ناصر تقوایی بیش از یک دهه پس از پیروزی انقلاب، با «ای ایران» سوژهای مرتبط با مبارزات مردمی و وضعیت مملکت در رژیم سابق را برای کارگردانی انتخاب میکند. تقوایی هرچند به سیاق اکثر فیلمهای مرتبط با انقلاب، روایتی از یک قریه دور از مرکز را به تصویر میکشد و خواه ناخواه به فیلم وجهی تمثیلی میبخشد، اما با یک فیلمنامه منسجم و به دور از شعارزدگی سویه دیگری از این جنس سینمایی را پیش روی مخاطب قرار میدهد. برخلاف فیلمهای شعاری ساخته شده در سالیان قبل، «ای ایران» فارغ از ایدئولوژیزدگی مرسوم عمل میکند و پیش از هر چیز یک فیلم سینمایی درست، هنرمندانه و خوش ساخت است. کنش و واکنش آدمها در فیلم باورپذیر است و با طرز فکر و میزان آگاهی آنها تناسب دارد. گروهبان مکوندی انگار سمبل نظام طاغوتی حاکم بر کشور است که به جای حل مشکل، تنها به سرکوب و تهدید مردم میپردازد. فیلم البته نهایتاً پیامی ملیگرایانه دارد و چنان که از نامش هم پیداست، آزادی و آبادی ایران را بر هرچیز ارجح میداند.
کاری که تقوایی کرد به نوعی بازخوانی قصه انقلاب بود با استفاده از یک داستان تمثیلی و مبتنی بر نظرگاه عامل ستم. حال آن که بیشتر فیلمهای مرتبط با انقلاب داستان را از منظر مبارزین روایت میکردند. فارغ از این حواشی، تقوایی با وسواس و دقت خود توانست یکی از بهترین فیلمهای مرتبط با مبارزات انقلابی را بسازد. او حتی چون معتقد بود که سرود «ای ایران» دارای ایرادهایی است، با م.آزاد- شاعر معاصر- مشاوره کرد و قسمتهایی از متن سرود را تغییر داد. ناصر چشم آذر هم این قطعه را دوباره برای فیلم تنظیم کرد و چنین شد که سکانس اجرای سرود به رهبری آقای سرودی (مرحوم حسین سرشار) به یکی از درخشانترین بخشهای فیلم تبدیل شد. در این فیلم اکبر عبدی یکی از بهترین بازیهای عمر خود را در نقش گروهبان مکوندی ارائه داده است.
نویسنده و کارگردان: ناصر تقوایی/ فیلمبردار: محمود کلاری/ تهیهکننده: ناصر تقوایی، هارون یشایایی، محمدعلی سلطانزاده/ بازیگران: اکبر عبدی، ثریا حکمت، حسین سرشار، غلامحسین نقشینه/ نزدیک به پایان حکومت شاه، گروهبان مکوندی به فرماندهی ژاندارمری در یک روستا منصوب میشود. مکوندی که مردی سختگیر و منضبط است میکوشد به اوضاع پاسگاه سر و سامانی بدهد ولی موفق به ایجاد نظم نمیشود. او برای آنکه منطقه تحت نفوذش از شهرهای دیگر کم نیاورد حکومتنظامی اعلام میکند اما کسبه، معلمها و دانشآموزان مدرسه با او مقابله میکنند. مردم با ارسال یک حکم جعلی به گروهبان، حکومتنظامی را خاتمه یافته اعلام میکنند. مکوندی معلم مدرسه را وادار میکند یک سرود بنویسد تا در روز ارتقاء درجهاش، دانشآموزان آن را اجرا کنند اما آقای سرودی، سرود دیگری را آماده کرده است: سرود ای ایران. مردم همزمان با فرار شاه از کشور به پاسگاه تحت فرماندهی مکوندی که جشن ارتقای درجه در آن برپاست، هجوم میبرند و بساط او را به هم میریزند و آقای سرودی هم سرود ای ایران را با دانشآموزان اجرا میکند.