چهره قاره آفریقا عوض می‌شود؟
 
کودتایی که کودتا نبود!
 

 

  گارد ریاست‌جمهوری نیجر، بعدازظهر چهارشنبه دو هفته گذشته، علیه محمد بازوم، رئیس‌جمهوری این کشور کودتا کرد و دو روز بعد از این اعلام، تلویزیون ملی این کشور خبر داد عبدالرحمن چیانی، رئیس گارد ریاست‌جمهوری نیجر، خود را به‌عنوان رهبر جدید و رئیس شورای انتقالی در این کشور معرفی کرده است.

آمریکا و متحدانش در آفریقا به‌ویژه فرانسه، سال‌هاست که از کودتا‌های نظامی برای تحکیم قدرت خود در قاره آفریقا و منابع آن استفاده می‌کنند. در این راستا در هفته‌های اخیر شاهد کودتای نظامی در نیجر و برکناری دولت دست‌نشانده غربی‌ها در این کشور بودیم. بسیاری این اتفاق در این کشور آفریقایی را تلاش مردم این قاره برای رهایی از قرن‌ها استعمار می‌دانند.

شورای نظامی نیجر: مردم برای دفاع از کشور آماده باشند
روزگذشته همزمان با پایان ضرب‌الاجل مجمع اقتصادی کشورهای غرب آفریقا (اکواس) به شورای نظامی حاکم بر کشور نیجر برای آزادی «محمد بازوم»، رئیس‌جمهوری مخلوع این کشور، این شورای نظامی اعلام کرد که تا اطلاع ثانوی آسمان این کشور بسته است.
هفته گذشته کشورهای عضو اکواس ۷ روز به کودتاگران در نیجر فرصت دادند که محمد بازوم را آزاد کنند و آنها را به حمله نظامی تهدید کردند؛ فرانسه و برخی کشورهای اروپایی از مداخله نظامی در نیجر حمایت می‌کنند.
با پایان این فرصت یک هفته‌ای، کودتاگران از مردم نیجر خواسته‌اند که برای دفاع از کشور آماده باشند. همچنین بنابر گزارش‌ها آموزش نیروهای امنیتی در نیجر آغاز شده و نیروهای نظامی بیشتری در مرزهای نیجر با نیجریه و بنین مستقر شده‌اند.
همچنین اعلام شده که همزمان با اتمام مهلت تعیین شده برای آزادی محمد بازوم و مواجهه کودتاگران این کشور با مداخله نظامی احتمالی گروه اکواس، شورای نظامی جدید این کشور از گروه واگنر تقاضای کمک کردند.
آژانس خبری آناتولی یکشنبه‌گذشته با اعلام این مطلب گزارش داد که این درخواست در جریان دیدار سران کودتای نظامی در نیجر از کشور همسایه مالی مطرح شده است.
پس از آنکه تیمی که پنجشنبه‌گذشته از سوی اکواس برای میانجیگری به نیجر اعزام شده بود، اجازه ملاقات با ژنرال «عبدالرحمن چیانی»، رئیس شورای انتقالی این کشور را نیافت، وزرای دفاع کشورهای عضو اکواس جمعه‌گذشته طرح مداخله احتمالی در نیجر را نهایی کردند و از نظامیان خواستند منابع موردنیاز این اقدام را آماده کنند.
نیروهای گارد ریاست‌جمهوری نیجر چهارشنبه‌گذشته (۴ مرداد ۲۶ ژوئیه)محمد بازوم، رئیس‌جمهوری این کشور را داخل کاخ ریاست‌جمهوری در بازداشت قرار دادند و سپس او را از مقامش برکنار کردند.
کودتاچیان نیجر جمعه‌گذشته (۶ مرداد ۲۸ ژوئیه)، ژنرال عبدالرحمن چیانی را به‌عنوان رئیس شورای انتقالی این کشور منصوب کردند.
نیجر با ۱.۳ میلیون کیلومترمربع مساحت، پهناورترین کشور در منطقه غرب آفریقاست و اکثریت جمعیت ۲۴ میلیون نفری آن را مسلمانان تشکیل می‌دهند. نیجر هرچند یکی از فقیرترین کشورهای جهان است، اما از بزرگ‌ترین ذخایر اورانیوم نیز برخوردار است. این کشور تا سال ۱۹۶۰ مستعمره فرانسه بود و در این سال استقلال خود را از این کشور اعلام کرد.

