محمدعلی الستی جامعهشناس ارتباطات
انسان موجودی اجتماعی است و این اجتماعی بودن وی نهتنها به هیچ وجه قابل تفکیک از سایر ابعاد زندگی او نیست، بلکه این رابطه با بقیه وجوه زیستیاش، نوعی بستگی متقابل (Interdependence) دارد. این بدان معنا است که بهعنوان نمونه، نمیتوان با قاطعیت تعیین کرد انسان چون زندگی اجتماعی داشته، سیستم زبانیاش تکامل داشته، یا چون سیستم زبانی توانمندی داشته، به زندگی اجتماعی و تکامل آن روی آورده است.
نسبت میان مصالح و منافع فردی و جمعی انسان نیز، مقولهای از این دست است. در موارد بسیار زیادی از زندگی اجتماعی، به سبب زاویه مشاهده شده میان منافع فرد و جمع، موضوع انتخاب میان این دو مطرح میشود که چه در جایگاه داوری و قضاوت و چه در مقام عمل کدامیک را برمی گزیند. در حوزه اخلاق اسلامی، به استناد آیه شریفه بهراستی اگر تقوای الهی پیشه کنید، برای شما عامل تشخیص حق از باطل قرار داده میشود) بسیاری از مفسران تعبیرشان آن است که اگر انسان از منافع شخصی بگذرد، به مقام تشخیص حق از باطل که مقام والایی است، نایل میشود. اما مگر انسان عاقل از منافع خود میگذرد؟ خیر. انسان عاقل، انسانی است که به بلوغ فکری رسیده و منافع خود را در منافع جمع جستوجو میکند و در مقام احساس هویت، «خود»های بزرگتری را ادراک میکند. از همین روست که افراد بالغ بهعنوان نمونه، کمتر ممکن است که محیطزیست را آلوده و تخریب کنند. چراکه فهم و قدرت تشخیص رابطه سلامت محیط زیست با منافع خود را دارا هستند. و نیز از همین رو است که هوش مدنی، بهعنوان یکی از کل نگرترین انواع هوش که میتوان اساسا آن را «شعور» نامید، مطرح میشود. بهعنوان مثال، از دیدگاه ریاضی، کوتاهترین فاصله بین دو نقطه، خط مستقیم است و این بدان معناست که اگر فردی بخواهد از یک سمت خیابان به نقطهای در سمت دیگر برود، حکم «هوش هندسی» و «فیزیکی» آن است که کوتاهترین و سریعترین راه را که همانا مسیر مستقیم است، انتخاب کند. اما هوش «کل نگر» یا «هوش مدنی»، که باید به آن «شعور مدنی» اطلاق شود، فرد را به طی مسافتی ظاهرا طولانیتر در مدتی بیشتر فرا میخواند. اما در پس این توصیه ظاهرا دشوار، حکمتی وجود دارد که خبر از تأمین منافع فرد، و در نتیجه تحقق مصالح جمع میدهد. چراکه بهعنوان نمونه اگر همه افراد جامعه برای عبور از خیابان، صرفا مسیرهای خط کشی عابر پیاده را (هرچند بهطور انفرادی و جزءنگر، متضمن صرف زمان و طی مسافت بیشتر است) طی کنند، در مجموع، به علت ایجاد نظم در رفت و آمد در مجموعه رفتارهای ترافیکی در وقت و انرژی همه اعضای جامعه، صرفه جویی خواهد شد. اهمیت این نکته چنان است که حتی میتوان از آن بهعنوان عامل تمایز جوامع توسعهیافته از اجتماعات توسعه نیافته و در یک کلام، بهعنوان معیار توسعهیافتگی
بهره برد.
به نقل از مرحوم دکتر حسابی گفته میشود: «جهان سوم جایی است که هرکس بخواهد مملکتش را آباد کند، خانهاش خراب میشود؛ و هرکه بخواهد خانهاش آباد باشد، باید در تخریب مملکتش بکوشد.» این عبارت هرچند حکایت از تفاوتهای ساختاری و کارکردی جهان سوم و جهان صنعتی در انطباق یا عدم انطباق منافع فردی و جمعی دارد اما به همان میزان نیز میتواند مبین رفتارهای جهان سومی یا توسعهیافتگی باشد. اینکه در عرصههای مختلف شاهد آن هستیم که فرد یا گروهی برای تحقق یا در راستای تأمین مصالح و منافع فردی یا گروهی خود، موضعگیری یا اقدامی علیه منافع و مصالح ملی میکند، حکایت از وضع تاسفبار فرهنگی دارد که قطعا تمامی نهادهای اجتماعی ما را به سمت از همگسیختگی و هرج و مرج خواهد
کشاند.