نگاهی به اغلب بازی‌های قدیمی که خاک فراموشی می‌خورند
 
دست چه کسی پوچ است
 

 

شادی خوشکار خبرنگار گروه طرح نو

 کاش یک دوربین فیلمبرداری سال‌های پیش از دورهمی‌های پدر و مادر‌هایمان و پدربزرگ و مادربزرگ‌هایمان فیلم می‌گرفت و حالا نشان بچه‌هایمان می‌داد. سرکی به حیاط و کوچه‌ها می‌کشید، دسته بچه‌ها را درحال دویدن دنبال هم که‌ گاه گرگ می‌شدند و‌ گاه جزیی از دسته، گاهی دست‌هایشان زنجیرهای محکمی بود که عمو زنجیرباف که آن را بافته بود هم، نمی‌توانست بازش کند. ترانه‌ها و شعر‌ها، سنگ‌ها و خط‌ها و لی‌لی کردن‌ها، قایم شدن و... صدای سک سک گفتن یک نفر می‌آید و حالا نقش‌ها عوض می‌شود. توپی که اگر توی دستت بگیری می‌توانی یک هم‌تیمی را به بازی بیاوری، دوربین همین‌طور می‌چرخد و می‌چرخد توی کوچه‌ها و حیاط‌ها. هوا دیگر تاریک شده است. مادر‌ها یکی یکی بچه‌ها را صدا می‌کنند و بچه‌ها به خانه می‌روند. توی خانه ماجرای دیگری است. اتل متل توتوله می‌تواند بچه‌های کوچکتر را خوشحال کند، اسم فامیل، دبرنا و بازی‌های دیگری که هرکدام یک گروه را به خود جذب می‌کنند. کاش می‌شد از آنها فیلم گرفت. آن وقت آنچه در این فیلم‌ها می‌دیدیم کودکانی بودند که دنبال هم می‌دویدند، جایی پنهان می‌شدند، می‌پریدند، می‌خندیدند و لذت می‌بردند. آنچه می‌دیدیم فریادهای کودکانه بود، قهر‌ها، آشتی‌ها و شیطنت‌ها، کلک‌ها و به قول خودشان جر زدن‌ها. چیزهایی که دیگر نمی‌بینیم و این روز‌ها در تعریف بازی نمی‌گنجند. حالا اسم بازی بیشتر یادآور کودکی است که در تنهایی با اسباب بازی‌های مدرن وقت می‌گذراند. سنگ نیست، طناب نیست، خط‌کشی وسط کوچه و پیدا کردن یک پله برای نجات و فرار کردن از دست گرگ نیست. یک ورق کاغذ و مداد و یک حرف برای شروع بازی، پاهای دراز شده و ترانه‌هایی که تکرار می‌شدند، چیزهایی که به تنهایی هیچ کودکی را شاد نمی‌کرد اما جمع کودکان و فریاد خوشحالی‌شان کوچه‌ها و خانه را شلوغ می‌کرد. چیزی که برای کودکان لذت بود و تفریح و روانشناس‌ها در آن شیوه‌های تربیت و رشد را دنبال می‌کردند، از نظر جامعه‌شناسان نه فقط فرآیندهای اجتماعی شدن و آموزش مهارت‌های اجتماعی که انتقال یک فرهنگ و آیین را به نسل‌های بعد به دنبال داشت. «طرح نو» مجال این را ندارد که همه این بازی‌ها را مرور کند اما یادآوری چندتایشان برای ما که خاطره بازهای خوبی هستیم خوشایند است. شاید هم این مرور‌‌ همان فیلم باشد، بتوانیم برای بچه‌های حالا تعریف کنیم و گاهی از جلوی مانیتور‌ها بلندشان کنیم.