نیجر؛ آیینه آفریقا
در همین رابطه سعدالله زارعی، تحلیلگر مسائل سیاسی، در یادداشتی نوشت: «تحولاتی که 4مرداد/ 26ژوئیه در «جمهوری نیجر» روی داد و «کودتا» خوانده شد، در دنباله تحولات عده‌ای از کشورهای آفریقایی بود.
فارغ از اینکه رهبر جدید - حسومی مسعودو - و رهبر سابق - محمد بازوم - چه خصوصیاتی داشته‌اند و از سوی چه کشور یا کشورهایی حمایت می‌شدند و می‌شوند، حرکت ضدفرانسوی و ضدغربی نظامیان و توده‌های مردمی که از برکناری محمد بازوم حمایت کردند، اهمیت ویژه دارد.
بر این اساس بسیاری از ناظران، تحولات نیجر را که پیش از این در کشورهای آفریقایی مالی، بورکینافاسو، گینه کوناکری و آفریقای مرکزی روی داده بود، اخراج غرب و به‌خصوص فرانسه از آفریقا تعبیر کردند. این روند که بی‌ارتباط با تغییر قدرت در عرصه بین‌الملل نیست، نشان می‌دهد فضای جهان هر روز بر دولت‌های غربی دارای سابقه استعمارگری تنگ‌تر می‌شود.» در این خصوص گفتنی است:
تظاهرات آفریقایی‌ها یا آفریقایی‌تبارها علیه اروپا و به‌طور خاص علیه فرانسه به یک پدیده تبدیل شده است. آفریقایی‌تبارها در همین هفته‌های اخیر علیه سیاست‌های دولت فرانسه در پاریس، مارسی و... به میدان آمدند و بعضی جریانات اجتماعی فرانسه را هم جذب کردند. در همان حال در «نیجر» شاهد تظاهرات چند صدهزار نفره به‌خصوص در «ینامی» پایتخت بودیم. این تظاهرات که غربی‌ها از آن با عنوان حمایت از کودتاگران پوشش دادند، درواقع ضدفرانسه و علیه سال‌ها استیلای آن بر این مردم بود. این تظاهرات و تظاهرات‌ پاریس یک منطق داشتند و در آن، یک جریان سیاسی را در سطح بین‌المللی هدف گرفته بودند.

گرایش به سمت قدرتهای آسیایی
آفریقا، یک قاره بزرگ با منابع متنوع و از نظر فرهنگی بسیار غنی است و در چرخش نظام جهانی از غرب به شرق می‌تواند تأثیر زیادی داشته باشد. نهضت‌های مردمی علیه فرانسه، ایتالیا، بلژیک، انگلیس، آلمان و... در آفریقا درواقع غرب و نقش‌آفرینی غرب در نظام‌ آینده جهانی نشانه گرفته است. خود اینکه آفریقا در بحبوحه شکل‌گیری نظام جهانی جدید، تضعیف‌کننده نقش‌آفرینی اروپا در نظام‌آینده ‌باشد، یک نقش ویژه و اثرگذار است. قاره‌ای که در مقدمه شکل‌گیری نظام جهانی، ایفاگر نقش اساسی است، در زمان شکل‌ یافتن نمی‌تواند و نباید در حاشیه و تحت‌الشعاع قرار بگیرد.
نهضت اجتماعی قاره اروپا در اصلاح روند شکل‌گیری نظم جدید بین‌المللی از یک حیث مکمل نهضت سیاسی قاره آسیاست. از این‌رو به موازات جنبه ضداروپایی خیزش‌های مردمی در نیجر و جمعی دیگر از کشورهای آفریقایی، شاهد گرایش دولت‌ها و نهضت‌های آفریقایی به سمت قدرت‌های آسیایی هستیم.
در این میان غرب با تمرکز روی نفوذ امنیتی روسیه در بعضی کشورهای آفریقایی سعی در انحراف موضوع دارد. غرب با این ادعا که منشأ رخدادهای یک سال اخیر مالی، بورکینافاسو، گینه کوناکری، نیجر و... سرویس‌ امنیتی روسیه بوده، می‌خواهد وانمود کند خیزش ضدغربی درواقع یک کالای غیراصیل و وارداتی است و حال آنکه آنچه در کشورهای نیمه شمالی آفریقا یا آفریقای مسلمان روی داده و فراگیر هم هست، از نظر سابقه و جنبه ایدئولوژیک بر سابقه خود آفریقا تکیه دارد. کشورهایی که در آنها تظاهرات ضداروپایی و به‌طور خاص ضد‌فرانسه رخ داده هیچ‌گاه در مدار اتحاد جماهیر شوروی یا فدراسیون روسیه نبوده‌اند. آنان حتی همین الان زیر سلطه سرویس‌های امنیتی غرب قرار دارند و اگر سرویس روسیه نقش ویژه‌ای در این کشورها داشت در گزارش‌های غربی‌ها و اظهارات مقامات ارشد آن، آمده بود.
تحولات در کشورهای آفریقایی به‌دلیل سلطه شدید دولت‌های استیلاگر اروپا روی می‌دهد و پیوستگی اقدامات نظامی و حمایت‌های اجتماعی از اقدامات ضدفرانسوی‌، دقیقا از این موضوع نشأت می‌گیرد. یعنی دلیل حمایت مردمی از اقدامات نظامی، ماهیت ضدفرانسوی اقدامات نظامیان است.
همین مردم آنجا که کودتا علیه یک جریان داخلی روی می‌دهد، تماشاچی صحنه باقی می‌مانند و هرگز به حمایت از یک طرف برنمی‌خیزند. اینکه پیش از آنکه «حسومی مسعودو» قدرت را در «ینامی» به‌دست گیرد، مردم علیه «محمد بازوم» به خیابان می‌ریزند، به‌دلیل عملکرد بازوم و وابستگی او به فرانسه و سایر دولت‌های اروپای مرکزی است.
بله، این نهضت مردمی آفریقا، به صحنه بین‌الملل هم توجه دارد و براساس این توجه، به سمت قدرت‌های نوظهور یا قدرت‌های باز‌سازی‌شده آسیا نگاه می‌کند. چرا صحنه بین‌الملل برای آفریقا مهم است؟
آفریقا حدود 200سال تحت سیطره قدرت‌‌های اروپایی بوده است. کشورهای مسلمان در این قاره که بعضی از آنها صدها سال بخشی از قدرت امپراتوری مسلمانان عثمانی بوده‌اند، در طول قرن‌های 19و 20 بدترین شکل استعمار غربی، از ‌اشغال سرزمین و قیمومیت تا تجزیه و تکه‌تکه شدن و غارت اموال و بیگاری و قتل و تبعید دست جمعی را تجربه کرده و از نیمه قرن بیستم شاهد سیطره استعمار «فرانو» در شکل تحمیل دولت‌های غیرمردمی وابسته به غرب بوده است.
در طول حدود 60سال گذشته همه دولت‌های مسلمان آفریقایی مزه تلخ دولت‌های خشن وابسته به غرب را در کام خود چشیده‌اند. بنابراین از نظر مردم آفریقای سال‌های 1960-2020، (1340- 1400)سلطه غربی‌ها با وجود استقلال ظاهری دولت‌های آفریقایی نه‌تنها کاسته نشده، بلکه افزایش یافته و متنوع شده و عمق بیشتری هم پیدا کرده است. بنابراین مردم آفریقا نه‌تنها الان به صحنه بین‌الملل به‌عنوان یک موقعیت اساسی تعیین سرنوشت خویش می‌نگرند، بلکه در این 200سال، صحنه بین‌الملل را مهم دیده و تحولات آن را به‌طور جدی رصد کرده و البته داغ آن را بر استخوان‌های خویش احساس کرده‌اند. بنابراین ضدغربی بودن، طبیعی‌ترین وجه خیزش‌های آفریقایی است و آنان برای این موضوع به آموزگار و آموزه خارجی احتیاج ندارند.

