[ شهروند ] از شنبه هفته گذشته شروع و یکی از محورهای خبری شبکه ایراناینترنشنال را دنبال می کنیم تا خودتان ببینید چه اتفاقی در حال وقوع است: «قاآنی در بمباران بیروت ترور شد!»، «قاآنی جاسوس بوده و در اسرائیل است!»، «قاآنی به اتهام جاسوسی دستگیر شده!»، «قاآنی حین بازجویی سکته کرده!».... در واقع همین چند خبر که ایراناینترنشنال از هفته گذشته پخش آنها را شروع کرد و روزبهروز آن را تغییر داد و به سمتوسویی که میخواست هدایت کرد، نشان میدهد «جنگ روانی» چیست. به این معنا که در پشت پرده این اخبار، اتاق جنگ روانی اسرائیل را میبینیم که از طریق بازوهای رسانهای خود در حال پخش انواع شایعات و جعلیات است. اما مشکل، زمانی است که وضعیت را نشناسیم و آن را ساده تلقی کنیم. به این معنی که ندانیم ما دقیقا میانه یک جنگ روانی تمامعیار از سوی رژیم صهیونیستی هستیم. پل لاینبرگر از اولین تحلیلگران این مفهوم در کتاب «جنگ روانی» این نوع نبرد را استفاده از تبلیغات و رسانه بر ضد طرف مقابل میداند به همراه اقداماتی که ماهیت نظامی، اقتصادی یا سیاسی داشته باشد. البته بعد از لاینبرگر، تحلیلگران دیگری، وجوه مختلف ماجرا را هم بررسی کردند. به عنوان مثال برخی دیگر آن را نه تنها نفوذ به عقاید و رفتار مردم بلکه جهتدهی به رفتار دولتها نیز تعبیر کردند. این نوع تعبیر طبیعی هم به نظر میرسد، چراکه هر نوع تأثیر در افکار عمومی میتواند تغییر رفتار دولت برای رضایت افکار عمومی را نیز در پی داشته باشد. به همین دلیل است که آیزنهاور (از روسای جمهور پیشین آمریکا) در یکی از سخنرانیهای خود گفته بود: «جنگ روانی یعنی نبرد و نزاعی برای دستیابی به افکار مردم و اراده آنها». چراکه وقتی دشمن بتواند افکار مردم را به دست بیاورد، اراده آنها را به چنگ آورده است و زمانی که بر اراده آنها تسلط پیدا کند، حتی ممکن است پیش از شروع جنگ فیزیکی، نبرد را به نفع خود تمام کند. به همین دلیل است که باید نسبت به این نوع اخبار جعلی حساس باشیم. بهویژه که رژیم صهیونیستی در همین چند ماه اخیر، جنگ روانی خود را شدیدتر کرده است. در ادامه مروری داریم به پخش بعضی از این جعلیات که نشان میدهد بعضی رسانهها چطور در حال پیشبرد اهداف اسرائیل هستند. این گزارش مستند است به روایت خبرگزاریهای فارس، مشرق، ایرنا و اسکای نیوز.
دروغ درباره سردار قاآنی
عملیات روانی درباره وضعیت سردار قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه را کانال ۱۲ تلویزیون رژیم صهیونیستی آغاز کرد تا نیویورکتایمز و رویترز آن را پی بگیرند و ادامه بدهند. بامداد جمعه ۱۳ مهرماه که جنگندههای رژیم صهیونیستی منطقه دیگری در ضاحیه، جنوب بیروت را بمباران کردند، گمانهزنیها درباره شهدای این حمله آغاز شد. اولین گمانهها به شهادت سید هاشم صفیالدین، معاون اجرایی حزبالله لبنان بازمیگشت که گفته میشد بعد از شهادت سید حسن نصرالله، گزینه دبیرکلی حزبالله است، اما یک روز بعد کانال ۱۲ تلویزیون رژیم صهیونیستی گزارش داد که «احتمال دارد اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران در حمله اسرائیل به بیروت آسیب دیده باشد و این ظن وجود دارد که قاآنی در محل بمباران اخیر اسرائیل در جنوب بیروت بوده باشد.» اما خط عملیات روانی درباره وضعیت فرمانده نیروی قدس سپاه محدود به شبکه اسرائیلی نماند و نیویورکتایمز و رویترز نیز که با صرفنظر کردن از اعتبار حرفهای، بیپروا به چرخدندههای ماشین دروغپردازی علیه ایران تبدیل شدهاند، به این خط، امتداد دادند. همزمان شبکه فارسیزبان ایراناینترنشنال نیز در حال پخش شایعه بود و برای راستنمایی ماجرا به همین منابع ارجاع میداد. درحالیکه خود این منابع اخبار را از منابع عبری میگرفتند.
