مهدی نجفیخواه کارشناس ارشد انسانشناسی
وضعیت کنونی محیطزیست (تخریبها و آلودگیها) نمایانگر مشکلات فراوانی است که حاصل عملکرد انسانی در مسیر توسعه است. این گزاره حرف مشترک فعالان محیطزیست در تقابل با رویکرد توسعهمحور است، رویکردی که به هر طریق، دنبال توسعه و کسب سود بیشتر است. سالها کارشناسان اقتصادی و چهرههای سیاسی تلاش کردند با طرح شعارهای توسعهمحور و طرحریزی برنامههای عمرانی، بدون توجه به شرایط محیط زیستی در مسیر جلب رضایت عمومی گام بردارند. اگر بخواهیم دقیقتر درباره این موضوع سخن بگوییم، میتوانیم نمونههایی عینی از تخریب محیطزیست به واسطه این نوع تصمیمگیریها ذکر کنیم. خشکشدن دریاچه ارومیه، تخریب اراضی جنگلی در شمال کشور، از بین بردن درختان و اراضی سبز در مناطق شهری به دلیل توسعه راهها و ساختمانها و...
در این میان دولت حاضر با رویکردی محیطزیستی و پس از دورانی ناامیدکننده برای محیط زیست، بر سر کار آمده و در بیش از 18 ماه فعالیت دولت تدبیر و امید، لحظات خوب و بدی برای محیطزیست اتفاق افتاده است. البته در این میان باید ذکر کرد که دولت حاضر کارنامه به مراتب قابل قبولتری از دولت پیش داشته است ولی همین دولت همچنان باید دقت کند تا تأمین منافع محیطزیست را مهمتر از منافع اقتصادی و سیاسی بداند. باتوجه به آنچه پیش از این گفته و به صورت گذرا تأکید شد که دولتها و چهرههای سیاسی در تلاش برای تحقق برنامههای خود موجب آسیب رساندن به طبیعت میشوند نباید از نقش مردم در تخریب محیطزیست به سادگی گذر کرد. اتفاقات اطراف ما نشان میدهد که مردم سهم عمدهای در تخریب طبیعت دارند و بخش عمدهای از نقش آنها حاصل کمبود دانش و آگاهی آنها در مورد طبیعت است.
شاید در اینجا بد نباشد اندکی از ناآگاهی و سماجت بر ناآگاهیمان درباره محیطزیست بگوییم. مدتی پیش ناخواسته درگیر منازعه با نوجوانی شدم که زباله تولید شده از خوراکی خود را درون جوی آب انداخت و پس از آن در پاسخ به اعتراضی که به او کردم میگفت «کار خاصی نکردم» و تصوری از صدمهزدن به محیط نداشت. یا در دانشکدهای که تحصیل میکردیم زمانی که یکی از دوستانمان پس از اعتراضهای مکرر روی تکه کاغذی به اعتراض نوشت که «لطفا تهسیگار خود را پای درختان و در باغچه نریزید» با اعتراض و تمسخر تعدادی از دوستان مواجه شد. بیش از اینها میتوان از رفتارهای مخرب در رابطه با محیطزیست بگوییم.
در قبال رفتارهای مخرب محیطزیست چه باید کرد؟ با چه مکانیزمی میتوان رفتارهای مخرب شهروندان در قبال محیطزیست را یادآور شد؟ پاسخهای متعددی به این پرسشها و پرسشهای مشابه میتوان داد. شاید از مهمترین پاسخهایی که میتوان داد، ایجاد فضا برای آموزش در مورد محیطزیست در مدارس است، که در متنی مستقل میتوان به آن پرداخت و از لزوم آن سخن گفت. اما در اینجا قصد داریم اندکی از فعالیتهای اجتماعی در قالب نهادهای مدنی برای دفاع از محیطزیست سخن بگوییم.
NGOها نهادهای اجتماعیای هستند که منفک از ساختار دولت و در راستای تأمین اهداف مشخص تلاش میکنند. در زمینه فعالیتهای محیط زیستی، نهادهای متعددی مشغول فعالیت هستند. این نهادها در زمان دولت گذشته روزگار خوبی را سپری نکردند، اما تغییر دولت آنها را امیدوار کرد که فضای بهتری را تجربه کنند. در سازمان محیطزیست هم تلاش شده است تا از فعالیت سازمانهای مردم نهاد حمایت شود، اما همچنان نیاز است دولت تسهیلگری و فضا را برای فعالیت این گروهها هموار کند. اگر شرایط برای فعالیت و اثرگذاری گروههای سبز هموار شود، این گروهها میتوانند بخشی از مسئولیت آگاهیبخشی جامعه را برعهده بگیرند. به دلیل آنکه
NGOها ارتباط مستقیمی با مردم دارند و در رابطهشان مناسبات سیاسی جریان ندارد بهتر میتوانند جامعه را با مشکلات و معضلات محیط زیستی آشنا کنند. تبلیغات و عملکرد رسانههای دولتی گاهی آنچنان ضعیف و از موضع فرادست است که اثرگذاری منفی دارد، اما چنین برخوردی در فعالیت NGOها کمتر دیده میشود.
در سالهای گذشته و هنگام بروز معضلات در محیط زیست، این تشکلهای محیط زیستی بودند که وضع بحرانی را یادآور شدند و تلاش کردند تا جلوی تخریب محیطزیست را بگیرند. اکنون نیز بهترین گزینه برای ارتباط گرفتن با شهروندان و آموزش دادن در مورد محیطزیست همین تشکلها هستند. در این میان دولت باید نقش تسهیلگری را برعهده بگیرد و فضا را برای فعالیت این تشکلها مهیا کند.