طرح نو| فروغ فکری| جای خالیشان احساس میشود. جای خالی نویسندگان و شاعران آثار کودک و نوجوان در کتابهای درسی مدارس. کسانیکه باید خوانده شوند، اما آنطور که باید و شاید این اتفاق نمیافتد. اگرچه حالا علی اصغر فانی، وزیر آموزش و پرورش نیز از نویسندگان و ناشران این حوزه خواسته تا با توجه به اهداف دورههای تحصیلی و بهخصوص سند تحول آموزشی کشور، کتابهایی منطبق بر اهداف دورهها و پایههای مختلف تولید کنند. امری که در نوع خود انتقاد برخی از نویسندگان و ناشران را برانگیخته است. هرچند برخی دیگر با این امر همداستان هستند و تاحدی این همراهی را تأیید میکنند. چنانچه فرهاد حسنزاده، نویسنده کتاب کودکان در گفتوگو با «شهروند» هم راستا شدن کتابهای غیردرسی با کتب درسی را در صورتی تأیید میکند که با نگاهی کارشناسی و از لحاظ مفهومی و زبانی باشد نه از منظر محتوایی. او میگوید: «کتابهای درسی و غیردرسی باید تاحد زیادی در یک راستا قرار داشته باشند اما صرفا نباید یک محتوا را به کودکان القا کنند چرا که در این صورت کودکانی که حالا به شدت نمره محور و
تکلیف محورند، بیش از پیش در این فضا گرفتار میآیند. از سویی پدر و مادرها هم باید نگاهشان به کتابهای غیردرسی و مطالعه آنان عوض شود. ما سالهاست در وضعیتی قرار داریم که وقتی پدر و مادری کتاب غیردرسی را در دست فرزندش میبیند، او را سرزنش میکند. این نگاه باید تغییر پیدا کند.» او اما ضعف مهم در این زمینه را نبود تعامل کافی میان نویسندگان و وزارت آموزش و پرورش میداند و میافزاید: «این تعامل قطعا باید از سوی آموزش و پرورش صورت پذیرد و آنها برای آنکه از نظرات گوناگون در این راستا استفاده کنند، باید به سمت نویسندگان و ناشران بیایند. این درحالی است که این امر کمتر رخ داده است. تنها در سال 79 یا 80 بود که دعوتی رسمی از نویسندگان آثار کودک و نوجوان به عمل آمد اما درنهایت این طرح نیز عملیاتی نشد. با این وجود شاید بتوان گفت که در سالهای اخیر این وضع کمی بهتر از گذشته شده و سختگیریها برای استفاده از آثار نویسندگان کودک کمتر شده است.» ریشه این نقد دوجانبه اما چیزی فراتر از این امر است. نقد به محتوای کتب درسی، نقدی طولانی است و از همین رو نیز تلاشها برای تغییر این متون نیز سابقهای چندین ساله دارد.
سال 88 بود که حجتالاسلام علي ذوعلم، مشاور وزير آموزش و پرورش وقت، به توليد «برنامه درس ملي» اشاره کرد و این طرح را طرحی دانست که تهیه آن از 3سال پيش آغاز شده است. طرحی که تا سال 88، نگاشت دوم آن و با 66 صفحه و 8 فصل در آستانه نهاييشدن قرار داشت. او «برنامه درس ملي را يكي از ابعاد تحول بنيادين و مهندسي فرهنگي كشور دانست» و گفت که تا چندسال آينده از همگسيختگي كتابهاي درسي از بين ميرود و محتوا و قالب تقليدي كتابها، نوسازي و بوميسازي شده و باتوجهبه مباني فلسفه تعليم و تربيت و استفاده از تجربههاي جهاني و تحقيقات كارشناسان داخل كشور این امر رخ خواهد داد. تغییری که پس از گذشت 3 دهه از انقلاب اسلامی میخواست وضع کتابهای درسی را تغییر داده و محتوای آن را به روز کند.
پس از تغییر کتابهای پایه اول تا چهارم و
اضافه شدن پایه ششم به مدارس، که درحقیقت بازگشت به نظام آموزشي پیش از سال 1345 شمسي بود، بسیاری از والدین و حتی معلمان به محتوا و نحوه تدریس این دروس انتقاد داشتند اما بسیاری از کارشناسان، این محتوا را بهتر از محتوای گذشته میدانند. چنانچه فرهاد حسنزاده، کتابهای کنونی را به نسبت کتابهای گذشته، آثار بهتری میداند. آثاری که دیگر در آنها مانند گذشته، نگاه تربیتی صرف غالب نبوده، مطالب خشک و کسلکننده وجود ندارد و تا حدی تخیل کودکان را برمیانگیزند. اما همچنان جای برخی از موارد مانند طراحی ایدههایی که کودکان را به خواندن و نوشتن تشویق کند خالی است و تنها چند ایده در این راستا طراحی شده است. مانند ایده (نویسنده کوچک - اندیشمند فردا) که در سطح مدارس تهران انجام گرفته و در آن بچهها داستان مینویسند و البته باید هفتهای یک کتاب بخوانند و در موردش صحبت کنند. چنین ایدههایی باید کشوری شود تا همه بچهها به این سمت و سو حرکت کنند.»
