به مناسبت 20دی ماه، سالروز قتل امیرکبیر
 
بزرگمرد تاریخ ایران
 

 

یکی از حربه‌های مؤثر استعمار در راه تحصیل نفوذ بیشتر و سلطه عمیق‌تر، تضعیف قدرت حکومت مرکزی کشورهای مورد استعمار است. گرانت واستون، منشی سفارت انگلیس در تهران، می‌نویسد: «پیش‌بینی می‌شد که دوره حکومت قاجار به‌زودی سپری و ایران تجزیه خواهد شد.» امیرکبیر در چنین وضعیتی قدرت را به‌دست گرفت. واستون در کتابش درباره امیرکبیر می‌نویسد: «میرزاتقی‌خان امیرنظام، یگانه کسی است که دست اجانب را از دخالت در امور داخلی ایران در مدت صدارت خود کوتاه نمود و یگانه مردی بود که توانست بدون دخالت اجانب مسائل غامض ایران را حل و عقد کند. در زمان او احدی قادر نبود با عمال اجانب روابط خصوصی داشته باشد. تمام مامورین دولتی را قدغن نمود با خارجی‌ها ایجاد رابطه کنند. این افتخار برای او بس که در زمان او هیچ‌یک از همسایگان نتوانستند در امور داخلی دخالت کنند و یا به حقوق سیاسی آن تجاوز نمایند.» این یگانه مرد اصلاح‌گر ایران در دوره سستی و ضعف قاجار، همسر خواهر ناصرالدین‌شاه قاجار، مؤسس دارالفنون و پایه‌گذار روزنامه «وقایع اتفاقیه»، ۲۰ دی‌ماه ۱۲۳۰ در حمام فین کاشان به قتل رسید. به مناسبت سالمرگش، نگاهی داشته‌ایم به زندگی، اقدامات و فرجام کارش.

وقتی غذای آقازاده‌ها را می‌آورد...
میرزا محمدتقی خان امیرکبیر، فرزند کربلایی قربان بیگ فراهانی سال ۱۱۸۵ در هزاوه فراهان از توابع اراک (سلطان‌آباد پیشین) متولد شد. کربلایی قربان، پدر امیرکبیر در دستگاه میرزا عیسی (میرزا بزرگ)، پدر میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام، سمت آشپزی داشت. مادر امیرکبیر، فاطمه‌سلطان، دختر استاد شاه محمدبنا از اهالی فراهان بود. امیرکبیر، کودکی و نوجوانی را در کنار خانواده قائم‌مقام سپری کرد. او در کودکی هنگامی که ناهار فرزندان قائم‌مقام را می‌آورد، برای باز پس بردن ظروف در حجره می‌ایستاد و آنچه معلم به ایشان می‌آموخت، فرامی‌گرفت. روزی قائم‌مقام به آزمایش پسرانش آمد و هر چه از آنان پرسید، ندانستند اما امیر جواب داد. قائم‌مقام پرسید: «تقی، تو کجا درس خوانده‌ای؟» امیرکبیر گفت: «روزها که غذای آقازاده‌ها را می‌آورم، ایستاده می‌شنوم.» قائم‌مقام انعامی به او داد، نگرفت و گریه کرد. قائم‌مقام به او گفت: «چرا گریه می‌کنی؟ چه می‌خواهی؟» امیرکبیر هم گفت: «به معلم امر بفرمایید درسی را که به آقازاده‌ها می‌دهد به من هم بیاموزد.» قائم‌مقام پذیرفت و به معلم دستور داد تا تدریس او را هم آغاز کند.

تربیت زیرنظر قائم‌مقام
دوران کودکی و جوانی میرزا تقی‌خان زیرنظر و تربیت قائم‌مقام سپری شد. او شیوه‌های منشی‌گری، نامه‌نگاری و صدور احکام دیوانی را از قائم‌مقام آموخت تا آنجا که قائم‌مقام، تحریر و نگارش پاره‌ای از احکام و نوشته‌ها را به میرزا تقی‌خان محول کرد. میرزا محمدتقی‌خان به‌خاطر هوش و استعداد کم‌نظیر از همان دوران نوجوانی مورد توجه میرزا بزرگ و سپس قائم‌مقام فراهانی قرار گرفت و به‌ترتیب به سمت منشی‌گری آن دو، دست یافت و با شتاب مورد توجه قائم‌مقام و عباس میرزا نایب‌السلطنه قرار گرفت.

