اسدالله علم، وزیر دربار و از نزدیکترین چهرهها به محمدرضا شاه، تنها رجل سیاسی دوران پهلوی دوم است که خاطرات خود از ١٠ سال همنشینی نزدیک با شخص شاه و خاندان پهلوی را مکتوب کرده است. این تقریرات در ٧ جلد تحت عنوان «یادداشتهای علم» به چاپ رسیدهاند و ما در این ستون به تناوب این یادداشتها را مرور میکنیم.
خلاصی از شر بحرین!
از رویدادهای مهم جهان یکی مصاحبه شاهنشاه در هند درخصوص بحرین است. اول دفعه است که شاهنشاه راجع به بحرین صحبت میفرمایند. خلاصهاش این که ما نمیخواهیم در موضوع بحرین زور به کار ببریم. باید ببینیم خود مردم صلاح خود را چه تشخیص میدهند. منظور شاهنشاه این است که آنجا رفراندوم بشود یک عده مردم خوشبین خیال میکنند ما در زیر پرده آنجا ترتیباتی دادهایم که در رفراندوم اگر جزیره هم به ما برنگردد، لااقل امتیازاتی خواهیم گرفت. ولی اینطور نیست اما به هر صورت شاهنشاه با کمال هوش و درایت و پختگی و سنجیدگی این فرمایش را فرمودند. اما من باز هم عرض خواهم کرد که اگر در بحرین و همه سواحل خلیج فارس حقوق اقلیت ایرانی پابرجا بشود، به نظرم مهمتر است. تا این که از شر بحرین به خیال خودمان آسوده شویم.47.10.24
اسراف دولت و احتمال انقلاب
دو ساعتی تنها سواری کردم. افکار پیچیده دور و درازی میکردم ولی مطلبی که من را بیشتر تحت تأثیر داشت مذاکراتی بود که دیشب با عبدالمجید مجیدی، رئیس سازمان برنامه و بودجه داشتم، چون چند تا پروژه مورد علاقه شاهنشاه را باید با او مذاکره میکردم. دیشب به منزل من آمده بود و به صورت وحشتناکی از کمی پول و هدر داده شدن پول در گذشته سخن میگفت که بینهایت ناراحتم کرد. یعنی وضع به طوری است که قاعدتاً باید به انقلاب بیانجامد. اولاً بودجه امسال را با 25 میلیارد تومان کسری بستهاند. ثانیاً آنقدر پول هدر دادهاند چه در پروژههای بیثمر، چه در خریدهای بیثمر از جمله 4هزار کامیون که نه راننده و نه راه برای آن موجود است، چه در خرید گندم و مواد غذایی چه در خرید شکر که واقعاً انسان شاخ در میآورد. از همه بامزهتر این که میگفت من که رئیس سازمان برنامه هستم از اغلب این مخارج تا پس از تهیه آنها هیچگونه خبری نداشتهام. قرضهای به دولتهای خارجی که خود فصلی علیحده است و رقمی است در حدود دو میلیارد دلار...54.11.2
مهمان فرنگی خاص شاهنشاه
امروز صبح سواری رفتم. هوا تعریفی نداشت. ابری و سرد بود ولی بدون بارندگی، اما دو ساعت اسب تاختم. خیلی حالم خوب شد. وقتی برگشتم در فرحآباد به من گفتند شاهنشاه دو دفعه تلفن فرمودند. فوری تلفن عرض شد. فرمودند: «اگر مهمان [روسپی خارجی] رسیده امشب او را خواهم دید. عرض کردم رسیده ولی متأسفانه گویا سنش بالاست. میترسم روسیاهی بار بیاورد. خندیدند. فرمودند: «خب، مجرب خواهد بود.»54.11.10