بازی‌هایمان را دزدیدند
از بین بازی‌ها، آنهایی که توانستند خود را در رده ورزش قرار دهند، ماندگار‌تر شدند. مثل زو که حالا دیگر در مسابقات جهانی هم حضور دارد و قبلا جایش بین سرگرمی‌های بچه‌ها بود.
کره جنوبی 2‌سال قبل یکی از این بازی‌ها را به نام خود ثبت کرد. کمی شبیه بیسبال است و برای خودش لیست بلندی اصول و قواعد دارد و به همین دلیل بیشتر بچه‌های سنین بالا‌تر سراغ آن می‌رفتند. هفت‌سنگ رو هم از بزرگ به کوچک، دو گروه مهاجم و مدافع 5 یا 6 نفره. گروه مهاجم سنگ‌ها را نشانه می‌گیرد و پس از ریختن آنها باید در فاصله زمانی کمی دوباره روی هم بچیند. اما هفت‌سنگ یکی از آن بازی‌هایی است که هنوز بخت با آنها یار است. با این‌که در کوچه و خیابان اثری از آنها نیست اما فدراسیون بازی‌های روستایی با مدون کردن قوانین و مقررات آن توجه خود را به این بازی نشان داده و سعی در زنده نگه‌داشتن آن کرده است.
قایم باشک را هنوز هم می‌توان در بین بازی‌های بچه‌ها پیدا کرد. حالا خانه جای این بازی شده. با این‌که شلوغی می‌تواند این بازی را جذاب‌تر کند اما حالا خانواده‌ها تمایلی ندارند که بچه‌هایشان در شلوغی و ناامنی کوچه‌ها و خیابان‌ها پنهان شوند. پنهان شدن کودکان در گوشه و کنارهای شهری که معلوم نیست چقدر امنیت دارد برای پدر و مادر‌ها پذیرفته شده نیست. چشم گذاشتن و شمردن، پنهان شدن باقی بچه‌ها و سک سک کردن مراحل این بازی‌اند که لحظاتی از هیجان، خلاقیت و شگفتی را برای بچه‌ها به دنبال دارند.
بازی دیگری که مدعی پیدا کرده، وسطی است. آمریکایی‌ها می‌گویند این بازی مال آنهاست. وسطی، دژابال یا تک‌بال و با نام محلی آراداووردی که متعلق به آذری‌هاست حالا به گروه ورزش‌ها رفته و قوانین نوشته شده دارد. وسطی تلاش برای بازیابی هم‌گروهی‌هاست وقتی همه از بازی کنار رفته‌اند و منتظرند تا بتوانی دوباره به گردونه واردشان کنی. یک توپ که قرار است گروه مقابل را هدف قرار دهد و برنده گروهی است که بیشتر هوای هم تیمی‌هایش را داشته باشد.
این همکاری گروهی در بازی گرگم به هوا که برای بعضی‌ها بالا‌بلندی است هم دیده می‌شود. مجموعه‌ای از بچه‌های همدست که سعی می‌کنند گرگ را گول بزنند و از دست او فرار کنند و روی یک سکو بایستند. گرگ به غیر از این بازی، چند جای دیگر هم حضور دارد. دستمال پشتی یک بازی دیگر است که کاراکتر اصلی آن گرگ است. گرگ دستمال را پشت‌سر یکی از بچه‌هایی که در یک دایره دور هم نشسته‌اند می‌اندازد و او باید دنبال گرگ کند و او را بگیرد. بچه‌های دیگر تشویقش می‌کنند. یک وقت‌هایی هم گرگ موفق می‌شود پنهانی این کار را انجام دهد و بعد یک دور، دور بچه‌ها بگردد و آن وقت بازنده کسی است که از دستمال بی‌خبر مانده است. باید وسط دایره بنشیند. اما این بازی خیلی زود‌تر از دیگر بازی‌ها به فراموشی سپرده شده است.
این بازی، بی‌پایان است
یک بازی گرگی دیگر که با ترانه همراه است این است: گرگم و گله می‌برم. این‌جا دیگر گرگ نمی‌خواهد گوسفند‌ها را بخورد بلکه آنها را جزو دسته خود می‌کند. یک طرف چوپان است با بچه‌هایی که پشت سر او هستند و طرف دیگر گرگی که در اول بازی تنهاست. کم‌کم آنهایی که در میان ترانه‌خوانی با دیگران همراه نیستند به دست گرگ می‌افتند و به گله او می‌روند. بیشتر این بازی‌ها در مناطق مختلف با تغییرات جزیی از هم، متفاوت می‌شوند. یا بازی‌هایی که ترانه دارند در مناطق مختلف ترانه‌های محلی‌شان با هم فرق دارد. اما جالب است که گرگم به هوا هم جزو بازی‌هایی است که در فدراسیون بازی‌های بومی و محلی جایی برای خود دست و پا کرده است.
