از شیرسنگی تا سنگ امیراویس
 

 

|  محسن موسیوند  |   کارشناس ارشد پژوهش هنر   |

نوجوان بودم که به شهر همدان رفته بودم و طبیعتا یکی از اصلی‌ترین برنامه‌هایم در آن سفر، گشت وگذار در شهر و دیدن اماکن، بناها و آثار تاریخی و فرهنگی این شهر باستانی بود. آثار متعدد موجود در این شهر را بازدید کردم و در آن شور و حال نوجوانی به خود می‌بالیدم که در سرزمینی به نام ایران با چنین داشته‌هایی به دنیا آمده‌ام. اما یکی از تاسف‌بارترین خاطراتی که در مورد میراث تاریخی، هنوز در ذهنم باقی است مربوط می‌شود به اثر تاریخی شیرسنگی که متعلق است به دوره مادها. این اثر که در میدانی به همین نام قرار دارد، در آن زمان به وسیله‌ای برای بازی کودکان به‌عنوان سرسره و سواری تبدیل شده بود و بعضا بزرگترها هم به این نوع استفاده دامن می‌زدند. در تمام دنیا گرفتن عکس یادگاری در کنار آثار و بناهای تاریخی و فرهنگی و ثبت لحظه تفاخر در کنار این آثار برای هر فردی از هر رنگ و نژادی لذتبخش و غرورآفرین است. اما تصور این‌که فرد نه در کنار، بلکه دقیقا سوار بر این اثر حدودا 2500 ساله با ژست‌های عجیب و غریب لبخندزنان و با تفرعنی خاص بنشیند و حتی اصرار کند که فرزندان هم از سنگ بالا بروند و همراه با خانواده روی این اثر تاریخی عکس یادگاری بگیرند، اصلا برایم قابل توجیه و پذیرش نبود. در سفرهای بعدی در سال‌های اخیر، باز هم سراغی از شیر سنگی گرفتم و خوشبختانه متوجه شدم که حداقل‌های ضروری برای حفاظت از این اثر تاریخی لحاظ شده است. چیزی که تا قبل از آن خبری از کمترین حفاظت و توجهی دیده  نمی‌شد.
اما مسأله اصلی بحث حاضر موضوع دیگری است. در خبرها آمده بود که: ...«سنگ مزار امیر اویس در اردستان به‌عنوان یکی از زیباترین مقبره‌های کهن ایران، در تاریخ 17 دی‌ماه جاری، توسط گروهی ناشناس با هدفی نامعلوم تخریب شد. سنگ افقی مزین به اشعار حضرت حافظ و خواجوی‌کرمانی است که 400‌سال قدمت آن است و سنگ عمودی دو متر و 75 سانتی‌متر ارتفاع آن است که در حدود 1.5 متر از دل خاک بیرون است...» گذشته از زیبایی‌های منحصربه‌فرد این اثر تاریخی مربوط به اوایل دوران صفویه، این اتفاق را باید به شکلی نمادین و نه صرفا در ارتباط با این اثر بررسی کرد. میراث فرهنگی ما در دو دسته بزرگ میراث مادی و ملموس و میراث معنوی و ناملموس قابل ارزیابی است. میراث معنوی که شامل طرز تفکر، آیین‌ها، رسوم و شخصیت‌های علمی، فرهنگی و ادبی است، موضوع بحث حاضر نیست که البته خود، نیازمند بررسی‌های ویژه است.
اما میراث مادی به‌نوبه خود به دو بخش میراث منقول (که به آسانی از جایی به جای دیگر قابل انتقال است) و میراث غیرمنقول (که قابل انتقال به جای دیگری نیست) تقسیم می‌شود. وضع حفاظت و نگهداری آثار منقول مانند ظروف سفالین و شیشه‌ای، دست‌ساخته‌ها، زیورآلات و غیره، مشخص است؛ با انتقال این آثار به موزه‌ها و اماکن نگهداری آثار باستانی و تاریخی و رعایت اصول حفاظت، می‌توان از تخریب تدریجی و وندالیسم در آن جلوگیری کرد و این آثار را در معرض دید عموم قرار داد.