به عنوان مثال رویترز در گزارشی مدعی شد «دو مقام ارشد امنیتی ایرانی گفته اند که از زمان حملات اسرائیل به حومه جنوبی بیروت در جمعه هفته گذشته، خبری از اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران ایران که پس از شهادت سید حسن نصرالله به لبنان سفر کرده بود، در دست نیست!» درحالیکه باید پرسید کدام مقامهای ارشد امنیتی ایرانی؟ به چه کسی گفته اند؟ به رویترز؟! پس چرا اسمی از آنها برده نشده؟! یعنی دو مقام بالای امنیتی به همین راحتی با دفتر رویترز تماس گرفته و درباره امنیتیترین مسائل ایران صحبت کرده اند؟! پاسخ به این سوالات واضح است، بهویژه وقتی بدانیم که پشت پرده این خبر، کانال 12 تلویزیون اسرائیل بوده! بعد هم که ماجرا را به سمتوسویی هدایت کردند عجیب و غریب؛ دستگیری و جاسوسی و حمله قلبی و.... طوری هم روایت میکنند که انگار لحظه به لحظه کنار دست مقامات امنیتی و اطلاعاتی ایران هستند! مضحک نیست؟!
دروغ درباره نحوه شهادت اسماعیل هنیه
ترور اسماعیل هنیه، رئیسدفتر سیاسی حماس در تهران و ساعاتی پس از مراسم تحلیف رئیسجمهور ایران، آغاز این جنگ روانی بود. در همین چارچوب خبرها از گمانهزنی به شایعهپراکنی تبدیل و برای مثال اعلام شد که در محل اقامت هنیه از سه ماه پیش مواد منفجره کار گذاشته شده بودند! بعد نوشتند این مکان توسط پهپادها مورد هدف قرار گرفته! بعد از آن گفتند عامل ترور متعلق به فلان ملیت بوده! انتشار این جعلیات در حالی بود که تیم بررسیکننده این ترور درباره آن اظهارنظری نکرده بودند و مشخص بود که اهداف شایعهپراکنیها تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی است. اهداف این جهتدهی به افکار عمومی هم متفاوت بود؛ از یک طرف قصد داشتند پروژه نفوذ در سیستم اطلاعاتی امنیتی ایران را برجسته کنند، از طرفی با انتساب آن به اشخاص مختلف ذهن مردم را نسبت به ملیتهای گوناگون بدبین و همزمان این موضوع را القا کنند که قبل از اطلاعرسانی در ایران، به اخبار دسترسی دارند! حتی اهداف دیگری را هم در این شایعهپراکنیها میدیدیم. چون گاهی رسانهها مأمور میشوند یک سناریوی پلیسی و امنیتی را تحت عنوان اطلاعات به دست آمده از یک منبع آگاه به خورد مخاطب بدهند و از دل آن یک جاسوس بیرون بکشند. بعد در این مرحله علاوه بر بازوهای رسانهای منطقهای، رسانههای غربی نیز وارد صحنه میشوند و با افشای نقش جاسوس و چگونگی نفوذ و عملیات او، علاوه بر جذب مخاطبان خاص، یک شخصیت را در ذهن مخاطبان برجسته و پررنگ میکنند. جالب است بدانید در ماجرای ترور اسماعیل هنیه، نیویورک تایمز بر حضور دو جاسوس در محل اقامت هنیه تأکید داشت!
