چرا ما آن کسی نیستیم که ادعا می‌کنیم؟
 
کور خود و بینای مردم
 

 

 عبدالجلیل کریم‌پور آموزگار

اگر رفتارهای روزمره خود را در طبق نقد بگذاریم و کمی منصفانه‌تر آنها را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم به نتایجی جالب توجه می‌رسیم که زیاد باب طبع ما نیستند و از یادآوری آن نیز به خود نمی‌بالیم و چه بسا در صدد مخفی کردن این رفتارها نیز برمی‌آییم! رفتارهایی که نشات گرفته از خودخواهی‌های خواسته یا ناخواسته ما هستند. رفتارهایی که آن سوی دیگر سکه شخصیت‌مان را بازگو می‌کنند. بسیار اتفاق افتاده که با ظاهری جلازده در جامعه ظاهر می‌شویم و خود را آن‌گونه نمایش می‌دهیم که در ذهنمان برای اهدافمان تعریف کرده‌ایم! انگار در نمایشی که ترتیب داده‌ایم فقط برای جلب نظر بیننده، صحنه‌ها را طراحی می‌کنیم و از فقدان روحیه آزادی خواهی در خویش هیچ گاه – حتی – دلگیر هم نمی‌شویم! راستی چرا انسان‌ها گاه این گونه به راحتی رنگ عوض می‌کنند و آن کسی می‌شوند که نباید باشند؟! رفتارهایی ریاکارانه در خویش برای نشان دادن آن حالتی که نیستند، پرورش می‌دهند! برای بزرگ جلوه دادن شخصیت مصلحتی خویش که ارمغانش مزیتی، گاه، حتی دون پایه نیز هست! اگر نیک بنگریم، درمی‌یابیم که گاه از نقابی به بلندای یک فریب برای چهره روزانه‌مان استفاده کرده‌ایم! در دستانمان تسبیح ذکر و در دلمان حیلت فریب. در کلاممان دروغ رخنه کرده و در عمل‌مان دورویی! گاه برای تصاحب موقعیتی به آب و آتش می‌زنیم و بادمجان‌ها در قابی می‌چینیم و گاه برای درمی دست در کاسه یتیمی می‌اندازیم و قسم‌های دروغین می‌خوریم! در موقعیتی که قرار می‌گیریم، قواعد انسانی را به فراموشی می‌سپاریم و صدایمان را بالاتر از همه قرار می‌دهیم. نیشخند فریب را درایت و زرنگی خویش می‌پنداریم و مردانگی و غیرت را سادگی و کهن فکری! انگار آمده‌ایم تا فقط آسیاب خویش را بچرخانیم، حتی اگر به قیمت درهم کوفتن آسیاب دیگری باشد و شوربختانه همه اینها را نتیجه خوش فکری خویش می‌دانیم!به طاعاتمان می‌نازیم و آن را چوبی کرده بر سر همه می‌کوبیم! همه آنانی که چون ما نیستند را از خدا بی‌خبر می‌دانیم و خود را زاهدی خلوت‌نشین می‌پنداریم و از یاد می‌بریم که بی‌رحمی را در نقاب رحم و مروت پنهان کرده‌ایم.
کور خود می‌شویم و بینای مردم. دلمان برای بی‌طاعتی دیگران می‌سوزد و خود به طاعتی ریایی مبتلا گشته‌ایم. از دین و عزت و آزادگی مایه می‌گذاریم و خود از یاد می‌بریم که نه به عزت فربه هستیم و نه به آزادگی! از یاد برده‌ایم که خدا، انسان را آزاد آفریده و آزادی هدیه‌ای گرانبهاست. بنده درم گشته‌ایم و صداقت را در پستوهای بی‌عدالتی رفتارهایمان گم کرده‌ایم. به غایت شعار می‌دهیم و به اندک عمل می‌کنیم. انسان‌ها را بنا به وضع شغلی‌شان، بزرگ جلوه می‌دهیم و خوشحالی آنها را شرط موفقیت خویش می‌پنداریم! چون کارمان را درست انجام نداده‌ایم به زبان بازی و تملق روی می‌آوریم و کم‌کاری خود را در پشت بزرگ جلوه دادن دروغین کسی مخفی می‌کنیم که گاه او هم کم‌کاری خود را در پشت بزرگی موقعیتش مخفی کرده است. گاه آن‌قدر خویشتن را خوار می‌کنیم که مبادا موقعیتی را از دست بدهیم که هیچ از آن نمی‌دانیم و به مدد تملق و ... آن را تصاحب کرده‌ایم! از بی‌عاری حضور در آن خسته نمی‌شویم و خود را همچنان به بهایی اندک می‌فروشیم. یاد گرفته‌ایم که نصیحت گری فعال باشیم و خود در خفا دین به دنیا سودا کنیم:
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد   
آن‌که یوسف به زر ناسره بفروخته بود
دنیای عجیبی شده است. همه می‌تازیم، اما انگار نمی‌دانیم به کجا می‌رویم، چه می‌خواهیم؟ روزمرگی چون خوره به جانمان افتاده است. بلدیم خوب حرف بزنیم اما یاد نگرفته‌ایم درست عمل کنیم! خیلی از صحبت‌ها و رفتارهایمان شعاری شده است.گاه تعصبی خشک و بی‌منطق بر رفتارمان ریشه دوانیده و به گونه‌ای می‌شویم که همه چیز را از یاد می‌بریم! به راحتی به افکار و اعتقادات هم توهین می‌کنیم! از زندگی مسالمت‌آمیز فقط عنوانش را فهمیده ایم! راستی چرا این گونه‌ایم؟ چه می‌خواهیم؟ پست؟ موقعیت؟ پول؟ یا ... به‌هرحال این راهش نیست! بی‌شک این‌گونه ظاهر شدن در دنیای کنونی بی بند و باری ست! بی‌تلاش به هدف‌های دون رسیدن است! مکن کاری که هشیاران بخندند! باید کمی همت والا داشت و از دون همتی پرهیز کرد! دل در طبق راستی نهاد و آزادمنش بود که:  
راستی موجب رضای خداست         
کس ندیدم که گم شد از راه راست


 


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/23053/کور-خود-و-بینای-مردم---