[ شهروند] سپاه مکه به قصد انتقام جنگ بدر، راهی مدینه شد. پیامبر میگفت در مدینه بمانیم و دفاع کنیم اما مسلمانان، مغرور و سرمست از پیروزی جنگ بدر، میگفتند به دامنههای کوه احد برویم. در میانه این کشمکش، در نیمه رمضان سال سوم هجری، نوزادی متولد شد که پیامبر را به خانه مولا علی (ع) کشاند و دقیقا در چنین ایامی بود که امام حسن (ع) به دنیا آمد. حسن بن علی بن ابی طالب (ع)، دومین امام شیعیان است که پیامبر نامش را انتخاب کرد. «حسن» به معنی «نیکو» بین اسامی عرب، سابقه نداشت. پیامبر القابی نظیر «سید» (بزرگ) و «مجتبی» (برگزیده) را نیز به ایشان دادند. نام برادر ایشان، امام حسین (ع) نیز در میان نامهای عرب، بیسابقه بود و توسط پیامبر انتخاب شده بود. پیامبر این دو امام بزرگوار را «حسنین» لقب داد و بارها درباره ایشان به مردم هشدار داد. اما هشدارهای پیامبر در مقابل سستی، ضعف، منفعتطلبی و ایمان اندک مردم کافی نبود؛ تا جایی که میتوان گفت امام حسن (ع) بیشترین آزار را از سوی اطرافیان سادهلوح و سپاهیان خود دید. مظلومیت ایشان به حدی بود که به دست همسرشان، جَعده، دختر اشعث بن قیس کندی، مسموم شدند و به شهادت رسیدند. معاویه به جعده وعده داده بود در مقابل به شهادت رساندن امام حسن (ع)، او را به عقد پسرش یزید درمیآورد. همچنین قول داده بود پنجاه هزار درهم (معادل حدود 17 و نیم کیلوگرم طلا) نیز به او بدهد. به این ترتیب جعده، امام حسن (ع) را مسموم کرد که به شهادت ایشان در 28 صفر سال 50 انجامید. وقتی این خبر را به معاویه دادند از شدت خوشحالی تکبیر گفت و سجده شکر به جا آورد! این وقایع را از کتاب «ایران در عصر امامان» نقل کردهایم که سال گذشته به چاپ رسید و مطالب قابل تأمل و تازهای درباره زندگی ائمه (ع) دارد. در ادامه این گزارش نیز بر اساس همین کتاب، مروری داریم به مهمترین وقایع دوران امام حسن (ع)؛ از جمله ماجرای صلح ایشان و اینکه چرا و در چه شرایطی با معاویه صلح کردند؟
امامی که دو بار تمام اموالش را بخشید...
امام حسن (ع) در خانهای در جوار مسجدالنبی و خانه پیامبر اکرم (ص) بزرگ شد. طولی نکشید که با تولد امام حسین (ع)، زینب و ام کلثوم، فرزند ارشد خانواده علی شد. او و برادرش، حسین، محبوب پیامبر بودند و لقب «سرور جوانان بهشت» را از آن خود کردند. همه میدانستند اگر پیامبر از کسی ناراحت شود، تنها راه حل این است که حسنین (حسن و حسین) را میانجی کنند. اما انس و الفت امام حسن (ع) با پیامبر دیری نپایید چراکه رسول خدا در هشت سالگی امام رحلت کردند. چند ماه بعد، حضرت فاطمه (س) نیز از دنیا رفتند و این کودک، مادرش را نیز از دست داد. امام حسن (ع) فرزند ارشد خانواده بود و با پدرشان (امام علی ع) حدود بیست و پنج سال اختلاف سنی داشت. به این ترتیب اصلیترین همراه پدر به حساب میآمد. بهتدریج این همراهی با محبوبیت نیز همراه شد. چراکه از یک سو به پیامبر اکرم (ص) شباهت زیادی داشت و از سوی دیگر، بخشندگی و کرامتش زبانزد بود. مورخان درباره بخشندگی امام حسن (ع) نوشتهاند بهقدری بود که دو بار تمام اموالش و سه بار نیمی از اموالشان را بخشیدند.
دفاع از عثمان
برخی مورخان نوشتهاند عمر بن خطاب (خلیفه دوم) بعد از آنکه مجروح شد و در بستر مرگ افتاد، او را در 20 سالگی به عنوان ناظر شورای 6 نفره انتخاب خلیفه بعدی برگزید؛ شورایی که امام علی (ع)، پدرش، نیز عضو آن بود. در زمان شورش علیه عثمان بن عفان، خلیفه سوم، جوانی سی و دو ساله بود. به توصیه پدر، همراه برادرش حسین و دیگر جوانان بنیهاشم از خانه عثمان دفاع کرد و حتی زخم برداشت. بعد از قتل عثمان، مردم با پدر ایشان بیعت کردند. با آغاز خلافت پدر و انتقال پایتخت به کوفه، به این شهر پرحاشیه رفت و از سوی امام علی (ع) به عنوان وصی ایشان انتخاب شد؛ مسئولیتی که در سحر نوزدهم رمضان سال 40 سنگینتر شد؛ زمانی که شمشیر عبدالرحمان بن ملجم مرادی، فرق امیرالمؤمنین (ع) را در محراب مسجد کوفه شکافت.
