جنگ 33 روزه لبنان به روایت شهید سپهبد قاسم سلیمانی
 
پیروزی بزرگ
 

 

حمایت‌های شهید سلیمانی مهم‌ترین نقش را در ایجاد موازنه قدرت بین نیروهای مقاومت و رژیم صهیونیستی در ابعاد روانی و تسلیحاتی دو دهه گذشته به ویژه جنگ 33 روزه داشته است. به علاوه حضور محوری و رشادت‌های ایشان، از نکات قابل توجه در این نبرد مهم و پیروزی آن است. شهید سلیمانی، در گفت‌وگو با پایگاه مقام معظم رهبری، شرحی از جریان جنگ 33 روزه لبنان ارائه داد که بسیار خواندنی است. همچنین علاوه بر بخش‌هایی از این مصاحبه، نکات قابل تامل و برش‌هایی از خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی در کتاب «قاف» از انتشارات انقلاب اسلامی در این ستون آورده شده است که می‌خوانید.  
 
مشاهدات من افقی از پیروزی را نشان نمی‌داد!
من روز اول که حادثه اتفاق افتاد، به لبنان برگشتم؛ چون یک روز قبل هم آنجا بودم. در واقع اول به سوریه آمدم. منتها همه‌ راه‌ها به سمت لبنان مورد حمله قرار گرفته بود؛ خصوصاً تنها راه رسمی ورودی که گذرگاه مرزی لبنان به سوریه بود، پیوسته زیر آتش هواپیماها بود و هواپیماها لحظه‌ای آنجا را ترک نمی‌کردند. تماسی داشتیم با دوستان‌مان از راه خط امن. عماد (شهید مغنیه) آمد دنبال من و مرا از مسیری دشوار به لبنان منتقل کرد. آن وقت هنوز گستره اصلی جنگ، تمرکز بر ساختمان‌های اداری حزب‌الله، اکثر مناطق جنوب و بعضاً نقاطی در مراکز میانی و شمالی بود. تقریباً هفته اول که سپری شد، از تهران اصرار داشتند که من به تهران بیایم تا درباره جنگ توضیح بدهم. من از یک راه فرعی برگشتم. آن وقت رهبر معظم انقلاب در مشهد بودند و من برای جلسه‌ سران سه قوه و مسئولان اصلی که عضو شورای امنیت ملی بودند و غالباً در بخش‌های امنیتی و اطلاعاتی حضور داشت، خدمت ایشان رسیدم. در جلسه مشهد، من گزارشی از حادثه دادم. گزارش من گزارش تلخی بود. یعنی مشاهدات من افقی از پیروزی را نشان نمی‌داد. جنگ کاملاً جنگ متفاوت و تکنولوژیک و دقیقی بود. اهداف با دقت انتخاب می‌شد. ساختمان‌های دوازده طبقه با یک بمب با زمین یکسان می‌شدند. هدف‌گیری در بخش‌های روستایی که فاصله‌ یک روستا با روستای دیگر کم بود و روستاها چسبیده به هم بودند، برای توپخانه‌ها کار سختی است. در عین ‌حال وضع یک روستایی که شیعه‌نشین بود با روستای دیگری که برادران مسیحی ما بودند یا برادران اهل‌تسنن بودند، کاملاً متفاوت بود. یعنی یک جا یک نفر با اطمینان نشسته بود و مشغول کشیدن قلیان بود و یک جا، چندین هزار گلوله فرود می‌آمد. من این مسائل را در آن جلسه گزارش دادم.

