[عبدالباسط انصاری] پس از اعلام اسمی و لیست اعضای کارگروههای انتخاب وزرا و معاونین رئیسجمهور توسط ستاد رئیسجمهوری منتخب، مسعود پزشکیان، بحثهای مختلفی حول آن در گرفت. از ترکیب اعضای کارگروهها تا سوابق آنان و تعداد افراد تعیین شده در رسانهها مورد توجه قرار گرفت. در این میان یک نکته مشترک وجود داشت و آن تأیید نفس چنین اقدامی بود. اقدامی که کمتر سابقه داشته یا به شکل کنونی و رسمی اعلام نشده است. بر همین اساس نفس تشکیل چنین کارگروههایی و رسمیت دادن به آن را باید به فال نیک گرفت. افزون بر تشکیل کارگروه برای انتخاب اعضای کابینه، تعیین معیارهای مشخص و توجه به مواردی است که در گذشته و در دولتهای پیشین کمتر مورد توجه قرار گرفته و یا به اشتباه بیش از حد مورد توجه قرار گرفته است. ازجمله این موارد میتوان به مدرک گرایی و توجه افراطی به مدارک تحصیلی گزینههای وزارت و معاونت تا غفلت از توانایی حل مسئله و خلاقیت و انعطاف پذیری افراد در شرایط سخت اشاره کرد. در اینباره نکاتی گفتنی است:
1-دکتر، مهندس، دکتر، مهندس... کافی است نگاهی به اخبار تلویزیون، خبرگزاریها و سایر رسانهها و نقل قولهای آنان از مسئولین بیندازیم تا با حجم انبوهی از مقامات مواجه شویم که پیشوند دکتر و مهندس را پیش از نام خود یدک میکشند! از دهه 70 و سپس دهه 80 موجی در میان مدیران میانی کشور و کارمندان رده بالا به راه افتاد که بهدنبال مدارج تحصیلی بالاتر رفته و عموما برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد و دکتری مرتبط با حوزه خود خیز برداشتند. به مرور همان مدیران میانی با کنار رفتن نسل اول مدیران انقلاب و دهه 60 به پستهای وزارت، معاونت روسای جمهور، ریاست نهادها و سازمانها و شوراها رسیدند اما روزبهروز بر پیچیدگی کلاف بوروکراسی کشور اضافه شده و مشکلات ساختاری خاصه در قوه مجریه پیچیدهتر شد. در اغلب کشورهای پیشرفته دنیا، در میان اعضای کابینه، به ندرت وزیری با مدرک دکتری دیده میشود. بحث این نیست که داشتن مدارک عالیه تحصیلی مذموم است یا هرکس دارای این مدارک است برای مدیریت مناسب نیست، بلکه سخن این است که تبدیل شدن این مسئله به یکی از پررنگترین معیارها برای انتخاب وزرا و مدیران ارشد دولت صحیح نیست. تحصیلات مرتبط با حوزه کاری حتما برای مدیران ضرورت دارد اما لزوما نیازی به مدرک دکتری یا حتی کارشناسی ارشد برای اداره یک وزارتخانه یا سازمان بزرگ نیست. در فضای اداری کشور تا همین چند سال قبل، نقلی پرتکرار وجود داشت مبنی بر اینکه فلان کارمند فوق دیپلم استخدامی دهه 60 از برخی مدیران و معاونین با مدارک ارشد و دکترا، توانمندی بیشتری دارد. این مسئله که خالی از وجه نیست -و بسیاری از کارکنان دولت و ارباب رجوع مصادیق فراوانی از آن دیدهاند- نشان میدهد توجه افراطی به مدرک دکتری برای انتخاب مدیران ارشد دولت صحیح نیست. معیار صحیح برای تخصص باید این باشد که گزینه وزارت یا ریاست یک وزارتخانه و سازمان در حوزههای کاری کلان خود صاحبنظر هست یا نه؟ آیا با سیاستگذاری و مدیریت کلان در حوزه کاری خود آشنا هست یا نه؟ و آیا درکی از پیچیدگیهای حوزه تخصصی خود دارد یا نه؟ یک کارمند رده میانی یا کارشناس توانمند با مدرک کارشناسی که واجد چنین ویژگیهایی باشد یقینا بهتر از فلان مدیر و وزیر سابق یا بهمان معاون کنونی با مدرک دکتراست و برای وزارت و معاونت مستحقتر از آنان است.
2- علاوه بر این، نکته دیگر لحاظ کردن توانایی مدیریت در شرایط سخت و قدرت حل مسئله برای انتخاب وزرا و معاونین است. همانگونه که ذکر شد متأسفانه دهه به دهه کلاف بوروکراسی کشور پیچیدهتر شده و مصائب آن دامنگیر کشور و مردم شده است. قوه مجریه کشور، به غایت سنگین، پرخرج، پر از مقررات دست و پاگیر و قواعد و ساختارهای فسادزاست. در چنین شرایطی و با توجه به مشکلات اقتصادی کشور، دولت به مدیرانی نیاز دارد که توان مدیریتی بالا، همراه با خلاقیت، قدرت حل مسئله و مسئولیتپذیری داشته باشند. قدرت حل مسئله یعنی با بروز یک مانع ساختاری و یک چالش کلان، مدیر مربوطه سردرگم نشود، تصمیمات هیجانی و خلقالساعه نگیرد، بهدنبال حل کردن ریشهای مشکل برود و گزینه جمع کردن و تمام کردن فوری و عجلهای مسئله که عمدتا عوارض بلندمدتی دارد را در دستور کار قرار ندهد.
بر همین اساس پیشنهاد میشود در بررسیهای تخصصی کارگروههای تعیین شده و مصاحبههای تخصصی احتمالی آنان با گزینههای حضور در کابینه، سؤالات و مباحث کلان مطرح و میزان اشراف آنان به مسائل مورد سنجش قرار گیرد. افزون بر آن برنامهها، پیشنهادها و راهحلهای آنان برای مشکلات هر سازمان یا وزارتخانه را به مقایسه گذاشت و به آن نمره داد. برخی چهرههای حتی با تجربه و دارای تحصیلات عالیه اصطلاحا مناسب سفره آماده و لقمه راحت هستند. زیرا در شرایط سخت یا در مسند مدیریت نبودهاند یا کارنامه درخشانی از خود بر جای نگذاشتهاند. اینگونه افراد که بهدنبال شرایط آرمانی و عادی میگردند مناسب شرایط سخت کنونی نیستند و چه بسا شرایط را سختتر و مشکلات را تشدید کنند.
3-مواردی همچون: پاکدستی، نداشتن سابقه و تصویر منفی نزد بدنه و اصناف و اقشار حوزه مرتبط، عدم انتصاب افراد دارای منافع در هر حوزه و توجه به رعایت اصل عدم تعارض منافع، داشتن روحیه جهادی، تلاشگری و دوندگی و نداشتن روحیه اشرافیگری، راحت طلبی و منفعت طلبی، مردمی بودن و توانایی در ارتباطگیری با عامه مردم و بدنه سازمان و وزارتخانه مربوطه، داشتن نگاه فرابخشی و روحیه تعامل با سایر نهادها و قوا و مواردی از این دست نیز از دیگر معیارهایی است که باید در انتخاب وزرا، مدیران ارشد و دیگر اعضای کابینه مورد توجه قرار بگیرد. تردیدی در ضرورت این موارد نیست و درباره آن بسیار سخن گفته شده است.