انبار  انفجاری علیه آمریکا و اروپا
آفریقا در عرصه تحولات بین‌المللی، آسیا را همزاد و همدرد خود می‌داند و لذا حس بدی نسبت به محوریت‌شدن آن در عرصه بین‌الملل ندارد. دولت‌های قدرتمند آسیا اعم از روسیه، چین، ایران، هند و... هیچ سابقه استعماری در آفریقا نداشته‌اند، بنابراین توجه آفریقا به آسیا و قدرت‌های آن هم خیلی طبیعی است. آفریقا در صحنه تحولات بین‌الملل اگر به آسیا گرایش نداشته باشد به کجا می‌تواند گرایش پیدا کند؟ وقتی نخواهد با آسیا کار کند باید با اروپا یا آمریکا کار کند و حال آنکه علیه این دو به یک انبار انفجاری تبدیل شده است.
آفریقا همیشه مهم بوده و ایران همواره باید به این قاره توجه می‌کرده و امروز به‌دلیل تحولات عرصه بین‌الملل و فرجه‌ای که پدید آمده است، این توجه باید افزایش پیدا کند.
تحولات نیجر و پاره‌ای دیگر از کشورهای اسلامی از سوی غرب، «نظامی» خوانده می‌شود و با واژه‌هایی نظیر «کودتا و نظامیان» تعبیر می‌شود و ما هم ‌چون معمولا به عمق ماجرا توجه نداریم، همین ادبیات را به‌کار می‌گیریم! اما واقعیت این است که امروز، تغییرات جهان اسلام با ترکیبی از گرایشات سیاسی، نظامی و فرهنگی توأم شده است.
در این بین غرب هر کجا که بتواند علیه آنها بدل می‌زند که یک نمونه از آن را در سودان -و به صحنه کشاندن حمیدتی- دیدیم، آنجا که نتواند لجن‌پراکنی می‌کند. ما در ماجرای شورش شبه‌نظامیان حمیدتی در سودان شاهد حمایت غربی‌ها از او با عنوان «جنبش عدالت‌خواه» بودیم.
حال غرب، در صحنه نیجر، حرکت نظامیان را که یکپارچه هم بود و به‌دلیل یکپارچه‌بودن نمی‌توان به آن «کودتا» اطلاق کرد، با عنوان کودتای نظامی علیه دولت قانونی یاد می‌کند و جالب‌تر این است که رئیس‌جمهوری قانونی از آمریکا می‌خواهد با مداخله نظامی -و طبعا کشتار مردم- قدرت را از نظامیان پس بگیرد! بنابراین آنچه در روز 4مردادماه جاری در نیجر اتفاق افتاد و از سوی ارتش حمایت شد و سپس با استقبال شدید مردم در «ینامی» پایتخت و سایر شهرها مواجه شد، تلفیقی از جمع‌بندی نخبگان نظامی، نخبگان سیاسی و عناصر نامدار فرهنگی نیجر بوده و مورد حمایت آحاد مردم است.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/226879/کودتایی-که-کودتا-نبود!