دروغ درباره علت شهادت سید حسن نصرالله
پس از شهادت سید حسن نصرالله، ویدیویی از یک فرد روحانی در شبکه العربیه از رسانههای نزدیک به خاندان سعودی منتشر شد که مدعی شده بود ایران بر سر سید حسن نصرالله معامله کرده است! همزمان این سخنان محمدعلی الحسینی به شکل عجیبی در شبکههای مجازی و رسانههای فارسیزبان بیگانه وایرال (پربیننده) شد. این ویدئوی کوتاه جنجالی هم روایت آشکاری از همکاری سازمان منافقین و مرتجعین منطقه در نقش بازوان رسانهای اسرائیل برای جنگ روانی این رژیم علیه ایران بود. چراکه الحسینی روحانی، یک لبنانی با تابعیت سعودی است که تصاویر او با سران سازمان مجاهدین موجود است. یک جستوجوی ساده در اینترنت به شما نشان خواهد داد که او چگونه در حال خوشوبش با مریم رجوی است. همزمان با اراجیفی که این عنصر خودفروخته ارائه میداد، رسانهای فرانسوی هم از لو رفتن محل جلسه سید حسن نصرالله بهواسطه یک جاسوس ایرانی پردهبرداری میکرد. چرا؟ برای اینکه تأییدی داشته باشد به صحبتهای الحسینی و به مخاطب ایرانی بگوید آنچه الحسینی گفته بیدلیل هم نیست! این است معنی سناریوسازی، طراحی و پیشبرد اهداف جنگ روانی.
دروغ درباره شادی عدهای از مردم در ترور شهید نصرالله
بعد از انتشار وسیع ویدیوئی از الحسینی، ویدئویی دیگر پخش شد که خطی تازه در مسیر عملیات جنگ روانی را دنبال میکرد. در این ویدئو افرادی نشان داده میشدند که تابعیت ایرانی دارند و بعد از ترور شهید نصرالله در حال شادمانی هستند. آهنگی مربوط به خوانندگان پیش از انقلاب هم پخش شد و مجلس بزم شراب. همزمان به مخاطب عام چنین القاء میشد که شهادت نصرالله مایه بزم و میگساری حداقل بخشی از ایرانیان خارج از کشور شده است! همزمان بازوی اسرائیلی «منو تو» در صفحه اینستاگرم خود، فایلهایی صوتی پخش میکرد حاوی جملات رکیک چند نفر به حاکمیت. درحالیکه کاملاً روشن بود این شبکه در حال استفاده از چند نفر است تا در سناریوهای گوناگون و با صداهای مختلف، اینطور القا کند که مردم در حال فحاشی یا شادی بعد از شهادت شهید نصرالله هستند. جالب اینجاست بدانید همان چند نفری که در ویدئوی اول در حال رقص و پایکوبی و میگساری بودند، در تلآویو زندگی میکنند! اگر کمی در ویدئو دقت کنید، آنها در اسرائیل در حال شادی بودند. به این ترتیب بهراحتی میشود این سوال را مطرح کرد که اصلا مگر چه تعداد ایرانی در تل آویو زندگی میکنند که با آهنگ شماعیزاده، ترور شهید نصرالله را جشن بگیرند؟! اما هنگامی که یک رویداد در ابعاد وسیع و دور از انتظار رخ میدهد، مخاطب عام و فاقد ابزار تحلیل با تمسک به اولین منبعی که بتواند اعتمادش را جلب کند، پازل اطلاعاتیاش را تکمیل میکند و ممکن است بهراحتی فریب جنگ روانی رسانهای را بخورد.
