متين مسلم كارشناس روابط بينالملل
حسن روحانی رئيسجمهوري ميگويد براي رفع سوءتفاهمها و سرعت بخشيدن به روند مذاكرات اتمي، تهران قدمهاي بلندی برداشته، اينك طرفهاي مقابل هستند که بايد گامهاي مشابهي بردارند و تصمیمات سختی اتخاذ كنند. او این سخنان را درحالی مطرح میکند که به نظر میرسد تا ماه مارس و نه ماه ژوئن که قبلا پیشبینی شده بود، باید تکلیف تقریبا 18 ماه دیپلماسی متفاوت خود در قبال پرونده اتمي ايران را روشن کند، درحاليكه تنها 50درصد زمين بازي را در اختيار دارد. وزیر خارجه ایران نیز در موضعي مشابه، نسبت به حصول یک توافق جامع، مشروط به آنچه که وی آن را «اعمال اراده سیاسی طرفهای مقابل» توصیف ميكند ابراز امیدواری کرده است. بحران اتمی ایران البته موضوع تازهاي برای آقای روحانی نيست، اما آنچه امروز او را در برخورد با این پرونده متفاوت كرده، ريسكپذيري بالا در سياست داخلي، مقاومت در مقابل مخالفان توافق هستهای و ابتكار عمل در مذاكرات با جامعه بینالمللی با طرح ایدههای جدید بهعنوان یک رئیسجمهوری است. خصوصا در مقایسه با محمود احمدینژاد که نقش بسیار مهمی در ایجاد وضع دشوار و پیچیده کنونی ایفا کرد.
روحاني اکنون از قدمهاي مثبت و ظریف از اعمال اراده سیاسی طرفهاي مقابل سخن میگویند. اما به وضوح مشخص نمیکنند برداشتن این قدم و انتظار را از چه کسانی انتظار دارند؟برخی ديپلماتهاي غربی نزديك به هيأتهاي مذاكرهكننده ميگويند اگر منظور، مستقيما طیف اروپایی مذاکرهكنندگان اتمی است، روحانی و ظریف بهتر میدانند اروپا بیشتر به مثابه هیأت همراه ایالات متحده در گفتوگوها حاضر ميشود و در مقايسه با جايگاه و وزن واشنگتن، اگر نه عاملی فرعی، حداکثر عنصری مشورتي و تصميمساز تلقي ميشود تا تصميمگير. به همين دليل انتظار در پیش گرفتن رفتاری مستقل از سوی آنها در مذاکرات تقريبا تصور و انتظاری غيرممكن به نظر میرسد. نكتهاي كه مطمئنا دستگاه ديپلماسي ايران به آن وقوف کامل دارد. مگر آنکه ایدهای پشت این بیانات مبهم دیپلماتیک وجود داشته باشد. به اعتقاد پارهای كارشناسان سياسي، روحاني و ظريف مدتهاست برخلاف رویه گذشته دیپلماسی به سبک ایرانی و بدون اعلام عمومی، با زیرکی تمام و هوشمندانهای ولی محتاطانه، ديپلماسي جديد «قرار گرفتن مثبت ميان اروپا و آمريكا» را دنبال كرده و تجربه ميكنند. سیاستی كه بر مبنای آن تهران از همکاری و نزدیک شدن با دولتهای اروپایی بر مبنای اختلافات میان آنها با ایالات متحده به سمت بهرهگیری از مناسبات اروپایی - آمریکایی تغییر مسیر داده و کمکم آن را به بخشی از مکانیزم تنظیمکننده سیاست خارجی ایران تبدیل کرده و میکند. سیاستی که یک نمونه بسیار آشکار آن خنثیسازی برخوردهای چند ماه اخیر كنگره علیه ايران بود، آنگاه که در اواسط ماه ژانویه هم ديويد كامرون و هم وزراي خارجه فرانسه، آلمان و بريتانيا و نیز مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، مشتركا از اعضاي تندرو و عصبانی كنگره درخواست كردند از هرگونه اقدامات عجولانه علیه ایران پرهيز و به دیپلماسی فرصت لازم را بدهند. مواضعی اینگونه هرچند موقعیت پرزیدنت اوباما را در برابر مخالفان داخلی تقویت کرد؛ اما متقابلا به تقویت جایگاه و دیدگاههای رئیسجمهوری ایران در حمایت از دیپلماسی به جای تقابل و محور قرار دادن آن در پرونده اتمی و مذاکرات ۱۸ ماه گذشته و ۲ماه پیش رو منجر شد. اکنون دلیلی ندارد باور کنیم این متد در آینده برای تغییر فضای بینالمللی به نفع ایران کارآمد و موثر نباشد.
اما تا آنجا که به خود ایران مربوط میشود و برای من بسیار تعجببرانگيز شده، بیاهمیت جلوه دادن و عدم توجه به این دیپلماسی زیرکانه است. روحانی و ظريف در بهرهگیری از ظرفیت سياسي رهبران و دیپلماتهای اروپایی برای کنترل تندروها خصوصا در کنگره و کارشکنی آنها در مسیر مذاکرات، نه تنها به موقع بلکه بسیار دقیق عمل کردند. ولي کار آنها تحتالشعاع مسائلي حاشيهاي و بياهميت مانند پیادهروی 15 دقيقهاي آقایان كري و ظريف و مسائلی از این دست قرار گرفت! فراموش نکنیم تا كمتر از 2سال پيش محال بود نام ایران در کنگره بدون تصویب یک تحریم جدید مطرح نشود. اما اينك جامعه جهاني در برابر هرگونه تندروي عليه ديپلماسي، دستكم تا ماه مارس از خود مقاومت نشان ميدهد. تعجبآور است، موافقان آقای روحانی متوجه اهميت موضوع نیستند، برعكس مخالفان حرفهای و قسمخورده او به خوبی میدانند چه اتفاقی در شرف وقوع است و کنترل و خلع سلاح سیاسی مخالفان کارکشته گفتوگو با ایران خصوصا صدها سناتور متحد قسم خورده دارای چه اهمیت سیاسی و دیپلماتیکی بالایی است. دیپلماسی جدید و بیسروصدایی که در ايالات متحده، بهرغم تلاشهای شرورانه نخستوزیر اسراییل برای سخنرانی 4 مارس در کنگره یا هر اقدام دیگری علیه مصالحه با ایران، قطعا تأثير خود را نشان خواهد داد.