جهانگیر رها عضو گروه موسیقی خورشید سیاه
در همه كشورها، جدا از «موسيقيسرگرمي»، «موسيقيهدفمند» هم وجود دارد كه با مقاصد مختلفي ساخته ميشود، يكي از اين نوع موسيقيها، موسيقي «ضدجنگ» است كه تاريخچه طولانياي در موسيقي امروزي دارد. برجستهترين فعاليت موسيقايي ضدجنگ، فستيوال وودستاك درسال ١٩٦٩ بود كه براي دعوت بهصلح برگزار شد. بزرگان موسيقي امروزي هم ترانههايي ضدجنگ دارند كه در آن از صلح سخن گفتهاند. مثل ترانه Imagine از جانلنون يا Blowing in the Wind از بابديلن.
همه اين هنرمندان باور داشتند كه از طريق موسيقي، كه زبان مشترك همه انسانهاست ميتوان مردم را به صلح و مهرباني با يكديگر دعوت كرد که البته بهطور عام هدف هر هنرمندي كه دست به خلق چنين اثري ميزند، همين است.
به عنوان کسی که در یک گروه موسیقی دوستدار محیطزیست (خورشید سیاه) فعالیت میکند معتقدم، هنر با گرایش محیطزیست یک هنر انتزاعی و جدا از دردهای اجتماعی و تنشهای سیاسی نیست.
فعالیتهای زیستمحیطی، یکی از روشنفکرانهترین اشکال نبرد سیاسی انسان معاصر است. زخم انسان جدا از زخمهای دیگر موجودات نیست. ما در ترانهها مشکلات زیستمحیطی را طی یک ارتباط تنگاتنگ با حوزه اجتماعی و انسانی نقد و تحلیل کرده و به عرصه زیباییشناسی وارد کردهایم. نمیشود نسبت به سوزاندن جنگل و خشونت علیه حیوانات واکنش نشان داد ولی در مقابل فجایع انسانی بیتوجه بود. با این وجود از همان ابتدا در کنسرتها و نیز در آلبوم «خرسسیاه بلوچی» آثار صرفا اجتماعی و حتی عاشقانه هم داشتهایم اما بهدلیل مشکلات و مطالبات زیستمحیطی در جامعه ایرانی، آهنگهایی که به مشکلات محیطی پرداختهاند، بیشتر و برجستهتر دیده شدهاند. صلح پایدار، لازمه محیطزیست سالم است.
با تمام این شرایط بهراستی که به نوید و امید زندهایم. حرکت اجتماعی زیبا بیشک ما را به دنیایی زیباتر میرساند اما بیتوقع نیستیم، توقعمان هم زیاد است. یک دولت اگر تمام امکانات را به ما بدهد، باز کم است. چندمیلیون و میلیارد تومان، کار ما را راهنمیاندازد. چشمداشت ما یک دنیا صلح و ثروت برای همگان است. هرکس که در این راه، با این نگاه یاریرسان باشد، بهنام انسان دست او را میبوسیم.
مخاطب در موسیقیای چون Stop killing your fellow beings که خورشید سیاه در فضای مجازی منتشرش کرد، تمام افرادي هستند كه در جنگ نقش دارند. چهمهاجمان، چهقربانيان. چه كساني كه ميكشند و چه كساني كه ميميرند و البته تمام كساني كه خواهان پايانگرفتن كشتارها و برقراري صلح هستند. منظور از طرح مسأله عشق و نفرت، سوال از مهاجمان و قاتلان جنگ است و علت سلاح بهدست گرفتن را از سرباز ميپرسد. اينكه سلاح را صرفا بهخاطر عشق به ميهن و مردم خود بهدست گرفته، يا بهخاطر نفرت از طرف مقابل. اين سوالي است كه شنونده با توجه به درك و بينش خود از شرايط ميتواند جوابش را پيدا كند.