دروغ درباره قدرت عجیب و غریب اسرائیل
ساعاتی پیش از شهادت سید حسن نصرالله، نتانیاهو در هفتاد و نهمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل با طرح این ادعا که به دنبال صلح است همزمان ایران را تهدید کرد! وی اعلام کرد: «ما به ایران پیام میدهیم که اگر به ما حمله کند، پاسخ آن را خواهیم داد و جایی در این کشور نیست که دست و بازوی ما به آن نرسد.» البته این اولین باری نیست که نتانیاهو با توسل به تاکتیکِ «تهدید به جنگ» تلاش میکند تا با ایجاد ترس از یک جنگ فراگیر در افکار عمومی عامل آن را نیز ایران معرفی کند. اما فارغ از تاکتیکهای تکراری، ترسافکنی از نتایج رویایی مستقیم تهران و تل آویو، یکی از خطوطی است که همواره هنگام بالا رفتن سطح تنشها در روابط ایران و اسرائیل در دستور کار مقامات اسرائیلی و آمریکایی و رسانههای بیگانه قرار میگیرد. تاکتیک هراسافکنی از پاسخ به جنایات اسرائیل در سالهای اخیر تا جایی پیش رفت که برخی از تحلیلگران داخلی از واکنش ایران به ترور شهید هنیه و شهید نصرالله تحت عنوان «تله جنگ» اسرائیل یاد کردند. درحالیکه بعد از پا فراتر گذاشتن اسرائیل در وحشیگری مشخص شد باید در مقابلش ایستاد و این مهم به همت مقامات لشکری حاکمیت و بهویژه تدبیر مقام معظم رهبری در دو عملیات «وعده صادق 1» و «وعده صادق 2» انجام شد.
دروغ درباره عملیاتهای «وعده صادق»
در عملیات «وعده صادق 1» عنوان شد که تمام موشکها و پهپادهای ایرانی رهگیری و منهدم شدهاند و تنها یک کودک اسرائیلی به خاطر ترس به درمانگاه برده شده! رسانههای غربی و فارسیزبان معاند در واقع با پخش این نوع اخبار میخواستند از یک سو قدرتی افسانهای برای اسرائیل و گنبد آهنینش بسازند و از سوی دیگر افکار عمومی داخلی را نسبت به قدرت بازدارندگی ایران، دلسرد کنند. حالا چرا باید مطمئن بود که اخبارشان درباره عملیات «وعده صادق 1» دروغ بوده؟ برای اینکه ایران در عملیات «وعده صادق 2» نشان داد بهراحتی میتواند قدرت آهنین را به مشتی فلزات بیفایده تبدیل کند و موشکها را در خاک اسرائیل به هدف بنشاند. هرچند با وجود تصاویر مختلف از داخل خود اسرائیل مبنی بر موفقیتآمیز بودن اصابت موشکها، باز هم اسرائیل از جنگ روانی غافل نبود. به عنوان مثال از همان ساعات ابتدایی، هماهنگی ایران با آمریکا در انجام این عملیات، نخستین شایعهای بود که رسانههای خارجی آن را منتشر کردند؛ ماجرایی که از هر دو طرف ایرانی و آمریکایی تکذیب شد. شایعه دیگر که در رسانهها و شبکههای اجتماعی فارسیزبان مورد اشاره قرار گرفت، موضوع عبور موشکهای ایران از گنبد آهنین و تردیدآفرینی در این زمینه بود. رسانهها درحالی تلاش کردند تا این عملیات را ناموفق جلوه دهند که تصاویر فراوان، از عبور موشکهای ایران از سیستم پدافند اسرائیل حکایت داشت. با وجود مدارک معتبر و اعترافهای خارجی به موفقیت اقدام ایران اما دلیل این خبرپراکنیهای نه چندان عقلایی تنها میتواند حکم آن تیری را داشته باشد که از سوی اسرائیل در تاریکی جنگ انداخته شد.
دروغ درباره هزینه حمله موشکی ایران
بعد از انجام عملیات «وعده صادق 2»، بازوهای رسانههای غرب و اسرائیل به این تقلا افتادند که وضعیت اقتصادی ایران را هدف بگیرند اما بازار روند نزولی قیمت سکه تمام بهار آزادی و پایین آمدن قیمت دلار (دقیقا فردای همان روز)، نقشه آنها را به خاک نشاند. به این ترتیب تصمیمی دیگر اتخاذ شد تا مردم را بهنوعی قربانی نشان بدهند. چطور؟ به این ترتیب که هزینههای حمله موشکی ایران را به تورم داخلی پیوند بزنند و از این رهگذر به این نتیجه برسند که وقتی ایران حملهای میکند، مردم فقیرتر میشوند! این در حالی است که سادهترین منطق میگوید تمام کشورها در قدرت بازدارندگی خود میکوشند و باید برای آن هزینه کنند. اما بازوی رسانهای اسرائیل، ایراناینترنشنال، ماجرا را با تنظیم نوعی گزارش پرازابهام و جعلیات به این شکل پیش برد که هر موشک ایران که به سمت اسرائیل شلیک شده، یک میلیون و 600 هزار تومان از جیب مردم خرج برداشته! درحالیکه فردای آن روز رسانههای داخلی با یک حساب سرانگشتی ساده به مبلغی حدود 45 هزار تومان رسیدند.
