خاطرات سولفرینو
 

 

تجديد آن خاطرات باشكوه، اشتياق آنها را برمى‌انگيخت و با  منحرف كردن فكر و ذهن شان از خود باعث مى‌شد درد و رنج شان كمتر شود اما اتريشى‌ها چنين اقبال خوبى نداشتند و در بيمارستان‌هاى مختلف كه بيماران اتريشى كنار گذاشته شده بودند، من براى ديدن آنها پافشارى مى‌كردم.
در بعضى موارد مخفيانه وارد اتاق بيماران مى‌شدم. چقدر اين آدم‌هاى خوب براى چند كلمه محبت‌آميز و اندكى تنباكو كه به ايشان مى‌دادم، قدردان بودند! در چهره‌هاى آرام، ساكت و بردبار آنها احساساتى نقش مى‌بست كه در قالب كلمات نمى‌گنجد. با نگاه شان بسيار گوياتر از هر كلامى سپاسگزارى مى‌كردند. افسران، به خاطر توجهى كه به ايشان شده بود، قدردانى مخصوصى ابراز مى‌كردند. مردم برسيا به افسران و سربازان به يك چشم نگاه مى‌كردند و بى‌هيچ تظاهرى به آنان محبت و توجه نمى‌كردند.
در يكى از بيمارستان‌ها، شاهزاده آيزنبرگ و يك شاهزاده آلمانى ديگر در اتاقى زيبا و راحت نگهدارى مى‌شدند.
ادامه دارد...


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/23348/خاطرات-سولفرینو