3 دهه با یک کتاب
نگاهي به پيشينه تحولات تعليم و تربيت و ديدگاههاي برنامه درسي در ايران نشان ميدهد كه پس از انقلاب اسلامي، اصلاحات محتوايي در برنامههاي درسي در راستاي توجه بيشتر به محتواي ديني در قالبي سنتي و در حوزه برنامه درسي و دور شدن از تمايلات ليبرالي و سلطنتي بوده است و رويكردها و روشهاي موضوعمدار، حافظهمدار و كتاب محور در تعليم و تربيت رسمي حفظ شده است. برنامه درسي و آموزش سنتي و همگاني بدون توجه به تفاوتهاي فردي، اجتماعي و محيطي تنظیم شده و از اینرو مشکلات بسیاری در این زمینه ایجاد کرده است. به این ترتیب طرحهايي كه تحت عنوان تغيير نظام آموزشی در 3،2 دهه گذشته به اجرا درآمدهاند، هيچ يك تغيير و تحول اساسی این نظام و به مفهوم واقعي درسي و آموزشی نبودهاند و رويكرد موضوعمداري و انتقال باورها و معلومات گذشته از طريق كتاب درسي كم و بيش و در تمام دروس حفظ شده است.
مهدی بهلولی، آموزگار و کارشناس آموزشی نیز درخصوص تفاوت و تغییرات آموزش و محتوای متون آموزشی در 3 دهه اخیر به «شهروند» میگوید: «وضعیت محتوای متون درسی پس از انقلاب به نسبت گذشته، به سمت ایدئولوژیک شدن پیش رفت. البته این امر بیشتر در حوزه مسائل مربوط به دروس علوم انسانی رخ داد و از اینرو این متون حالتی جهتدار یافتند. در سالهای بعد اما انتقادات به این امر افزایش یافت و از اینرو ما شاهد این واقعیت بودیم که تلاش شد تا محتوای دروس کمی از این وضع خارج شود.»
اما واقعیت اینجاست که چه در قبل و چه پس از انقلاب اسلامي و در 3،2 دهه اخير، در طراحي و تدوين برنامه درسي دوره متوسطه نظام جديد نیز، همواره جهتگيري سنتي مورد تأكيد بوده است. بدين ترتيب ضرورت تحول در ديدگاههاي برنامه درسي دورههاي آموزش عمومي و متوسطه به قصد تحول و توسعه فرهنگ، حاكمكردن ديدگاههاي همخوان و تازه در راستاي آموزش و پرورش پرسشمدار و مسألهمدار، يادگيري مشاركتي، ژرفانديشي دانشآموز، توجه به آموزش انتقادي، جديت و تلاش ناشي از انگيزه دروني دانشآموز و تربيت شهروندي موثر و كارآمد كاملا محسوس است. همچنان که بهلولی نیز بر این امر تأکید کرده و میگوید: «متون درسی با زندگی بیرونی بسیار متفاوت است و در حقیقت باید گفت که این متون رویه کاربردی به خود نگرفتند و از سویی طی سالیان متمادی، به روز هم نشدند. بسیاری از مفاهیم در حوزههای محیطزیست، اعتیاد، حقوق بشر، حقوق حیوانات و... در این متون درسی مورد بررسی خاصی قرار نگرفتند و در نتیجه این مفاهیم به کتابهای درسی و محتوای آموزشی راه نیافتند و به همین دلیل نیز این رویه باید عوض شده و تلاش شود تا حرکت این متون به سمت زندگی و واقعی شدن آنها برود. چرا که آموزش درنهایت باید به زندگی برسد و با مبانی حقوق شهروندی پیوند یابد و به سمت جنبههای آموزش و پرورش نوین که در سراسر جهان مطرح است، نزدیک شود اما ما شاهد چنین موردی در زمینه آموزشهای رسمی کشور نبودهایم.»
با وجود تمامی نقدهای موجود، بهلولی اما مشکل دیگری را نیز در این عرصه بسیار جدی میداند، مشکلی که بسیار کمتر از آنچه باید به آن پرداخته شده و آن هم تاثیرپذیری مسأله آموزش و پرورش از فضای رایج سیاسی است. وی در این خصوص میگوید: «متاسفانه همواره سایه سیاست بر حوزه آموزش در کشور ما محرز بوده است. برای مثال در دوران اصلاحات، دروس در مدارس و دانشگاهها به سمت تمرکز روی حقوق شهروندی و ... حرکت کرد اما پس از آن و با تغییر برخی سیاستها این روند تغییر کرد و حالا بار دیگر تلاشهایی برای حرکت به سمت این موارد دیده میشود اما چون این حرکتها مقطعی و غیراصیلند، امکان موفقیت برای آنها وجود ندارد. اما درنهایت باید افزود که سیستم آموزشی و متون درسی تنها در صورت طی روند دموکراتیزیسیون است که میتواند به موفقیت دست یابد و روی زندگی مردم جامعه اثر مثبت برجا نهد.»