علیرضا حیدری قهرمان اسبق و نایبرئیس فدراسیون کشتی
اگر بنا باشد به خاطراتی رجوع کنم تا از دل آنها بتوان نگاهی به مسأله همبستگی اجتماعی ایرانیان پرداخت و نیز نوعدوستی ما ایرانیان، یقینا تمام زندگی ورزشی من مملو از این خاطرات است. یکی از تاثیرگذارترین مسائل در پیشرفت یک ورزشکار توجه مردم به اوست. مردم همواره نقشی عظیم در روند رو به رشد یک قهرمان بازی میکنند که البته این تأثیر در کشور ما محسوس و این توجه به قهرمانان در کشور ما منحصربهفرد است.
تمرینهای ورزشی جای خود را دارد اما تأثیر اقدامات مردم در حمایت از یک ورزشکار بیبدیل است. به نوعی باید گفت ورزشکاران بدون مردم هیچ هستند. در این میان اما باید بحث همذاتپنداری را هم مطرح کرد زیرا مردم خود را جزوی از یک ورزشکار و ورزشکار را جزوی از خود میدانند بهگونهای که بارها دیدهایم مردم ما در زمان برگزاری یک مسابقه چه احساسی را از خود در قبال ورزشکار محبوب شان نشان میدهند به نحوی که انگار خودشان در آن لحظه در داخل تشک هستند و باید بازی را به نحو احسنت به پایان برسانند. این نوع از رفتار مردم در قبال ورزشکاران فوقالعاده است. جامعه ما بهگونهای است که مردم با هر باخت یا پیروزی، خود را در شکلگیری آن دخیل میدانند و این حس همذاتپنداری باعث شده که کار ورزشکاران ما در محافل ورزشی نیز سختتر باشد، زیرا تمام فکر یک قهرمان هنگام مسابقه به پیروزی و به ثمر نشاندن تمام زحماتی است که تا آن روز متحمل شده است.
به خوبی به یاد دارم که در زمانی مسابقاتی که در آنها شرکت داشتم، تمام ذهن من معطوف به پیروزی نبود بلکه بخشی از آن درگیر احساس دینی بود که به مردم داشتم. نگاه میکردم به بعد از آن مسابقه که اگر پیروز شوم چقدر میتواند در روحیه مردم کشورم تاثیری مثبت بگذارد. توجه مردم به قهرمانان شان مانند یک نعمت خدادادی است که با موفقیت شما خوشحال و با باخت شما ناراحت میشوند. البته این موضوع قابل ذکر است که این تصورات و دیدگاه مردم نیز گاهی بر مشکلات قهرمانان میافزاید بهطوری که شما نسبت به تمام قهرمانان کشورهای دیگر تفاوت دارید و بار عظیمی را همواره به دوش خود میبینید.
زمانی که خودم وارد تشک میشدم، تصویرهای ذهنی مختلفی به من هجوم میآورد. به یاد میآورم کشاورزی که در یکی از دورافتادهترین نقاط کشور زندگی میکرد، در گفتوگویی که با او داشتم به من گفت: «علیرضا من ریزبهریز بازیهای تو را نگاه میکنم و زمانی که شکست میخوری تا چند روز حال و حوصله کارکردن در مزرعه را ندارم». میخواهم بگویم مردم ما این گونه هستند؛ با قهرمانان شان زندگی میکنند، با آنها بیدار میشوند و با آنها میخوابند. وقتی چنین است که شما تاثیری تا این اندازه بر مردمان یک جامعه دارید، شاید راحتتر بتوانید حدیث مفصلی از این مجمل که میگویم، بخوانید.
بگذارید خاطرهای نقل کنم. بازیهای 2002 قهرمانی جهان را به خوبی به یاد دارم. در آن مسابقات من اگر به فینال نمیرسیدم تیم ایران از قهرمانی باز میماند اما من به فینال رفتم و تیم ایران نیز قهرمان جهان شد. به یاد دارم که مردم چه رفتاری با من داشتند و چگونه مرا جزوی از خود قلمداد میکردند. این یکی از آن حسهایی بود که هیچ زمانی آن را فراموش نخواهم کرد. دوئلهای پشت سرهمی که با «کورتانیتزه» داشتم را به یاد میآورم. پس از هر پیروزی، مردم مرا همچون فرزند خود میپنداشتند و این معنایی جز این نداشت که جامعه ایرانی، آن هنگامی که نیاز به همبستگی و رفاقت داشته، در این راه هیچ کوتاهی نکرده است.