امیر جدیدی عکاس
یخچال، آبگرمکن، کابینت، دوچرخه، آهنپاره، لوازم منزل خریداریم ... اگر در شهر زندگی کرده باشید، حتما یک روز صدای نتراشیده و نخراشیدهای که روی نوار ضبط شده و از بلندگوی دستی پخش میشود، فضای خانهتان را پر کرده، ممکن است با شنیدن این صدا هراسان شوید و کنار پنجره بروید که اعتراضی کنید.
اما صدا کمکم قوت خودش را از دست میدهد و به فاصله کوتاهی فقط انعکاسش در کوچه است که به گوشتان میرسد. گاه اما شنیدن این صدا دلگرمتان میکند و درست مثل صدای یک اساماس تبلیغاتی در بیرفیقی خوشحالتان میکند، شاید حتی هوس کنید چرخگوشت از کار افتادهتان را زیر بغل بزنید و خودتان را به کوچه برسانید و بساط یک معامله تمامعیار را وسط کوچه پهن کنید اما هیچ با خودتان فکر کردهاید این حجم انبوه لوازم از کار افتاده و به درد نخور چه سرنوشتی دارند و چرا این همه صدا برای خرید آنها در کوچههای این شهر شنیده میشود.
همین سوال را میشود در مورد جمعآوران زباله هم پرسید. باری در جنوبغربیترین منطقه تهران واههای است که اگر از دور نگاهش کنید چند برج کورهپزخانه و یک استادیوم تازه تأسیس میبینید اما درست مثل چرخاندن رول اسکرول در نقشه «گوگل ارث» اگر واردش شوید جهانی است که هرچه بیشتر نگاه کنید بیشتر میبینید.
«خلازیل» یا «خلازیر» یعنی محل جمع آبهای کثیف. اما حالا به واسطه خشکسالی یا هر اتفاق مبارک یا نامبارک دیگری فعلا خبری از آب نیست، چه رسد به آنکه کثیف هم باشد. خلازیل 6روز هفته را میزبان آهنهای قراضه و کارگران روزمزدی است که در میان حجم انبوه زبالههایی که در بینشان آهن دارند تلاش میکنند و عرق جبین میریزند اما ظاهرا خلازیل به این حجم صدا عادت کرده و سکوت و غربت جمعه برایش بیمعناست. خلازیل جزو معدود مکانهایی است که اگر در آنجا حضور داشته باشید متوجه گذر زمان و غربت و دلگیری جمعه نمیشوید.
اینجا همان جایی است که از شیرمرغ تا جان آدمیزاد را معامله میکنند و همان جایی است که سیستم صوتی پایونیر اصل ژاپن را در کنار السیدی کرهای شکسته میفروشند. اگر عصر جمعهای دلتان گرفت سری به خلازیل بزنید.