چیدمان‌های خطرناک ژورنالیستی
 

 

سعید  اصغرزاده

لابد شنیده‌اید که بابک اباذری، مدیر انتشارات نصیرا در دریا غرق شد.  پیکر این شاعر و ناشر، پنجشنبه گذشته با حضور بستگان او به خاک سپرده شده است.  بابک اباذری همراه با دو تن از دوستانش به لنگرود سفر کرده بود.  آنها قایقی کرایه می‌کنند و به آب می‌زنند.  قایق دچار سانحه می‌شود و بابک اباذری در دریای خزر غرق می‌شود.  از سرنوشت دوستان او هم اطلاعی در دست نیست.  جنازه اباذری را دو روز پیش یافتند و...
خب این خبر بدی است.  اما وقتی که مولفه‌های دیگری را در برخی رسانه‌ها و شبکه‌های مجازی به آن می‌افزایند، مو به تن آدم سیخ می‌شود و تعجب می‌کند که چرا اینهمه گمانه‌زنی؟ و چرا در این مواقع نهادی یا مرکزی موظف یا داوطلب نمی‌شود به کشف سریعتر واقعیت؟ ما در این‌جا با دو نوع داوطلبی مواجه هستیم.  افرادی که داوطلب می‌شوند و هر چه در ذهنشان می‌گذرد را بی‌آن‌که تجزیه و تحلیل کنند و راستی‌آزمایی کنند، به دیگران ارایه می‌دهند و این را رسالت خطیر خود می‌پندارند و افرادی که داوطلب نمی‌شوند تا شرایط موجود را شفاف‌سازی کنند. یکی ناآگاهانه و یکی وانهاده! و ترکیبش می‌شود...
قصدم کنکاش در نحوه مرگ بابک نیست.  این‌که با کدام خواننده هتاک ارتباط داشته یا این‌که در اینستاگرام خود نوشته «بعضی وقت‌ها مرگ درست مثل استکان چای توی برف می‌چسبه.  خیلی دوست دارم حرف‌های آخرمو توی یک جای عمومی مثل این‌جا بزنم تا دلم خنک بشه اما می‌ترسم صبح پاشم ببینم زندگی سگی هنوز ادامه داره.» قصد ندارم که بگویم این مرگ مشکوک بوده یا نبوده.  اما قصد دارم بگویم که گاهی اوقات می‌توان از بحرانی شدن یک خبر، شایعه‌سازی و ارتباط دادن‌های مشکوک جلوگیری کرد. اصولا نوعی مدیریت بحران است. نوعی داوطلبانگی را حد و مرز بخشیدن است.  توجه داشته باشید که بحران‌ها فقط مختص خشکسالی و سیل و زلزله نیستند که محتاج مدیریت باشند، گاهی بحران‌هایی در حد یک شایعه به روح و روان مردم لطمات عدیده‌ای وارد می‌کند.  گاهی با یک شایعه، بنیان اقتصادی ده‌ها و صدها خانواده از هم می‌پاشد.  گاهی...
این عدم مدیریت می‌تواند در بسیاری از موارد پیش بیاید.  نمونه آسان‌تر و اجتماعی‌ترش همین پدیده تکدی‌گری است؟ شما در مواجهه با یک متکدی نمی‌دانید که او راست می‌گوید یا خیر؟ شما نمی‌دانید که آیا باید به متکدی کمک کنید یا پولتان را داخل صندوق کمیته امداد بیندازید؟ شما نمی‌دانید که آیا در چرخه کمیته امداد، پول به دست این متکدی می‌رسد یا نه؟ شما نمی‌دانید که آیا اصلا این متکدی در آمار دیده می‌شود یا نه؟ و از آنطرف در کوچه و خیابان هزاران گمانه‌زنی مختلف در مورد صندوق‌های کمیته امداد می‌شنوید.  گمانه‌هایی که سبب می‌شود که نه پولتان راهی صندوق شود و نه راهی جیب متکدی؟ سوال اینجاست که آیا فقط ارایه آمار و ارقام خواهد توانست جلوی زبان آنهایی که گمانه‌هایی را طرح می‌کنند بگیرد؟ پاسخ مشخص است؛ خیر
ما احتیاج داریم به این‌که اگر می‌خواهیم جلوی فقر را بگیریم، اگر هزینه‌هایی می‌کنیم، حضور متکدیان را در خیابان نبینیم.  متکدی‌هایی که از همان صندوقی که می‌خواهد به آنان کمک کند، با سیخ و میله دزدی می‌کنند و مردم می‌ایستند و برای این عمل آنان در انظار عمومی دست می‌زنند.
به باور من، آنچه موجب می‌شود که مرگ افرادی چون بابک محل مناقشات و گمانه‌زنی‌هایی شود، مشکل عدم اعتماد مردم به رسانه‌های موجود است.  رسانه‌ها اگر نتوانند واقعیت را کشف و اطلاع‌رسانی کنند، مردم به‌سوی نهادها و مراکز دیگری چه در داخل و چه در خارج از کشور جلب می‌شوند تا اطلاعات مورد نیاز خود را بیابند.  رسانه نباید داوطلب این شود که برای جامعه و مردم مصلحت‌اندیشی کند و آنچه را تشخیص می‌دهد که برای مردم خوب است را به آنان تزریق کند.  از دیگر سو باید نوعی راهکار پیدا شود تا آن‌که مسئولیت تحقیق، بررسی و پاسخگویی در این موارد را دارد به مردم معرفی شده و مردم بدانند پاسخ‌های درست و مناسب را از جانب او دریافت می‌کنند.  اگر بنا باشد که هیچ‌کس پاسخگو نباشد و هرکس، انگشت اشاره پرسشگری‌اش به سوی دیگری باشد، جامعه تنش‌زده‌ای را خواهیم داشت که از مسیر تعادل خود خارج می‌شود.
همیشه به ما گفته‌اند برای داشتن جامعه‌ای توسعه‌یافته، نیازمند جامعه‌ای با نشاط و برای داشتن جامعه‌ای با نشاط نیازمند جامعه‌ای متعادل هستیم. ما همه داوطلب داشتن جامعه‌ای متعادل هستیم اگر در ساختارها و چیدمان‌هایمان دقت کنیم و بدانیم که کارکردهای واقعی و لازم و ضروری‌مان چه زمانی و در کجا به کار می‌آید؟
کافی است الان هم مشخص شود که این مرگ چه ابعادی داشته و چه کسانی مسئول پیگیری هستند و چه اقداماتی صورت گرفته است؟ به همین سادگی.  از پرونده نیسمن که پیچیده‌تر نیست.  آنجایی که دولت آرژانتین می‌گوید او قطعا خودکشی کرده است، رئیس‌جمهوری‌اش با آن‌که متن کامل کیفرخواست نیسمن علیه او چاپ شده است می‌گوید:  نه!

 


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/21088/چیدمان‌های-خطرناک-ژورنالیستی