 و 40 ساله لردگانی که صاحب 10 فرزند هستند
 
دو بچه دیگر می‌خواهیم
 

 

  [ مریم رضاخواه]  دهمین فرزند خانواده خالدی به دنیا آمد، «فرهاد و همناز» اکنون پدر و مادر ۱۰ فرزند هستند؛ ۶ دختر و ۴ پسر. انتظار به سر آمده و با به دنیا آمدن برادر دهم، خانه‌شان پر از شور و شوق و زندگی شده است. خانواده خالدی در روستایی زندگی می‌کنند که همه به ۳ یا ۴ فرزند اکتفا کرده‌اند اما حالا همه‌ روستا همناز را به قهرمان فرزندآوری و جسارت می‌شناسند. او حالا دهمین فرزندش را با وجود مشکلات زیادی که سر راهش بود در آغوش گرفته و می‌خواهد ۲ فرزند دیگر هم به خانواده خالدی اضافه کند. این مادر دهه شصتی به «شهروند» می‌گوید: «از صدای بچه‌ها و شلوغی خانه‌ام لذت می‌برم. بچه‌ها را دوست دارم از منظر قرآن و احادیث هم فرزندآوری و تربیت نسل مسئولیتی مقدس و جدی است که انجام آن به عنوان یک وظیفه الهی مورد توجه خدا قرارگرفته است. این در حالی است که کشورمان که به سمت پیری می‌رود هر خانواده‌ای وظیفه دارد تا در جوان‌سازی جمعیت نقش داشته باشد و ما به توصیه رهبر مسلمین گوش دادیم. »

همناز متولد ۱۳۶۳ است و فرهاد هم متولد ۱۳۵۸. دختر عمو و پسر عمو هستند و ۲۲ سال پیش با یکدیگر ازدواج کردند. زهرا، راضیه و مرضیه ۳ دختر اول خانواده ازدواج کرده‌اند. همناز و فرهاد، ۳ نوه دارند و منتظر نوه چهارمی هستند که تا هفته دیگر به دنیا می‌آید.
فرهاد  نیز به «شهروند» می‌گوید: «من و همسرم بچه بسیار دوست داریم. البته که توصیه‌های قرآن و فرمایشات مقام معظم رهبری هم ما را به فرزند‌آوری تشویق کرد. هیچ کس در روستایمان بیش از ۴ یا ۵ فرزند ندارد. دوست و آشنا هم در این مدت وقتی شنیدند که همناز باردار شده است بسیار ما را سرزنش کردند و گفتند که با این سطح درآمد پایین نمی‌شود بچه دار شد. باید بچه را سقط کنیم. اما من و همناز گوش نکردیم. حتی دختر‌هایم هم مخالف بودند و می‌گفتند که نمی‌توانند به مادرشان در
بچه داری کمک کنند. »
دو، سه بچه آخری را که همناز باردار شده مدام اطرافیان پیشنهاد می‌دادند که بچه را بعد از به دنیا آمدن به فرزندخواندگی بدهند تا باری از هزینه‌های زندگی‌شان کم شود اما هرگز چنین کاری را نمی‌توانست در تصور خود بگنجاند.

مادر قهرمان
مادر دهه شصتی از لحظاتی می‌گوید که بسیار درد کشید و با صحبت‌های کادر درمان، دردش بسیار تشدید شد. «همه بچه‌ها را به صورت طبیعی زایمان کرده بودم. ۶ بچه‌ام پشت سر هم دختر هستند و پس از آن‌ها ۴ فرزند دیگرم پشت سرهم پسر هستند. ۳ دختر اولم که می‌خواستند به دنیا بیایند به خاطر اینکه در روستا ماشین نبود و مسافت از روستا تا لردگان زیاد بود بچه‌ها را در خانه زایمان کردم. از بچه چهارم برای زایمان به لردگان می رفتم. برای پسر آخرم هم، وقتی درد زایمان سراغم آمد به مرکز درمانی در لردگان رفتیم. از طلائیه، روستای ما تا لردگان یک ساعتی راه است. وقتی رسیدیم با رفتار‌های نامناسبی روبه رو شدیم. بچه به دنیا نمی‌آمد و کادر درمان هیچ مراقبتی انجام نمی‌دادند. دو روز در مرکز درمان بستری بودم و درد می‌کشیدم. می‌گفتند که به صورت سزارین زایمانم را انجام دهم و لوله‌های رحمم را ببندم تا دیگر بچه دار نشوم چون ضعیف شده‌ام و توان بارداری ندارم. رفتار‌های ناشایست شان سبب شد تا به شهرکرد بروم. از لردگان تا شهرکرد ۵ تا ۶ ساعت راه است. اما به هر زحمتی بود رفتم. دربیمارستان هاجر (س) شهرکرد مورد استقبال کادر درمان قرار گرفتم و من را قهرمان صدا می‌کردند. در آنجا کمکم کردند و توانستم پسرم را به طور طبیعی زایمان کنم. اگر خدا بخواهد می خواهیم دو فرزند دیگر به دنیا بیاوریم.»