جنگی شبیه به جنگ خندق
وقت نماز شد و حضرت آقا رفتند برای وضو گرفتن. آقا رو به من کردند و فرمودند «شما از گزارشت چیزی می‌خواستی به من بگویی؟» عرض کردم نه، فقط می‌خواستم توضیح واقع را بدهم. آقا فرمودند: «این را فهمیدم. چیز دیگری نمی‌خواستی بگویی؟» عرض کردم نه. نماز خواندیم و برگشتیم به جلسه. گزارش من تمام شده بود. آقا شروع به صحبت کردند. چند مطلب را فرمودند، از جمله اینکه فرمودند: «این جنگ، جنگ بسیار سخت و شدیدی است اما من تصور می‌کنم این جنگ شبیه جنگ خندق است.» آقا آیات جنگ احزاب یا همان جنگ خندق را قرائت کردند و حالت مسلمان‌ها، حالت اصحاب و یاران پیغمبر، حالتی را که بر صف آن‌ها حاکم بود، بیان کردند. بعد فرمودند «اما من تصورم این است که پیروزی این جنگ، همانند پیروزی جنگ خندق خواهد بود.» من در دلم تکان خوردم، چون اصلاً چنین ظنی از نظر نظامی نداشتم. در دلم گفتم کاش آقا این را نمی‌فرمودند. (اما) در ادامه، آقا دو نکته‌ دیگر فرمودند که خیلی مهم بود. یکی اینکه فرمودند «من تصورم این است که اسرائیل این طرح را از قبل آماده کرده بود و می‌خواست همین طرح را در یک غافلگیری کامل به اجرا بگذارد و حزب‌الله را در غافلگیری نابود کند. عمل حزب‌الله در گرفتن این دو اسیر، آن غافلگیری را به هم زد.» من این اطلاعات را نداشتم، سید هم این اطلاعات را نداشت، عماد هم نداشت. هیچ‌کدام این اطلاعات را نداشتیم. من همیشه این اعتقاد را داشتم و به دوستان‌مان هم گفته‌ام که در این بیست سالی که در محضر آقا بودم، نتیجه تقوا و ثمره آن را که حکمت می‌شود و بر زبان و دل و عقل جاری می‌شود، من در آقا به‌طور کامل دیده‌ام. وقتی آقا این نکته را فرمودند برای من خیلی نویدبخش بود؛ چون این حرف، خیلی به سید کمک می‌کرد و خیالش را راحت می‌کرد. مخصوصاً اینکه در اواخر جنگ، تعداد شهدا و حجم انهدام و تخریب هم بالا رفت. اما بیان این موضوع که حزب‌الله با گرفتن دو اسیر، نه ‌تنها خودش را بلکه ملت لبنان را از یک نابودی کامل نجات داد، خیلی نویدبخش و مهم بود. نکته دومی هم فرمودند که جنبه معنوی داشت؛ فرمودند «به آن‌ها بگویید دعای جوشن صغیر را بخوانند.» در شیعه عموماً دعای جوشن کبیر معروف است و دعای جوشن صغیر حداقل در بین عموم مردم - غیر از خواص - معروف نیست. آقا فرمودند: «دعای جوشن صغیر حالت یک انسان مضطر است؛ انسانی که در یک اضطرار شدید است و می‌خواهد با خدا حرف بزند.»
 
رونمایی از توانمندی‌های محرمانه لبنان
روز سی و دوم جنگ بود. در منطقه «دره الجزیره» و «القنطره» تانک‌های مرکاوای دشمن صف کشیده بودند تا به سمت لبنان حمله کنند. تانک‌های قدرتمندی که فقط اسرائیل از آن‌ها استفاده می‌کرد و حاضر نبود به هیچ کشوری صادر کند. در آن لحظات بود که با غافلگیری عجیبی مواجه شدند. موشک‌های «کورنت» یکی پس از دیگری به سمت تانک‌ها شلیک شد و آن‌ها را منهدم کرد. اسرائیل از وجود چنین موشک‌هایی در تجهیزات نظامی حزب‌الله بی‌اطلاع بود. اولین موشک‌های «کورنت» که یکی از توانمندی‌‎‌های محرمانه لبنان بود، در این جنگ رونمایی شد. آن روز سی‌وهفت تانک و یک بالگرد توسط این موشک‌ها منهدم شدند و شکست سنگینی به رژیم صهیونیستی وارد شد.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/250724/--پیروزی-بزرگ