طرح نو| با توجه به اینکه در سالهاي اخير با روند رو به رشد شمار زنان سرپرست خانوار مواجه بودهايم كه يكي از مهمترين دلايل آن افزايش آمار طلاق بوده است، نگاه ويژه به مسائل و مشكلات آنها ضروري به نظر میرسد. دولت و مجلس در سالهای اخیر وعدههای زیادی برای حمایت از این قشر آسیبپذیر دادهاند و در مواردی بحث طرحهای قانونی هم مطرح شده است. اما حاصل کار برای زنانی که خواسته و ناخواسته مسئولیت گذران زندگی خود و فرزندانشان را برعهده میگیرند، چندان خوشایند نبوده است. سعید خراطها معتقد است زنان سرپرست خانوار جزیی از همین جامعه هستند که اگر نیازهایشان برآورده شود با آسیبها و مشکلات کمتری مواجه خواهند بود و میتوانند به آینده خود و فرزندانشان امیدوارتر باشند. گفت و گوی «شهروند» با این آسیبشناس اجتماعی را میخوانید.
فکر میکنید زنان سرپرست خانوار در جامعه ما با چه مشکلات و کمبودهایی مواجه هستند؟
در خانوادههای ایرانی اغلب مسئولیت سرپرستی خانواده برعهده مردان است شاید بسیاری از دخترها و خانمهای متاهل شاغل باشند، اما بهطورکلی مسئولیت سرپرستی خانه و فرزندان را برعهده ندارند. زمانی زنان سرپرست خانوار میشوند که یا از همسرشان جدا شوند یا همسرشان را از دست بدهند. در دسته اول، با روند افزایشی طلاق در جامعه ما در طول سالهای گذشته، نوع زندگیهای جدید یا سبک جدیدی از زندگی در جامعه ایرانی رواج پیدا کرده است که زنان سرپرست خانوار در آن با مشکلات و کمبودهای بسیاری درگیر هستند. از یکسو با مسائلی نظیر کشمکشهای طلاق و ازدواج مجدد مواجه هستند و از سوی دیگر دغدغه تربیت و نگهداری فرزند یا فرزندان را دارند. بحرانهای عاطفی، مسائل جنسی، فقر و مسائلی که در ارتباط با آموزش و بهداشت فرزندان بهوجود میآید و آینده مبهمی که برای خود زنان سرپرست خانوار و فرزندانشان وجود دارد، به یک مسأله اجتماعی تبدیل شده است و شرایط رنجآوری را به بسیاری از خانودهها که درگیر این مسائل هستند، تحمیل میکند. این زنان در جوانی یا میانسالی یا حتی دوران سالمندی همسرانشان را از دست میدهند و عملا به سرپرست خانوار تبدیل میشوند. سرپرستی که عملا درآمد خاصی ندارد و اغلب ادامه این زندگیها با فقر و ناامنی در شکل گسترده خواهد بود.
از نظر شما چه ناامنیهایی زنان سرپرست خانوار را تهدید میکند؟
منظور از ناامنی، بهوجود آمدن فضای بیثبات و غیرقابل اعتماد برای این گروه از زنان در مواجهه با محیط پیرامونی است. ناامنی اقتصادی به این دلیل که این زن درحالیکه هزینههای پیشینش بر قوت خود باقی است درآمد مشخصی ندارد و تأمین معاش خود و فرزندانش در ابهام است. ناامنی اجتماعی از این جهت که ممکن است مورد تعرض و آسیبها و سوءاستفادههای جنسی هم قرار گیرد. ناامنی فرهنگی از این جهت که زن سرپرست خانوار در جامعه از این پس به چشم دیگری نگریسته میشود؛ خودش، زندگیاش و کارش. در کل متاسفانه نگاه فرهنگی به او در جامعه هنوز مطلوب نیست. در نهایت ناامنی به شکل گسترده این قشر آسیبپذیر جامعه را مورد تهدید قرار میدهد.
حمایت از زنان سرپرست خانوار، عبارتی است که خیلی از سوی مسئولان مطرح میشود؛ آیا دغدغهای برای ساماندهی این گروه در جامعه وجود داشته و اساسا اقداماتی که تاکنون تحتعنوان قانون و لوایح حمایتی صورت گرفته کمکی به این زنان کرده است؟
کارهایی که مثلا از سوی دولت یا مجلس با عنوان حمایت از زنان سرپرست خانوار بوده و عنوان شده است، اغلب یک سری بیمههایی بود برای تحت پوشش قرار دادن این گروه عنوان شد که متاسفانه همهاش در حد حرف باقی ماند و نوعی از سر بازکردن بار مسئولیت این قشر آسیبپذیر تلقی میشود. درحالیکه برنامه منسجم و کارآمد که بتواند این افراد را بهطور کامل تحت پوشش قرار دهد مثلا مسکن آنها را فراهم کند، بهداشت و آموزش فرزندان را تأمین کند و آینده آنها را بسازد، در میان نبود. درواقع تاکنون هیچ برنامه کاربردی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی برای حمایت از زنان سرپرست خانوار در کشور نداشتهایم. برای مثال ما در جامعه زمینهای برای فرهنگسازی برای ازدواج مجدد زنان مطلقه نداریم و فعالیتی هم در این راستا صورت نمیگیرد.
