ناظم دباغ نماینده سابق اقلیم کردستان در ایران
انسانها اگر در حوزه فعالیتشان، ارزیابی نداشته باشند و نقاط مثبت و منفی کارشان را مورد توجه قرار ندهند، موفق نخواهند بود. بارها پیش میآید که اتفاقی در زندگی هرکدام از ما میافتد. در چنین مواردی ما با توجه به شرایط زمانی و مکانی به تجدید نظر و ارزیابی نیاز داریم. باتوجهبه اینکه بیشتر عمر حرفهای من در تشکیلات سیاسی گذشته است، اشتباهات من در همین محیط قابل طرح و بررسی هستند. برخی از این موارد قابل ذکر کردن نیست. بهصورت کلی در زندگی هرکدام از ما ممکن است اشتباهاتی اتفاق بیفتد اما امان از وقتی که کارهای اشتباه از کارهای درست پیشی میگیرند. با به وجود آمدن چنین وضعی احتمالا نمیشود انتظار داشت فرد در عرصهای که سالها فعالیت داشته، دوام بیاورد. شخصا به مدت طولانی در زمینه روابط بین ایران و اقلیم کردستان کوشیدهام. دلیل حضورم در طول سالهای طولانی در این عرصه، آن بود که حرکتهای مثبتی که انجام دادم در یک محاسبه ساده بیش از نقاط منفی کارم بود. در سنین دبیرستان، در خط دانشآموزان اتحادیه کرد فعالیت داشتم. در آن سالها اتفاقاتی پیش آمد که پس از بروز آن، به مدت 2سال مدرسه را ترک کردم و صرفا به فعالیت سیاسی پرداختم. در این مدت حضور، نزد برادر و پدر از خودم انتقاد کردم. به همین دلیل بود که آنها بیش از پیش مرا حمایت کردند تا تحصیلات متوسطه را به پایان برسانم و فارغالتحصیل شوم. بنابراین در یک بازه زمانی اشتباهی انجام دادم که بعدا به خوبی متوجه آن شدم. فهمیدم که هم باید درسم را بخوانم و هم در کنار آن به فعالیتهای سیاسی بپردازم. اشتباه بعدیام این بود که نتوانستم تحصیلات دانشگاهی خود را به پایان برسانم. در ادامه به خانه معلمین رفتم و در آنجا مشغول به فعالیت شدم. این درحالی است که به لحاظ فکری و مادی (امکانات خانوادگی) موقعیت به پایان رساندن تحصیلاتم در دانشگاه را داشتم. همیشه به خودم میگویم این کار یکی از بزرگترین اشتباهاتی است که انجام دادهام.
در فضای سیاسی اتفاقات شیرین زیادی هم برایم پیش آمده است. خاطرم هست زمانی آقای طالبانی با آقای خاتمی ملاقات داشت. من هم در این ملاقات حضور داشتم. در آن ملاقات حرف و سخنی درباره آینده عراق به میان آمد. آقای خاتمی گفت: آقای طالبانی از خدا میخواهم شما رئیسجمهوری عراق شوید. بعدها این اتفاق افتاد اما آقای خاتمی در آن دوره دیگر رئیس جمهوری ایران نبود و آقای احمدینژاد بر سر کار آمده بود. در آن زمان، آقای خاتمی با آقای طالبانی در کاخ سعدآباد درخواست ملاقات کرد. در آنجا باز هم من حضور داشتم. آقای طالبانی در آن جلسه یادآور دعای سالها قبل آقای خاتمی شد و گفت: شما در آن جلسه به من گفتید دعا میکنید رئیسجمهوری عراق شوم. حالا این اتفاق افتاد اما حالا دعای بعدیات چیست؟ آقای خاتمی خندید و گفت: آقا جلال، من یک دعا کردم و قبول شد، دیگر کافی است!