کوفه در برابر شام
کشته شدن دو خلیفه به فاصله کمتر از پنج سال، به خودی خود برای جامعه اسلامی، تکاندهنده بود. در سال 35، عثمان در مدینه به دست شورشیان کشته شد و در سال 40، امیر مؤمنان (ع) در کوفه به دست ابن ملجم به شهادت رسید. حالا با شیطنت معاویه در دمشق، تحرکات خوارج در عراق و ناراضیان طرفدار عثمان در بصره و حجاز، جامعه ملتهبتر شده بود. در رمضان سال 40، کوفه نخستین بار شاهد جابهجایی خلافت بود. بیعت با حسن بن علی (ع) هیجانی خاص در این شهر به پا کرد. هیچکس در کوفه، حجاز و سرزمینهای شرقی، از جمله ایران، در بیعت با ایشان تردید نکرد. این بیعت در شرایطی انجام میشد که پیش از آن امام علی (ع) کوفیان را به جنگ با معاویه، حاکم نافرمان شام، توصیه میکرد. امام حسن (ع) نیز دقیقا همین رویکرد و نگاه را دنبال میکرد و در پی جنگ با معاویه بود. کوفیان هم نه به خاطر امام حسن (ع) بلکه به خاطر نفرت از معاویه به این رویکرد تن داده بودند.
سپاه امام، یک دهم سپاه معاویه بود
وقتی مردم کوفه، حجاز و حتی بخشهایی از مناطق شرقی از جمله ایران، با امام حسن (ع) بیعت کردند، ایشان در اولین برخورد با معاویه، چند نامه به او نوشت. فحوای اصلی نامهها این بود که معاویه دست از تفرقهافکنی بردارد. امام حسن (ع) میدانست که معاویه شایستگی خلافت ندارد اما معاویه دلیل بیپایه در برابر ایشان داشت؛ یکی اینکه سن و سالش بیشتر است! و دیگر اینکه مدت بیشتری نسبت به امام حسن (ع) خلافت کرده است! البته این نوع گردنکشی معاویه، بیبرنامه و نقشه نبود. چون جاسوسانش خبرهای خوبی برایش میآوردند. عمروعاص در مصر برای معاویه بیعت گرفته بود و شامیان هم گوش به فرمانش بودند. به این ترتیب شاخ و شانه بیشتری میکشید و خود را پیروز میدان جنگی میدید که هنوز آغاز نشده بود. از آنسو امام حسن (ع) نیز کوفیان را مهیای جنگ میکرد تا اینکه خبر رسید سپاه شام پیش آمده و به مَسکِن در شمال غربی کوفه رسیده. با نزدیکی سپاه شام، دوازده هزار کوفی عازم اردوگاه نُخَیله شدند. درحالیکه این تعداد یک دهم سپاه شام بود.
شایعه صلح با معاویه
امام حسن (ع)، عبیدالله بن عباس بن عبدالمطلب، پسرعموی پیامبر و از یاران امام علی (ع) را فرمانده سپاه کرد و آنها را به مَسکِن فرستاد. بعد خود راهی مدائن شد تا از سعد بن مسعود ثقفی، عموی مختار و حاکم این شهر، نیروی کمکی بخواهد. در میانه راه در ساباط، حسن بن علی (ع) سپاهیان را به نبرد حق علیه باطل، یعنی جنگ با معاویه تشویق میکرد. اما برداشت اغلب سپاهیان این بود که امام میخواهد با معاویه صلح کند و این باور را هم بین یکدیگر شایعه میکردند. این مسأله باعث بههمریختگی سپاه شد. فرماندهان به امام حسن (ع) تهمت زدند و یکی از خوارج شبانه به امام حمله و ایشان را زخمی کرد. به این ترتیب امام مجروح را به مدائن رساندند و در خانه سعد بن مسعود ثقفی تحت درمان قرار دادند.
وقتی سپاهیان امام، خیمهاش را غارت کردند!
در سمت دیگر، سپاه عبیدالله بن عباس در مَسکِن به سپاه معاویه رسید. وقتی دریافت بختی برای پیروزی در درگیریهای نظامی ندارد، برای عبیدالله نامه فرستاد و نوشت حسن تقاضای صلح کرده است! در ادامه نیز گفت اگر عبیدالله به او (یعنی معاویه) بپیوندد، مال و حکومت در انتظارش است. به همین دلیل عبیدالله شبانه به همراه حدود دو سوم سپاه به معاویه پیوست. معاویه همزمان کوشید نظر مابقی سپاه را به فرماندهی قیس بن سعد را هم جلب کند اما موفق نشد. انتشار خبر پیوستن عبیدالله بن عباس، پسرعموی پیامبر به معاویه، ضربه بزرگی به سپاه امام در مدائن وارد کرد. خبرهایی هم درباره پیوستن قیس بن سعد و حتی کشته شدنش پخش شد که سپاه مدائن را بیش از پیش پریشان کرد. سپاهیان وحشتزده به خیمه امام تاختند و آن را غارت کردند!