از لحاظ تقسیم‌بندی، سنگ مزار امیر اویس، به‌عنوان میراث غیرمنقول شناخته می‌شود. اما در زمینه حفاظت از میراث کهن و آثار تاریخی چه باید کرد؟ آیا نباید این آثار تاریخی که به‌عنوان آثار غیرمنقول محسوب می‌شوند، با شرایط ویژه حفاظت و نگهداری شوند؟ در سیاست‌گذاری‌ها و مدیریت این حوزه، باتوجه به واقعیت‌ها و بودجه‌های مصوب، چه باید کرد؟ شاید این‌که انتظار داشت تمامی آثار حتی آثار کوچک غیرمنقول را در همان نقطه‌ای که کشف شده، به نحو شایسته نگهداری کرد، انتظار معقولی نباشد. یک راه‌حل این است که می‌توان برخی نمونه‌ها را اگرچه به‌عنوان آثار غیرمنقول محسوب می‌شوند، درجهت نگهداری بهتر به موزه منتقل کرد. به‌عنوان نمونه می‌توان از برخی سرستون‌های تخت‌جمشید نام برد که به موزه ایران باستان منتقل شده اند، حتی می‌شد این کار را برای سنگ‌نبشته کشف‌شده در جزیره خارک انجام داد؛ اثری مربوط به دوران هخامنشیان با متنی به خط میخی پارسی باستان در ارتباط با خلیج‌فارس روی سنگ مرجانی نوشته شده بود، که درواقع شاید مهم‌ترین سند تاریخی برای دفاع از تعلق ایرانی خلیج فارس و جزایر سه‌گانه قلمداد می‌شد.
اما درمورد آثار دیگری مثل سنگ تاریخی مزار امیر اویس، چنین راهکاری نمی‌تواند چندان عاقلانه باشد. چراکه با جابه‌جایی سنگ روی مزار و انتقال آن به جایی غیر از مزار، مفهوم و هویت اصلی خود را از دست می‌دهد. در ارتباط با حفاظت از آثار تاریخی، بخش عمده‌ای از اقدامات مربوط می‌شود به آسیب‌های طبیعی و تخریب تدریجی که ممکن است در شرایط اقلیمی و آب‌وهوایی رخ دهد. اما شواهد و قراین حاکی است که تخریب عمدی و وندالیسم، معضل دیگری است که در کمین آثار تاریخی است. این اتفاق اگر جدی گرفته نشود، مشخص نیست در آینده شاهد چه بلاهای دیگری باشیم که بر سر آثار و نشانه‌های هویت‌بخش و فرهنگی این کشور فرود آید!
اگر سازمان میراث فرهنگی، به‌راستی این چنین جایگاه‌هایی را به‌عنوان جاذبه‌های توریستی و گردشگری قلمداد کند، مانند بسیاری از بناها و فضاهای تاریخی و فرهنگی، می‌تواند با ساخت بناهایی مانند فروشگاه‌های تجاری و فرهنگی، رستوران سنتی یا هماهنگ با فضای اثر و غیره در نزدیکی آن ـ با لحاظ کردن قواعد بصری در اطراف بناهای تاریخی و این‌که چشم‌انداز آن را مخدوش نکند ـ در عمل زندگی را در چنین فضاهایی جاری کند. آنگاه می‌توان انتظار داشت که این فضا هم گردشگرپذیر باشد و هم طبیعتا درآمدزایی داشته باشد و از محل درآمد برای نگهداری و حراست از آن اشخاصی مامور باشند و مهم‌تر از همه این‌که اثری تاریخی که بخشی از هویت ماست، حفظ و حراست شود.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/22728/از-شیرسنگی-تا-سنگ-امیراویس