مشکلات خانواده ۱۲ نفری
خانه‌شان پر از صدا و شادی کودکان قد و نیم قد است. کودکانی که هر کدام برای دیگری هم پرستار است، هم رفیق و هم یک همبازی؛ همه دور یک سفره می‌نشینند، به کمک یکدیگر کار‌های خانه را انجام می‌دهند و اوقاتشان بدون کلافگی یا تنش سر می‌شود.
می‌گویند: «به سر و صدا عادت کرده‌ایم. هر وقت چشممان به این بچه‌ها می‌افتد خدا رو شکر می‌کنیم. وقتی بچه‌ها همه دور یک سفره می‌نشینند، از نگاه کردن به آن‌ها لذت می‌ببریم. » اما مشکلاتی هم دارند. دختران در روستای طلاییه بخش سردشت لردگان تا کلاس ششم می‌توانند درس بخوانند و پسران تا متوسطه اول. امکانات برای تحصیل کم است. فرهاد تنها دغدغه‌اش تحصیل فرزندانش است:
«بچه‌هایم از هوش و استعداد خوبی برخوردار هستند اما امکانات برای تحصیل فراهم نیست. بچه‌هایم آرزو داشتند و دارند ادامه تحصیل بدهند. همیشه ناراحتشان هستم. دلم می‌خواست کاری برایشان می‌کردم تا به آرزویشان می‌رسیدند. حقوقم هم کفاف نمی‌دهد تا آن‌ها را به لردگان ببرم تا در آنجا درس بخوانند. کارگری می‌کنم. نگهبانی می‌دهم. یک هفته روز‌ها درخانه هستم یک هفته شب‌ها، تنها بتوانم هزینه‌های خوراک و تغذیه خانواده‌ام را مهیا کنم. »
مادر به یاد ندارد حوصله‌اش سر رفته باشد یا ثانیه‌ای در خانه بیکار بنشیند و نداند چه کاری باید انجام دهد، مهمترین دغدغه پدر تأمین نیاز‌های همسر و ۱۰ فرزندش است و از هر فرصتی برای کار استفاده می‌کند تا احساس کمبود در خانواده نباشد؛ ویژگی باارزشی که پدران ایرانی دارند.همناز هم از دیگر چالش‌هایی می‌گوید که خانواده و هم روستاییانشان با آن درگیر هستند. « روزی یک بار به مدت یک ساعت آب به روستای ما می‌دهند. یک ساعت آب خیلی کم است. نه به کار‌های خانه و پخت و پز می‌رسم و نه کار‌های بچه‌ها. گاز مشکل دیگر روستا است. گاز به روستای ما نیامده است و مردم مشکلات زیادی دارند. خانه‌مان برای جمعیت ما کوچک است. »
خانه‌شان شاید امکانات برخی خانواده‌های کم جمعیت یا خانه‌های شیک را نداشته باشد اما در آن احساس تنهایی هم دیده نمی‌شود و همه اعضای خانواده به فکر یکدیگر هستند.

شاخص باروری باید افزایش یابد

اعرابی، رئیس دانشگاه علوم پزشکی استان چهارمحال و بختیاری دراین رابطه می‌گوید: از سال ٩٣، معادل یک دهه گذشته، مقام معظم رهبری درخصوص سالمندی جمعیت و راهبرد مهم پرداختن به جوانی جمعیت تأکید کردند.
به دنبال آن در سال ١۴٠٠ قانون جوانی جمعیت و حمایت از خانواده با ٧٣ماده، ٨١ تبصره و ٢٣۶ تکلیف قانونی در مجلس شورای اسلامی تصویب و با تأیید شورای نگهبان ابلاغ شد. شیب سالمندی روبه افزایش و جمعیت زیر ١۵ سال در حال کاهش است. هم اکنون ایران با عبور از پنجره طلایی، در پنجره نقره‌ای جمعیت قرار گرفته است و تنها تا سال ١۴١۵ در این وضعیت قرار دارد. برای پیشگیری از سیاه چاله جمعیتی نیاز به بسیج همگانی است. شاخص باروری کلی (TFR) در کشور باید از 1.6 به 2.5 افزایش یابد تا در وضعیت مطلوب قرار گیرد. تشویق به ازدواج زود هنگام آسان و پایدار، افزایش آگاهی مردم درخصوص معایب تک فرزندی و دیر فرزندی و پیشگیری از سقط غیرقانونی جنین و تداوم اجرای طرح نفس مورد تأکید است. »

 


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/255304/دو-بچه-دیگر-می‌خواهیم