اسدالله علم، وزیر دربار و از نزدیکترین چهرهها به محمدرضا شاه، تنها رجل سیاسی دوران پهلوی دوم است که خاطرات خود از ١٠ سال همنشینی نزدیک با شخص شاه و خاندان پهلوی را مکتوب کرده است. این تقریرات در ٧ جلد تحت عنوان «یادداشتهای علم» به چاپ رسیدهاند و ما در این ستون به تناوب این یادداشتها را مرور میکنیم.
شهادت آیتالله سعیدی
یک نفر سید به نام سعیدی [شهید آیتالله سیدمحمدرضا سعیدی] که در منبر فحاشی میکرد و از طرف مقامات انتظامی دستگیر شده بوده است، در زندان فوت کرد. در این خصوص عرایض زیادی کردم و از این که دستگاههای انتظامی در دست ما نیست خیلی حرف زدم... شاهنشاه چیزی نفرمودند، ولی معلوم بود عرایض مرا تصدیق میکنند. به هر صورت عرض کردم: «کار مجالس فاتحه این سید دارد بالا میگیرد، نباید اجازه داد ادامه پیدا کند.» فرمودند: «بگو موقوف کنند.» 49.3.25
باجخواهی خواهر دوقلوی عزیز
عرض کردم: «موضوع حقوق سالیانه والاحضرت اشرف را (20 ملیون تومان) با نخستوزیر در میان گذاشتم و گفت چنین تفاهمی داریم.» فرمودند: «مخارج سفر ایشان هم جزو آن باشد.» عرض کردم: «والاحضرت که میفرمایند خیر، این فقط مخارج دفتری ایشان است.» باز شاهنشاه عصبانی شدند و فرمودند: «کسی که چنین ادعاها و میلها دارد که اموال خودش را وقف نمیکند! تازه چه وقفی؟» خیلی عصبانی، خیلی عصبانی. دیگر من مصلحت ندیدم ادامه بدهم.56.322
صرفهجویی سمبولیک شهبانو
دیروز هم که من کارهای جاری را عرض میکردم، در مورد هزینههای بسیار زیادی که از جهت کمک به این و آن به دربار تحمیل میشود و مثلاً کار500 هزار تومانی را به یک میلیون تومان، علیاحضرت شهبانو دستور میفرمایند به فلان مهندس یا فلان کس بدهیم (همین الان 13 میلیون تومان چنین امری صادر فرمودهاند که شاهنشاه فرمودند نکنید) عرایضی میکردم. همچنین در مورد مسافرت هر سه ماه سرکار خانم فریده دیبا به مشهد برای غبارروبی و کرایه یک هواپیمای دربست به حساب دربار به مبلغ 120 هزار تومان. اعلیحضرت همایونی که ماشاءالله دریادل است، میخندیدند، من هم میخندیدم. علیاحضرت شهبانو تشریف آوردند دیدند ما میخندیم. توقف فرمودند و رو کردند به من که: «من فکر کردهام میشود در دربار خیلی صرفهجویی کرد. مثلاً کاغذها را دو رویه نوشت، یا شراب که سر ناهار یا شام باز میکنند از مهمان بپرسند که میخورد یا نمیخورد، بعد بریزید. مخصوصاً در مهمانی عربها که شرابخور نیستند، و از این قبیل.» من چاره نداشتم جز این که عرض کنم اطاعت میکنم، بعد از این چنین خواهیم کرد. شاهنشاه زیرچشم نگاهی زیرکانه به من فرمودند و لبخند بسیار پرمعنی زدند، که من جرأت نکردم حتی جواب بدهم. بعد شاهنشاه به من فرمودند: «بسیار خوب، این کارها از لحاظ عمل سمبولیک خوب است. دستور بدهید انجام دهند.»55.3.29