اسما روانخواه پژوهشگر اجتماعی
وقتي صحبت از خشونت ميكنيم، ناخودآگاه نگاهمان سمتوسويي زنانه پيدا ميكند. يا زماني كه پاي ازدواج كودكان به مباحثمان باز ميشود، در ذهنمان بهدنبال تصوير دختر كوچكي هستيم كه حالا بهجاي عروسك، فرزند خود را در آغوش كشيده است و بهجاي خالهبازي، خانوادهاش را اداره ميكند. همه ما ميدانيم ازدواج دختران در سنين كودكي داراي آثار و تبعات منفي است. افزايش خشونتهاي خانگي، توقف آموزشهاي رسمي، عدم استقلال مالي، مشكلات دوران بارداري و زايمان و... چشمانتظار كودكاني است كه نقشهاي واقعي را بازي ميكنند. در سطح جهان بیش از ٧٠٠میلیون زن در کودکی و بیش از یکنفر از 3 نفر- حدود ٢٥٠میلیوننفر- قبل از ١٥سالگی ازدواج کردهاند. اتفاقي كه در جنوب آسيا بالاترين آمار را بهخود اختصاص داده است، جایی که تقریبا نصف دختران قبل از ١٨سالگی ازدواج میکنند و حدود یکنفر از 6 نفر، قبل از ١٥سالگی ازدواج کرده یا زندگی مشترک دارد.
اما اين اتفاق تنها در ميان دختران محل تامل است؟ آيا اين خشونت ميتواند سمتوسويي مردانه داشته باشد؟ و آيا خشونت به معني رسيدن آسيب از سوي همسر است؟ يا عدم حمايت جامعه زماني كه بايد مانع ازدواج كودكان باشد و نيست هم نوعي خشونت محسوب ميشود؟ چندي پيش خبري منتشر شد كه در آن خبر، جوانترين پدر ايراني را معرفي ميكرد. آنروزها صحبت از بهزاد شد، كودكي كه در 12 سالگي با دختر عموي 17سالهاش ازدواج كرده و در 13 سالگي پدر شدن را تجربه كرده است. شايد در ابتدا و زماني كه چند عكس از خودش و خانواده 3 نفرهاش روي سايتهاي خبري قرار گرفت از اينكه بهعنوان جوانترين پدر در ايران شناختهشده، رضايتخاطري كسب كرده است؛ اما در شرايط واقعي، بهزاد بايد از وضعيت خود راضي باشد؟ آيا اين فرد براي زندگي در نظام اجتماعي آموزشهاي لازم را ديده است؟ براي تامين معاش خود و خانواده چه مهارتي را كسب كرده است؟ اصلا بهزاد در 13سالگي اگر دست به كاري بزند و فعاليت اقتصادي انجام دهد، كودككار است يا پدر خانواده؟ بهزاد و همسر و فرزندش اکنون در کنار خانواده همسر در یک پارکینگ در محلهای فقیرنشین در اطراف کرمان زندگی میکنند. آنها بهلحاظ شرایط و امکانات زندگی اوضاع بسیار بدی دارند، منطقهای که آنها در آن زندگی میکنند، بسیار سرد است و حتی یکبخاری برای گرمکردن خود ندارند.
اما سوال اساسي اين است كه وقتي بهزاد در مصاحبهاي كه انجام ميدهد و ميگويد چشم اميدمان به دولت است، وظيفه دولت چيست؟ بايد بهخاطر اينكه به آمار جوانان ازدواج نكرده در ايران اضافه نكرده است، تشويق شود؟ يا بايد براي خانه يخكرده بهزاد بخاري تهيه كند يا شيرخشك بچهاش را تامين كند يا دستش را بگيرد و راهي مدرسهاش كند؟ شايد هم دولت بايد سالها پيش خانهبهخانه بهدنبال بهزاد و بهزادها میگشته و آنان را راهي مدرسه ميكرده تا امروز شاهد جوانترين پدري كه سواد خواندن و نوشتن ندارد و نميداند براي تامين هزينههاي خانوادهاش چهكند، نباشيم و شايد قوانين بايد سالها پيش به فكر منع ازدواج كودكان ميبوده تا امروز دغدغه فرزندي كه پدر و مادرش كودكاني هستند كه مورد خشونت جامعه قرار گرفتهاند و در دوراني كه بايد كودكي كنند، پدر و مادر شدهاند را نداشته نباشيم...
در همين رابطه چندي پيش مدیرکل امور حمایتهای اجتماعی کمیته امداد، از كاهش سن زنان خود سرپرست و سرپرست خانوار خبر داد و گفت: حدود یکدهم درصد از زنان خود سرپرست تحتپوشش کمیته امداد زیر 18سال سن دارند. نميخواهيم در ارتباط با همه آسيبهايي كه گريبانگير ازدواج زود هنگام است بحث كنيم، تنها ميخواهيم اشاره كنيم كه دولت و برنامهريزان موظف هستند فكري بهحال بهزادها كنند، كافي است كه عكسهاي اين پدر جوان را بارها و بارها مرور كنند تا بار مسئوليت اجتماعي زودهنگامي كه او، با ناآگاهي بر دوش كشيده است را بر دوش خود احساس كنند. آمار ازدواج كودكان و بالاخص دختران در سنين كودكي آمار قابلتاملي است و خشونتهايي كه بهواسطه اين ازدواجها بر آنها تحميل ميشود، غيرقابلانكار و فقر و ناآگاهي كه اين افراد به فرزندان خود تقديم ميكنند، دردآور است، اما بياييد از آمار فاصله بگيريم، نمونههاي واقعي را روبهروي خودمان بگذاريم تا رنجشان را واقعيتر لمس كنيم، زنان خودسرپرست زير 18 سال كه يا بر اثر طلاق يا بر اثر فوت همسر، بدون پشتوانه اقتصادي ميخواهند در اين جامعه نفس بكشند، نيازمند حمايت هستند، حمايتي كه بايد سالها پيش هنگام ازدواج در سنين كودكي شاهد آن ميبوديم.
پی نوشت: «ازدواج کودک» به ازدواجی اطلاق میشود که حداقل یکی از زوجین، کودک محسوب شود و بر طبق کنوانسیون حقوقکودک نیز به کلیه افراد زیر 18 سال، کودک اطلاق میشود.