به نظر شما مهمترین و اساسیترین حمایتهایی که باید از این گروه از زنان صورت بگیرد، چیست؟
یکی از مسائلی که شاید مهمترین اولویت برای تأمین رفاه اجتماعی و اقتصادی زنان سرپرست خانوار میتواند باشد، بیمه است. بیمههای تأمین اجتماعی باید ساز و کاری را فراهم کند که بتواند نیازهای اقتصادی این زنان را تأمین کند تا پشتوانهای برای آنها باشد. مورد بعدی بحران مسکن است. ما الان میبینیم که در شهرهای بزرگ خانوادههایی که چند مرد دارند و همه هم شاغل هستند، مشکل مسکن دارند. پس در این وضع یک زن که مسئولیت خانواده را برعهده دارد چه باید بکند. این درحالی است که در کل، زنان در جامعه ما مشکل اشتغال دارند. دستمزد زنان در جامعه ما در مقایسه با مردان بسیار پایینتر است حتی در مشاغل برابر. پس نمیتوان عملا انتظار داشت این زن خانواده خود را اداره کند و نتیجه همین میشود که آسیبهای زندگی فردی او به جامعه منتقل شده و با افرادی مواجه میشویم که بدون حمایت و پشتیبانی مجبورند روزگار بگذرانند.
شما به موارد ناامنی که در حوزههای مختلف این گروه از زنان را تهدید میکند، اشاره کردید. وظیفه دولت و جامعه در قبال تأمین امنیت زنان سرپرست خانوار چیست؟
اینکه چه عاملی باعث شده زنی به سرپرست خانوار تبدیل شود، درواقع به نوعی نشاندهنده میزان و شکل بحران و ناامنی روانی اوست. زنی که در پی طلاق و کشمکشهای پس از آن سرپرست خانوار میشوند، بحرانهای روانی زیادی دارد، با افسردگیها و استرسهای بسیاری مواجه میشود و حتی تعداد زیادی از آنها گزینه خودکشی را هم بررسی میکنند. ولی اگر زن در سن بالاتر باشد و بر اثر فوت همسر، سرپرستی خانواده را متقبل شود، با حرمانها، کمبودها و بحرانهای جدیدی مواجه میشود. این زنان حس غربت، تنهایی و بیپناهی میکنند. در موارد ناامنی که به آن اشاره کردم امنیت روانی هم قابل ذکر است؛ امنیت روانی این افراد بهشدت تحتتأثیر قرار میگیرد. متاسفانه هیچ برنامهای برای مراقبت از این افراد عملا وجود ندارد.
با توجه به اینکه تعداد زنان سرپرست خانوار هر سال افزایش پیدا میکند، چه ساز و کاری برای ساماندهی وضع این افراد باید طراحی و عملیاتی شود؟
پوشش بیمه فراگیر که بتواند به لحاظ اقتصادی این زنان را حمایت کند، اصلیترین گزینه است. ما باید در جامعه فرهنگسازی کنیم تا زنانی که زندگی مشترکشان به جدایی میانجامد، با نگاه درستی از طرف جامعه مواجه شوند. باید واقعیتهای یک طلاق عنوان شود و نگاه بدی که باعث ناامنی فرهنگی و ناامنی اجتماعی این زنان میشود، از بین برود. این کار میتواند توسط رسانه و ساخت سریالها و برنامههای سبک زندگی مطرح شود یا در قالب کتابها در مراکز آموزش عالی، واقعیتهایی که زنان سرپرست خانوار با آن مواجه هستند، عنوان شود.
البته هر نهادی یک وظیفهای در این ارتباط دارد. من فکر میکنم اگر هر نهادی به وظیفه اصلی خودش بپردازد بسیاری از مشکلات گروههای مختلف مردم حل میشود. تأمین مسکن، آموزش، بهداشت و بیمه حق همه مردم است و این نهادها برای تأمین این موارد کار میکنند اما چیزی که واقعیت دارد این است که این نهادها به وظیفهای که بر دوششان است، عمل نمیکنند. زنان سرپرست خانوار جزیی از همین جامعه هستند که اگر نیازهایشان برآورده شود با آسیبها و مشکلات کمتری مواجه خواهند بود و میتوانند به آینده خود و فرزندانشان امیدوارتر باشند.