تنهاترین سردار
تمام اینها در واقع نتیجه حیلههای معاویه، فرصتطلبی برخی بزرگان کوفه و سادهلوحی برخی سپاهیان امام بود. همزمان معاویه دو سفیر صلح به مدائن فرستاد تا نامههای دوستانه برخی بزرگان کوفه را به امام نشان دهند. سُفرا گفتند معاویه همه شروط را پذیرفته و باید جلوی خونریزی بیشتر را گرفت. ضمن اینکه ادعا کرده خلافت بعد از معاویه به امام حسن (ع) میرسد. به این ترتیب امام از یک سو برخی سپاهیان متزلزل، منفعتطلب و سادهلوح خود را در برابر سپاهیان قدرتگرفته شام میدید. از سوی دیگر، خیانت عبیدالله بن عباس را میدید و در کنار آن شایعه صلحی را که معاویه بین جماعت انداخته بود. همزمان حتی کار را به جایی رسانده بودند که ایشان را زخمی و مجروح کرده بودند. در چنین شرایطی، جنگ با سپاه معاویه ناممکن به نظر میرسید. بهویژه که بیشترشان تعصبات قبیلهای داشتند و بسیاری از سران قبایلشان برای معاویه نامههای دوستانه فرستاده بودند.
شروط مهم صلح امام حسن (ع)
بنابراین جنگ در چنین وضعیتی، فقط خونریزی بیشتر و ناکامی در پی داشت. ضمن اینکه باقیمانده سپاه هم در مقاومت همدل و استوار نبودند. در واقع یاران وفادار امام چنان کمشمار بودند که امکان پیروزی تقریباً منتفی بود. در چنین شرایطی بود که امام مهمترین و خطیرترین تصمیم زندگیشان را گرفتند. ایشان نمایندگانشان را نزد معاویه فرستادند تا با نمایندگان معاویه نامهای را امضا کنند. فحوای این نامه، صلح امام حسن (ع) و معاویه بود اما مفادی داشت که قطعا به رسوایی معاویه منجر میشد. یکی از شرایط واگذاری خلافت به معاویه در این نامه این بود که معاویه به کتاب خدا و سنت رسولالله (ص) عمل کند که طبیعتا نمیکرد. یکی دیگر هم این بود که معاویه بعد از خلافت برای خود جانشینی انتخاب نکند که انتخاب کرد و یزید را بر مسند قدرت نشاند. شرط دیگر هم این بود که معاویه به امام علی (ع) بیاحترامی نکند و همچنین امام حسن (ع)، برادرشان امام حسین (ع) و یاران و پیروان علی (ع)، در امنیت جانی باشند که در ادامه معاویه این شرط را هم زیر پا گذاشت. نامه شروط دیگری هم داشت که دستکم به سپاهیان سست امام ثابت کند معاویه، مکار و حیلهگر است و به او نمیتوان اعتماد کرد. به این ترتیب در ربیعالأول سال 41، صلحنامه بین امام حسن (ع) و معاویه امضا شد.
وقتی معاویه تمام شروط را زیر پا گذاشت
معاویه اما چه کرد؟ در بدو ورود به کوفه، مفاد صلحنامه را زیر پا گذاشت! به این ترتیب که نقل کردهاند در همان بدو ورود، دهان به دشنام مولا علی (ع) آلوده کرد. بعد بر منبر رفت و نخستین جمله را بر زبان آورد با این مضمون که «من برای حکومت کردن آمدهام!» اینجا بود که احتمالا بعضی کوفیان دریافتند معاویه نه درد دین دارد و نه درد خون مسلمین. آنها بدون مقاومت تسلیم شده و بازی خورده بودند و معاویه بدون خونریزی، کوفه را تحویل گرفته بود. امام حسن (ع) هم همراه خانواده به مدینه بازگشت تا معاویه در طول 7 ماه بعدی که زنده بود، تمام مفاد صلحنامه را زیر پا بگذارد. معاویه که عهد کرده بود به کتاب خدا و سنت رسولالله (ص) عمل کند، افرادش را به جعل حدیث گماشت! او که عهد کرده بود جانشین انتخاب نکند، یزید را به جانشینی برگزید. همچنین عهد کرده بود که یاران و پیروان امام در امان باشند اما این شرط را هم زیر پا گذاشت. از جمله دستور داد عمرو بن حَمِق خزاعی (از پیروان امام) را بکشند و حُجر بن عدَی را با 6 تن از همراهانش در بیابانهای شام گردن بزنند. دشنام دادن به اهل بیت را هم بر سر منبرها واجب کرد!