دروغ نتانیاهو به ایرانیها
سران رژیم صهیونیستی همزمان با جنایات متعدد از سرمایهگذاری روی بخش ناراضی جامعه ایران نیز غفلت نمیکنند. این سرمایهگذاری در جهت نهادینه کردن ایده «تعارض منافع» مردم و مسئولین انجام میشود. در واقع میخواهند این باور را در بخش ناراضی جامعه ایرانی بهویژه نسل جوان تقویت کنند که آنها گویی گروگانهایی داخل مرزهای ایران هستند و نیاز به یک ناجی خارجی دارند! به همین دلیل چهار روز بعد از شهادت سید حسن نصرالله، نتانیاهو در ویدئویی به زبان انگلیسی مردم ایران را خطاب قرار داد و گفت: «من زیاد درباره رهبران ایران صحبت کردهام. اما در این لحظه حساس، میخواهم بهطور مستقیم با شما مردم ایران صحبت کنم. روزی که ایران آزاد شود – و آن روز خیلی زودتر از آنچه فکر میکنید فرا میرسد – همه چیز متفاوت خواهد شد! تصور کنید اگر همه آن پولهایی که برای ساخت سلاحهای هستهای و جنگهای خارجی خرج می شد، در آموزش فرزندانتان، بهبود خدمات درمانی و ساخت زیرساختهای کشورتان سرمایهگذاری میشد، فکر کنید چقدر زندگیها تغییر میکرد!» نتانیاهو در واقع در آن مقطع میخواست هزینه پاسخ ایران به اسرائیل را از طریق چنین اراجیفی بالا ببرد. به همین دلیل رهبران مقاومت را عامل هدر دادن منابع اقتصادی ایران و جنگ افروزیهای خود را یگانه راه افزایش کیفیت زندگی و رفاه ایرانیان ترسیم کرد! او میخواست تا از رهگذر این تغییر بینش، مقبولیت تصمیمهای کلان نظامی را تضعیف کند و به اهرم فشاری برای نظامیان ایرانی دست یابد.
چطور اسیر جنگ رسانهای نشویم؟
با توجه به تمام مواردی که به آن اشاره کردیم، قاعدتا جای شک و شبههای درباره سناریوسازیهای خبری شبکههای غربی و بازوهای رسانهای اسرائیل باقی نمیماند. بنابراین نکته مهم اینجاست که بدانیم چطور فریب این جنگ روانی را نخوریم. اول اینکه اگر خبری را در صفحات رسانههای فارسیزبان خارجنشین دیدید، حتما به صفحات رسانهای داخل هم رجوع کنید تا به جمعبندی مناسبی برسید. دوم اینکه فریب ارجاعات پرطمطراق این نوع رسانهها را نخورید؛ به نقل از رویترز، به نقل از میدل ایست آی، به نقل از نیویورک تایمز... چون تمام این رسانهها در حال جهتدهی افکار عمومی به نقع منابع مالی و سیاسی خود هستند. پس اخبار را همزمان از چند منبع داخلی هم پیگیری کنید. سوم اینکه به محض اینکه در خبری ار رسانههای خارجی یا فارسیزبان همسو به آنها دیدید راوی عنوان کرده «یک منبع آگاه به ما گفت»، در آن خبر شک کنید؛ چراکه هیچ منبع آگاه داخلی تلفن را برمیدارد تا با ایراناینترنشنال یا شبکه منوتو درد دل کند! چهارم اینکه اگر اخبار حول یک موضوع فراوان شد، احتمال سناریوسازی و قصهپردازی درباره آن موضوع بالاتر میرود و باید مراقب بود. و پنجم و مهمتر اینکه از به اشتراک گذاشتن اخبار اینچنین بهشدت پرهیز کنید چراکه ناخواسته در پخش شایعه کمک میکنید.