قطع حقوق درباریان
پس از درگذشت محمدشاه، میرزا تقی‌خان به همراه ناصرالدین شاه به تهران رفتند و شاه بلافاصله میرزا تقی‌خان را به مقام صدارت برگزید و لقب امیرکبیر را به او اعطا کرد. او طی ۲۸ مهر ۱۲۲۷ خورشیدی تا ۲۲ آبان ۱۲۳۰ خورشیدی صدراعظم ایران بود، اما اقدامات امیرکبیر با توجه به ضعف قاجار، فراوان و قابل تأمل بودند. ازجمله آنها می‌توان به ایجاد نظم در جامعه اشاره کرد. در پی نظمی که او در جامعه برقرار کرد، کمتر ظالمی قادر بود بر بیچارگان فقیر تعدی کند. امیرکبیر، دزدی و هرزگی و شرارت را در جامعه به حداقل رساند. همچنین دستور به براندازی رشوه‌خواری در جامعه داد. ضمن اینکه خزانه کشور را سروسامان بخشید که با قطع حقوق بسیاری از درباریان و وابستگان آنها، همراه بود. همین‌ها هم باعث شد بسیاری از این جیره‌خواران از او کینه به دل بگیرند.

تأسیس اداره آگاهی
تأسیس اداره آگاهی، یکی از مهم‌ترین اقدامات امیرکبیر بود. او برای اینکه از روابط کارگزاران و مأموران دولت با مردم مطلع باشد، اداره‌ای مخصوص و سرّی تشکیل داد. مأموران این اداره با لباس چوپان، گدا، فروشنده دوره‌گرد، راهزن و… همه جا نفوذ داشتند و هر جا کار خلافی از کسی سر می‌زد، بی‌درنگ امیر را با خبر می‌کردند. همچنین رسم شکنجه را برانداخت و محاکم شرعی را به علمای صالح واگذار کرد.

اجبار واکسن آبله
ساخت بیمارستان و مایه‌کوبی اجباری آبله در جامعه، یکی دیگر از اقدامات مهم امیرکبیر بود. در آن زمان، آبله شیوع یافته بود و مردم به‌خاطر شیوع خرافات، حاضر به پیشگیری نبودند. به همین دلیل امیرکبیر، قانونی وضع کرد مبنی بر اینکه هر کس حاضر به زدن واکسن نبود، باید جریمه پرداخت می‌کرد. ایجاد چاپارخانه برای مرسولات پستی، ایجاد میدان توپخانه و عمارت آن و همچنین تأسیس سبزه میدان تهران، از دیگر اقدامات امیرکبیر بود.

عزل و قتل امیرکبیر
حضور امیرکبیر در دربار ناصرالدین‌شاه همواره مورد مخالفت تعدادی از نزدیکان شاه ازجمله مهد علیا، مادر شاه و میرزا آقاخان نوری بود. تلاش‌های این افراد هم سرانجام منجر به صدور حکم عزل امیرکبیر از مقام خود شد. او سپس به کاشان تبعید شد و سرانجام با توطئه مهد علیا و میرزا آقاخان نوری، ۲۰ دی ۱۲۳۰، در حمام فین کاشان به قتل رسید. هنگامی که علی‌خان فراش‌باشی از تهران به کاشان رسید، امیرکبیر در حمام بود. مأموران دولتی درهای حمام را بستند تا کسی داخل نشود و رگ امیرکبیر را زدند. پس از گذشت لحظاتی علی‌خان نگاهی به جلاد دیگر انداخت و دستور داد لگدی به میان دو کتف امیرکبیر بزند و سپس حوله‌ای به دهان امیرکبیر فرو کرد و راه نفس او را که به شمارش افتاده بود، بر او بست. پس از چند لحظه، جسد بی‌جان میرزا تقی‌خان امیرکبیر در میان خون‌های صحن گرمخانه حمام فین افتاده بود و فرستاده‌های ناصرالدین شاه با عجله و شتاب به‌سوی تهران روانه شدند. پیکر امیرکبیر را نخست در گورستان پشت مشهد کاشان دفن کردند ولی چندی بعد همسرش آن را به کربلا انتقال داد و در محدوده رواق شرقی حرم امام حسین(ع) به‌ خاک سپرده شد.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/237837/بزرگمرد-تاریخ-ایران