مطابق آمار سازمانهاي بينالمللي ازجمله يونسكو تعداد افرادي كه به دليل تفاوتهاي محسوس فردي به آموزش ويژه نياز دارند در هر جامعه حدود 15-10 درصد است. آمارهاي محققان و صاحبنظران آموزش و پرورش توزيع فراواني كودكان استثنايي را به شرح ذيل مورد تاييد قرار ميدهد.
1- كساني كه داراي ناتوانيهاي تكلمي هستند حدود 2درصد
2- گروه ناسازگاران اجتماعي و هيجان حدود 2درصد
3- گروه كودكان سرآمد 2درصد
4- گروه عقبماندگي ذهني 5/ 2 - 2درصد
5- گروه كودكان نابينا ( نيمهبينا و نابينا ) 2/0درصد
6- معلولان جسمي و حركتي حدود 5/1 درصد
7- گروه ناشنوايان و سختشنوايان حدود 5/1 درصد
8- دانشآموزان با اختلالات خاص يادگيري حدود یکدرصد
9- گروهي كه داراي بيماريهاي ويژه هستند (مثل صرع، قند و...) حدود 5/1درصد
يكي از ويژگيهاي نظامهاي آموزشي كشورهاي پيشرفته، ميزان توجهي است كه به امر آموزش و پرورش دانشآموزان داراي نيازهاي ويژه (استثنايي) معطوف ميدارند. اولين گام در آموزش و پرورش كودكان استثنايي بيش از هفتاد سال قبل در ايران آغاز شد. نخستين فعاليتها در بخش آموزش و پرورش نابينايان، سپس ناشنوايان و بعد كمتوانان ذهني به صورت داوطلبانه و در بخش غيردولتي انجام پذيرفته است. از سال 1347 با تشكيل دفتري به نام «دفتر آموزش كودكان و دانشآموزان استثنايي» در وزارت آموزش و پرورش، فعاليت اين بخش از آموزش و پرورش در قالب مدارس استثنايي و كلاسهاي خاص شكل دولتي و رسمي به خود گرفت. توجه وسيع و همهجانبه نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران به آموزش و پرورش كودكان استثنايي سبب شد تا با تصويب قانوني در مجلس شوراي اسلامي «سازمان آموزش و پرورش استثنايي» وابسته به وزارت آموزش و پرورش، درسال 1371 تأسيس و با ابعادي وسيعتر و اهداف و وظايف بيشتر از سابق، گروههاي بيشتري از كودكان و دانشآموزان استثنايي را تحت پوشش قرار دهد. اينك سازمان با تحت پوشش قرار دادن حدود110هزار نفر از كودكان و دانشآموزان استثنايي به كمك نيروهاي آموزش ديده و متخصص در واحد آموزشي به انجام خدمات آموزشي و توانبخشي به كودكان و دانشآموزان استثنايي در هفت گروه به شرح ذيل ميپردازد:
1- كودكان و دانشآموزان نابينا و نيمهبينا
2- كودكان و دانشآموزان ناشنوا و نيمهشنوا
3- دانشآموزان كمتوان ذهني
4- دانشآموزان داراي اختلالات رفتاري
5- دانشآموزان چند معلوليتي
6- كودكان و دانشآموزان داراي معلوليت جسمي و حركتي
7- كودكان و دانشآموزان داراي ناتواناييهاي يادگيري
اما نکته اصلی اینجاست که رئیس اداره آموزش استثنایی وزارت آموزشوپرورش گفته است تعداد ۱۱۰هزار دانشآموزان استثنایی در کشور داریم که دو تا سه برابر این تعداد در خانهها توسط خانوادههایشان پنهان شده اند. تعداد بسیاری از دانشآموزان استثنایی در خانهها توسط خانوادهها پنهان شدهاند و والدین آنان اجازه تحصیل و حضور در جامعه را به آنها نمیدهند. گامبرداشتن در راستای تعلیم و تربیت کودکان استثنایی مصداق تحقق عدالت اجتماعی است، لازم است تا برای رفع اینگونه مشکلات فرهنگی نهایت تلاش خود را به کار ببندیم. پیش از این به دلیل کمبود فضاهای آموزشی در کشور فرزندان استثنایی در مدارس پذیرفته نمیشدند و بهسال بعد منتقل میشدند. درحال حاضر باید در راستای حل مشکلات فرهنگی در خانواده که حاضر به معرفی برخی از فرزندان خود به مراکز استثنایی نیستند تلاش کرد. باید خانوادهها را بر آن داشت تا فرزندان دارای معلولیت خود را به مراکز آموزشی آورده و اجازه دهند تا توانمندیهای آنان شکوفا شود. متاسفانه برخی خانوادهها کودک معلول خود را از دید عموم و همسایگان پنهان میکنند درحالیکه این کودکان نیز حق ادامهتحصیل و حضور در اجتماع را دارند.
باید دید چرا در این زمینه ما از استانداردهای جهانی عقبماندهایم؟ آیا موضوع فقط ناآگاهی والدین است؟ آیا آنها خجالت میکشند؟ یا منابع مالی خانوادهها امکان این حضور را دریغ میکند؟