گرگ اجل
بر خاطر آزاده غباری ز کسم نیست/سرو چمنم، شکوهای از خار و خسم نیست
از کوی تو بیناله و فریاد گذشتم/چون قافله عمر نوای جرسم نیست
افسرده ترم از نفس باد خزانی/کآن تو گل خندان نفسی هم نفسم نیست
صیاد ز پیش آید و گرگ اجل از پی/آن صید ضعیفم که ره پیش و پسم نیست
بیحاصلی و خواری من بین که در این باغ/چون خار به دامان گلی دسترسم نیست
از تنگدلی پاس دل تنگ ندارم/چندان کشم اندوه که اندوه کسم نیست
امشب رهی از میکده بیرون ننهم پای/آزرده دردم دو سه پیمانه بسم نیست
رهی معیری
آب روان
به هویت چو اوست با اسماء/آن هویت طلب کن از اشیاء
از هویت خبر اگر داری/به هویت خدا بود با ما
گرچه آب روان بود در جو/بخور آبی ولیکن از دریا
دامن خود بگیر و خوش بنشین/تا به کی میروی تو جا ز جا
با تو مقصود تو است هم خانه/در به در میروی کجا و چرا
از خودی بگذر و خدا را جو/چند باشی مقید من و ما
همچو سید از این و آن بگذر/تا بیابی مراد هر دو سرا
شاه نعمتالله ولی