ترانه‌ها و فریادهای شاد کودکانه در عمو زنجیرباف هم تکرار می‌شوند. ترانه عمو زنجیرباف را حتی آنهایی که شیوه بازی را بلد نیستند یا سنشان به این بازی‌ها قد نمی‌دهد هم حتما شنیده‌اند. به‌ویژه که با صدای یکی از مجری‌های برنامه‌های کودکان خوانده شده است. دست‌های بسته به هم بچه‌ها در این بازی، نقش زنجیر را دارد و عمو زنجیرباف هر بار از کودکان می‌خواهد که صدای یک حیوان را تقلید کنند. این نمونه‌ای از بازی‌هایی است که باورهای فرهنگی ایرانیان را در خود دارد. عمو زنجیرباف با بهار می‌آید و طبیعت و جانوران دیگر هم که صدایشان شنیده می‌شود انگار از خواب زمستانی بیدار شده‌اند. این‌جا بچه‌ها باید تا جایی که می‌توانند دستانشان را محکم به هم بدهند تا زنجیر عمو زنجیرباف پاره نشود.
خیلی از این بازی‌ها حتی برنده هم ندارند و پایانشان تا پایان یافتن حوصله بچه‌ها یا انرژی‌شان به تعویق می‌افتد. «کی بود کی بود من نبودم» هم یکی از این روندهای دایره‌وار را دارد. دو نفر در وسط دایره بچه‌ها می‌ایستند و یکی با چشمان بسته باید حدس بزند که کدام یک از بچه‌ها دو سنگ را به هم زده است اگر حدس درست باشد آنها جای خود را با هم عوض می‌کنند و این بازی می‌تواند ساعت‌ها ادامه داشته باشد.
مرحله به مرحله بودن برخی از این بازی‌ها کم از بازی‌های رایانه‌ای که بچه‌ها باید به اصطلاح غول مرحله آخر را در آن شکست دهند، ندارد. استپ‌هوایی با پرتاب یک توپ آغاز می‌شود و صدا زدن نام یک نفر. اگر توپ را بگیرد همین روند را تکرار می‌کند اگر به زمین بیفتد با گفتن استپ بچه‌ها بی‌حرکت می‌ایستند. او توپ را پرتاب می‌کند، اگر به کسی برخورد کند جایشان با هم عوض می‌شود. در مراحل بعد برای بعضی‌ها اسم مستعار می‌گذارند و روند بازی تکرار می‌شود.
در این بازی‌ها هرکدام از بچه‌ها نقش‌های مختلفی دارند و مدام جایشان با هم عوض می‌شود. «در دستش ده» که به آن «دست رشته» هم می‌گویند کسی که باید توپ را از بقیه گروه بگیرد جایش با یکی دیگر از اعضای گروه عوض می‌شود. بیشتر وقت‌ها بچه‌ها از بازی بیرون نمی‌شوند.
خانه هم جای بازی است
بعضی بازی‌ها هم مخصوص فضاهای بسته‌اند. اتل متل توتوله با ترانه‌ای که سر زبان همه کودکان بود بچه‌های کوچکتر را به خود مشغول می‌کند. «اسم فامیل» بازی دیگری است که هنوز هم کم و بیش در جمع‌ها حضور دارد اما بیشتر بزرگتر‌ها، آنهایی که در کودکی‌شان این بازی‌ها را تجربه کرده‌اند به آن تمایل نشان می‌دهند. غیر از اطلاعات عمومی و سرعتی که در این بازی لازم است، شنیدن جواب‌های دیگران که از روی عجله‌گاه خنده‌دار می‌شوند، سرگرم‌کننده است. دبرنا هم در بین خانواده‌ها و در مهمانی‌ها پیش‌تر می‌توانست جای تلویزیون را بگیرد. صفحه‌ای از اعداد که پیش روی شماست و با بیرون آمدن هر مهره با نخود‌ها و لوبیاها باید آن را پر کنید. بازی ساده دیگر که از هر سن و سالی افراد را دور هم جمع می‌کرد «گل یا پوچ» بود. دو نفری یا در گروه‌های چند نفره با یک شیء کوچک که در مشت‌ها جا می‌گیرد. گل دست چه کسی است؟ حدس می‌زنید و حدس می‌زنید تا بازی را به نفع گروه خودتان پیش ببرید. دست چه کسی پوچ است؟
اینها را که به یاد می‌آورید می‌بینید، دست بچه‌های امروز پوچ که نه اما کم و بیش خالی است. خالی است از روزهای شاد گذشته، خالی است از فرهنگی که قرار بود به دستشان برسد اما نرسیده و این وسط از مشت کسی افتاده. زندگی‌شان از جمع‌ها و دورهمی‌ها، از تلاش برای پیروزی گروه و از شکست دادن گرگ‌ها. جای این چیز‌ها خالی است. حتی اگر بعضی از بازی‌هایمان را به رده ورزش‌ها برده و برایشان فدراسیون داشته باشیم، بچه‌ها را دور هم جمع نمی‌کند چرا که دیگر آن بازی‌ها را نمی‌شناسند.

 


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/22204/دست-چه-کسی-پوچ-است