كويرهاى «جلال شباهنگی» بر ديوارهاى آريانا
 

 

|  مريم تهورى |

جلال شباهنگى نقاش خاص‌ترين كويرها و دشت‌هاست؛ او در ٨٠ سالگى گرافيكى‌ترين و مينى ماليستى‌ترين كويرها را با چند منحنى به تصوير مى‌كشد و با قرمزها و صورتى‌هاى معاصر به آنها رنگ‌هاى جذاب مى‌پاشد؛ آرامش بخشى همچنان فصل مشترك دشت‌هاى اين پير نقاشى است كه بيش از
4 دهه است نقاشى را آكادميك نيز آموزش مى‌دهد؛ حرف‌هاى او بسيار شنيدنى و خواندنى است؛ مى‌گويد: «کلمه رنگ دارد، صدا رنگ دارد، فقط هنرمند باید بر این حیطه مسلط باشد. پيدا كردن اين رنگ‌ها به آموزش نياز دارد؛ شباهنگى در اين گفتار به خوانندگان «شهروند» هم از مولفه‌هاى كويرهايش مى گويد و هم از وضعيت آموزش هنر كه در آن حتى نقاشى كردن روى مينى‌بوس‌ها هم پيشنهاد مى‌شود.»
 ٦٠‌درصد مطلوب‌تر از گذشته
سال‌هاست که با تم دشت‌ها و کویرها کار می‌کنم. هر نقاشی که قصد دارد ایده نقاشی‌اش را به یک مرحله مطلوب برساند، باید تمام تمرکزش را بر خلاقیتش معطوف کند و این امکان‌پذیر نیست جز با تمرین و ممارست. بسیاری از هنرمندان سال‌های ‌سال روی موضوعی کار می‌کنند تا درنهایت به نتیجه می‌رسند؛ من هم در تمام این سال‌ها بر ترکیب بندی، دفورماسیون و رنگ‌ها کار کردم. اکنون که تابلوهای دشت‌ها و کویرهای گذشته ام را نگاه می‌کنم، نقص‌هایی در کار می‌بینم اما به نظرم آثارم در گالری آریانا از نظر کیفیت، همسو نواختن رنگ‌ها، اندازه‌ها و کمپوزیسیون‌ها ٦٠‌درصد مطلوب‌تر از آثار گذشته‌ام است.  پیش از این آثارم در زمینه دشت‌ها و کویرها احساسی‌تر بود اما اکنون این احساس را بیشتر با رنگ‌ها و کمپوزیسیون‌ها همراه کرده ام و این نکته‌ای است که بازدیدکنندگان این آثار بر آن تأکید دارند.
كويرى مختص شباهنگى
هر هنرمندی به موضوعی علاقه‌مند است.  فرقی نمی‌کند رئالیست یا سورئالیست
هر کدام علایق خاصی دارند اما من در این سال‌ها تلاش کرده‌ام تا اثری ارایه کنم که مختص ایران است. دم دستمان است و بسیاری از ما بارها در آن موقعیت حضور یافته‌ایم؛  کویر، نقطه پر از سکوت و آرامش. سال‌ها در یزد و کاشان زندگی کرده ام و از نزدیک اتود زده‌ام و حتی در زمینه سایه‌های گياهان خشك كوير هم مطالعه کرده‌ام. در تمام این مدت تلاش کردم اثری خلق کنم که نمونه‌اش را توسط فرد دیگری ندیده باشیم.  به نقطه‌ای دست پیدا کنم که نه‌تنها نو است که کس دیگری در این زمینه کار نکرده باشد. این روزها آثار بسیاری از هنرمندان می‌بینیم که متاثر از نقاشان سایر کشورهاست اما این موضوع در کارهای من دیده نمی‌شود و آثاری خلق کرده‌ام که هر کسی که آن را بر دیوار خانه‌اش نصب کند با نگاه به آن احساس آرامش کند. من این آرامش را با به تصویر کشیدن کویر به نمایش گذاشته‌ام.  تنوع رنگ‌هایی که در تابلوها می‌بینیم با همه غلظتی که دارند آرامش بخش است. در این آثار می‌فهمیم که تنها طیف خاصی از رنگ‌ها مانند آبی و بنفش نیست که آرامش را منتقل می‌کند بلکه رنگ قرمز هم با قرار گرفتن در کنار عناصر رنگی دیگر می‌تواند تاثیرگذار باشد.
از رنگ‌هاى خودرو تا رنگ‌هاى معمولى
