مرد مرموز به شکار خاموش دختران در یاهو مسنجر و فیس‌بوک دست می‌زد
 
پرونده «هوش سیاه» روی میز پلیس پایتخت
 

 

شهروند| پلیس پایتخت به دنبال ردپای مردی باهوشی است که با دسیسه‌های تبهکارانه نقشه‌های سیاهی را به اجرا می‌گذاشت. این مرد جوان که به هوش سیاه شهرت یافته است در شبکه‌های اجتماعی برای دختران ساده‌لوح دام پهن می‌کرد تا دست به سرقت‌های نامریی بزند. راز این نقشه سازمان‌یافته زمانی فاش شد که چند دختر تبهکار برای طرح شکایت به دادسرا رفتند.
چت‌های شبانه کار دست دختران داد
مدتی پیش مردی باهوش با ساختن آیدی‌ها و صفحه‌های تقلبی به شبکه‌های اجتماعی نفوذ کرد. آیدی‌هایی با نام‌های مختلف فقط مخصوص
چت کردن با یک نفر، راز شکارهای خاموش مردی بود که به هوش سیاه شهرت یافته است. با این حال هوش و حیله گری‌های  این پسر از دید قانون پنهان نماند و با شکایت چند دختر جوان به پلیس آگاهی پایتخت، پرونده «هوش سیاه» رازگشایی شد.
همه چیز از دوستی‌های فیس‌بوکی شروع می‌شد، چت‌های شبانه و اعتماد‌های بیجای دخترانی که با اعتماد به پسری ناشناس، خودشان را در آستانه ازدواج می‌دیدند و با او همراه می‌شدند. حکایت تلخ دخترانی که امید به ازدواج را از دست داده بودند، حکایت دردناکی داشت. وقتی پسری خوش‌قیافه در پنجره چت‌های فیس‌بوک برای دختران زودباور از آینده‌ای طلایی سخن گفت هیچ دختری تصور نمی‌کرد این دام، صدمه هولناکی به روح و روانشان خواهد زد.
سرقت به بهانه ميهمانی‌های مجلل
دعوت به ميهمانی‌های مجلل در تهران کافی بود تا دختران پولداری که طعمه این پسر جوان شده‌اند با گرانقیمت‌ترین جواهراتشان با او همراه شوند. ميهمانی‌هایی که هرگز به مقصد نمی‌رسید، این پسر مرموز که خودروی یکی از طعمه‌هایش را از او امانت می‌گرفت، برای رفتن به میهمانی به دنبال طعمه جدیدش می‌رفت. در راه میهمانی خیالی بودند که مرد رویاهایشان با خوراندن آبمیوه‌ای مسموم نقشه‌های سیاهش را به اجرا می‌گذاشت. همزمان با بیهوش شدن دختران، طلا و جواهراتشان را به سرقت می‌برد و سپس در گوشه‌ای از خیابان رهایشان می‌کرد.
شکایت در دادسرا
از آن شب به بعد بود که آیدی‌ها و صفحه‌های تقلبی فیس‌بوک‌اش برای همیشه بسته می‌شد تا مرد جوان با خیال راحت از مخمصه‌ای که او را در دام می‌انداخت، بگریزد. تا این‌که طعمه‌های او برای طرح شکایت به دادسرای ناحیه 34 تهران رفتند. یکی از دختران در اظهاراتش به قاضی پرونده گفت: «در فیس‌بوک با پسری پولدار آشنا شدم. مدتی از ارتباط فیس‌بوکی‌مان گذشت تا این‌که من را به میهمانی مجللی دعوت کرد و از من خواست براي رفتن به این میهمانی بهترین طلا و جواهرات و لباس‌هایم را بپوشم. شب حادثه با یک خودروی بی‌ام‌و به دنبالم آمد. در راه میهمانی بودیم که برایم آبمیوه خرید. بعد از نوشیدن آبمیوه دیگر متوجه چیزی نشدم، تا این‌که چند ساعت بعد در کنار خیابان به هوش آمدم. همان موقع بود که فهمیدم گوشی موبایل، طلا و جواهراتم سرقت شده است. از آن روز به بعد هم او تلفن خود را خاموش کرده و آیدی فیس‌بوکش را هم حذف کرده بود.» با شکایت دخترانی که طعمه این مرد مرموز قرار گرفته بودند کارآگاهان تحقیقات خود را برای شناسایی او آغاز کردند. تحقیقات نشان می‌داد این پسر جوان باهوش و ذکاوت و تسلطی که به نرم‌افزارهای رایانه‌ای داشته است توانسته هیچ ردی از خود بر جای نگذارد. درحالی‌که پلیس پایتخت به دنبال این مرد باهوش بود تیم تحقیق توانست نامزد وی را شناسایی کند.  وقتی دختر جوان پیش روی ماموران پلیس نشست مدعی شد که هیچ خبری از نامزدش ندارد، او به کارآگاهان گفت: «مدت کوتاهی بود که با او آشنا شده بودم .به بهانه‌های واهی خودرو بی‌ام‌و مرا می‌گرفت. هرگز تصور نمی‌کردم با یک کلاهبردار ازدواج کرده باشم. همین اطلاعات کافی بود تا این مرد که ساکن یکی از استان‌های غربی کشور است تحت تعقیب قضایی قرار گیرد.»


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/23181/ پرونده-«هوش-سیاه»-روی-میز-پلیس-پایتخت