در زمینه رنگ‌ها به دو گونه کار کرده‌ام؛ یک روش که حاصل آن خلق آثاری است که در موزه آمریکا به نمایش گذاشته شد و از رنگ و روغن معمولی بر بوم استفاده کردم اما بعضی کارها روی مقواهای سخت شده کار شده است. در گذشته اساتید نقاشی کاغذها را می‌ساختند و پس از زیرسازی مرحله به مرحله کار را پیش می‌بردند و روی این کاغذهای سخت نقاشی می‌کشیدند.  من هم پس از مدتی کار به این نتیجه رسیدم که می‌توان با رنگ ماشین هم کار کرد.  این حس کنجکاوی نسبت به رنگ و روغن خودرو باعث شد دست به این کار خطرناک بزنم.  در برخی از آثار به نمایش در آمده از رنگ و روغن خودرو با ترکیب تینر 10‌هزار که بسیار سخت و خطرناک است، آثاری را نقاشی کردم.  به همین دلیل در طول کار بارها به دلیل چشم درد شدید راهی بیمارستان شدم اما درنهایت به تکنیک مورد علاقه‌ام رسیدم.
حاصل ٤٤‌سال تدريس
٤٤‌سال است که در دانشگاه‌های سراسر کشور تدریس کرده‌ام.  در تمام این مدت تلاش کرده‌ام استعدادهای دانشجویان را پرورش دهم و بارها تأکید کرده‌ام که تنها راه بروز و تقویت خلاقیت، تمرین و تمرین و تمرین است.  فراموش نکنیم که خلاقیت درس دادنی نیست بلکه خلاقیت از راه تلاش و کسب مهارت به دست می‌آید. وقتی مهارت هنرمند تقویت شود، خود به خود به خلاقیت هم می‌رسد، هر چند که میزان خلاقیت هم به استعداد بستگی دارد اما در هر حال کار استاد این است که ابزار لازم را در اختیار مغز دانشجو قرار دهد تا دانشجو بتواند از این ابزار به خوبی بهره ببرد. به هنرمندان جوان واقعا امیدوارم. هنرمندان جوان رشد خوبی دارند، با شناخت ابزار و تکنیک آثار خوبی خلق می‌کنند،  به‌خصوص در زمینه تصویرسازی.
در حال حاضر امکانات بسیاری در اختیار جوان‌ها قرار دارد که در گذشته خبری از آنها نبود.  به‌طور مثال در دوره جوانی ما تنها 3مداد زرد، قرمز و آبی بود، درحالی‌که الان ٦٠ مداد در اختیار دانشجویان است، طبیعی است که باید آثاری با کیفیت بالاتر هم تولید کنند. در این مسیر تنها کار استاد این است که به دانشجویان شناخت دهد تا از این طریق رشد کنند.
 روى مينى‌بوس‌ها نقاشى كنيد!
یکی از نقاط ضعفی که در کشورمان شاهدیم این است که اساتید مجرب را به شهرهای دورافتاده نمی‌بریم.  اساتید برجسته تنها در دانشگاه‌های بزرگ و کلانشهرها به تدریس مشغولند، درحالی‌که بارها تأکید کرده ام که باید اساتید مجرب را در قالب سمینارها و کارگاه‌های 10، 15 روزه به شهرهای هنرخیز ببریم تا اساتید و دانشجویان آن مناطق هم با تحولات آشنا شوند و نمایشگاه‌هایی را در مناطق دورافتاده برگزار کنیم. من برای آشنایی بیشتر مخاطبان عام با هنر از دانشجویان خواسته ام تا روی مینی بوس‌ها تصویرسازی کنند.
از این طریق وقتی این خودروها در سطح شهر
رفت و آمد می‌کنند، چشمان عابران پیاده و سواره به این هنرها آشنا می‌شود. این کار به‌خصوص بر ناخودآگاه کودکان نیز تأثیر خوبی می‌گذارد. نکته اینجاست که برای نقاشی یا تصویرسازی باید مخاطب را هم در نظر گرفت نه این‌که به تقلید از هنرمندان برجسته کار کنیم. تصویرسازی باید بیش از این‌که متاثر از آثار خارجی‌ها باشد باید متاثر از فرهنگ کشورمان باشد.  
بخش خصوصى و دولتی
خوشبختانه در سال‌های اخیر به همت برخی کارشناسان بخش خصوصی آثار ارزشمند هنرمندان ایرانی به حراجی‌های بین‌المللی راه پیدا کرده است. در داخل هم زمینه تقویت هنر توسط بخش خصوصی موثرتر است اما نکته اینجاست که این خود به تنهایی کافی نیست. بلکه برای رشد هنر در کشور به حمایت همه‌جانبه بخش دولتی نیز نیاز داریم.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/23878/كويرهاى-«جلال-شباهنگی»--بر-ديوارهاى-آريانا