گفت و گو با شیوا مقانلو، مترجم و نویسنده، درباره انتشار مجموعه داستان «ارواح قصه می‌گویند»، ترجمه گروهی از مترجمان
 
کسی با مدرک دانشگاهی مترجم نمی‌شود
 

 

المیرا صابرنعیمی| شیوا مقانلو، مترجم و نویسنده‌ای است که در هر دو زمینه ترجمه‌ونویسندگی، با ذوق‌ودانش‌تئوریک پیش رفته و کارنامه موفقی در این زمینه دارد. مقانلو در نقش مترجم تلاش كرده، حركت‌های                   تازه در ادبيات و سينمای جهان را رصد كند و متنی به‌دست علاقه‌مندان فارسی‌زبان برساند كه هماهنگ با جريان‌های روز باشد. در حوزه ترجمه از آثارش می‌توان به «کلارا و خورشید» (کازئو ایشی‌گورو)، «اول شخص مفرد» (هاروکی موراکامی)، «آدم ماهی» (کوبه آبه) و... اشاره کرد. «اسرار عمارت تابان»، «کتاب هول»، «فانوس دریایی»، «آدم‌های اشتباهی» و «آن‌ها کم از ماهی‌ها نداشتند» هم از جمله آثارش در حوزه ادبیات داستانی و تألیف است. به سرپرستی شیوا مقانلو به‌تازگی مجموعه داستانی منتشر شده باعنوان «ارواح قصه می‌گویند». این مجموعه شامل ۱۱ داستان از ۹ مترجم است که شیوا مقانلو وظیفه گردآوری و سرپرستی ترجمه را بر عهده داشته. این کتاب در دو نسخه الکترونیکی و کاغذی نشر «صاد» منتشر شده است. آنچه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگویی است با او درباره دلیل انتخاب این داستان‌ها، چگونگی شکل‌گیری این پروژه و راهکارهای تبدیل‌شدن به یک
 مترجم ادبی.

خانم مقانلو چه شد که تصمیم گرفتید مجموعه داستانی را با همکاری گروهی از مترجمان منتشر کنید؟
من چند سالی است که کلاس‌هایی خصوصی در حوزه ترجمه ادبیات انگلیسی‌زبان برای علاقمندان برگزار می‌کنم که در قالب «مستر کلاس» تشکیل می‌شود؛ یعنی شرکت‌کنندگان در این دوره‌ها باید حداقل دارای مدرک لیسانس زبان انگلیسی باشند یا کار ترجمه انجام داده باشند تا با حضور در دوره‌های تخصصی، آموزش‌های حرفه‌ای را در این زمینه ببینند و برای ورود به بازار کار به‌عنوان مترجم آماده شوند. با توجه به اینکه در سال‌های اخیر تعداد مترجمان‌وناشران بسیار زیاد شده، ممکن است مخاطبان ادبیات داستانی در هنگام انتخاب صحیح از بین آثار مترجمان جوان و تازه‌کار سردرگم شوند، به همین دلیل تصمیم گرفتیم کار را برای کتابخوان‌هایی که نمی‌دانند کدام ترجمه بهتر است راحت‌تر کنیم. به‌نظر من اگر مترجمان باسابقه بر کار مترجمان جوان نظارت کنند و مهر تأیید بر کار آنها بزنند، می‌توانند با یک معرفی درست به مخاطب این اطمینان را بدهند که کتابی با ترجمه دقیق و تمیز تهیه کنند.
 در کتاب «ارواح قصه می‌گویند» نام 9 مترجم به چشم می‌خورد. تمامی این مترجمان از کلاس‌های شما انتخاب شده‌اند؟
بله. تمام دوستانی که نام‌شان در این مجموعه داستان به‌عنوان مترجم آمده، یعنی نیلوفر داد، مژگان پارسیان، مریم کاشانی، مریم شیرازی، فرناز خراسانی، فهیمه میرزاپور، الهام دانشجو، آرزو امیرخانی و احسان قراخانی در رشته‌های تحصیلی مرتبط با زبان انگلیسی در دانشگاه تحصیل کرده و دانش خوبی در این حیطه داشتند اما واقعیت این است که وقتی کسی مدرک لیسانس انگلیسی را (در شاخه‌های مختلف از جمله مترجمی، ادبیات یا آموزش) از دانشگاهی دریافت می‌کند به این معنی نیست که می‌تواند ترجمه داستان و متون ادبی را هم در سطح حرفه‌ای و برای بازار کتاب انجام دهد. دقیقا دوستانی هم که به کارگاه‌های خصوصی من می‌آیند، همین  نگرش را دارند: یعنی انتخاب می‌کنند دوره‌هایی را ببینند که به ایشان کمک کند تا مترجم اختصاصی ادبیات باشند.
براساس اخبار و آمار، واحدهای درسی مربوط به ترجمه ادبیات داستانی در دانشگاه‌های ما بسیار کم است یا کیفیت پایینی دارد و اکثر مواقع فقط به‌عنوان یک واحد درسی گذرانده می‌شود. به همین دلیل لازم است که مترجمان برای ورود به بازار کار، اصول و فوت‌وفن ترجمه را یاد بگیرند. مترجمان داستان‌های این کتاب، افراد باانگیزه‌ای بودند که حدود دو سال در دوره‌های ترجمه شرکت کردند و در نهایت نتیجه کارشان بسیار خوب و مورد قبول بود. در این دوره‌ها روی ترجمه ادبیات در ژانرها، سبک‌ها و حوزه‌های مختلف، داستان‌های کلاسیک و مدرن و پست‌مدرن، داستان‌های کودک‌ونوجوان، تفاوت شیوه ترجمه داستان کوتاه، رمان و ناداستان، و حتی ترجمه فارسی به انگلیسی کار کردم. در نهایت تصمیم گرفتیم به‌عنوان حسن‌ختام دوره، مجموعه‌ای از داستان‌های کلاسیک ارواح را با ترجمه این مترجمان منتشر کنیم.

   شما در صحبت‌هایتان گفتید دانشگاه‌های ما برای تربیت مترجمان ادبی واقعی، کارآیی لازم‌وکافی را ندارند. خودتان ترجمه ادبی را چطور فرا گرفتید و برای کسانی که به کار ترجمه داستان علاقمندند چه راهکاری دارید؟
رشته تحصیلی من در دانشگاه، زبان انگلیسی نبوده. من در رشته سینما تحصیل کردم کارشناسی و کارشناسی ارشد سینما دارم. ترجمه را به شکل خودآموز و با مربیگری خود کتاب‌ها یاد گرفتم. به نظرم بحث ترجمه، جدا از استعدادوعلاقه‌ذاتی فرد، تا حد بسیار زیادی به تلاش فردی و خودآموزی او متکی است. من از سال‌های دانشجویی ترجمه را شروع کردم. مرتب آثار داستانی را به زبان انگلیسی می‌خواندم و بعد تا جایی که می‌توانستم آن متون اصلی را با متن‌های ترجمه‌شده موردتایید، مطابقت می‌دادم. البته که در آن سال‌ها دسترسی به متون اصلی به این راحتی‌ها نبود. مدام کتاب‌های ترجمه شده از مترجمان خوب کشور را می‌خواندم و از لحن‌وزبان آنها درس‌های زیادی می‌آموختم، از ویراستاران مطابقتی هم همین‌طور. وقتی اولین ترجمه من ویرایش شد و ویراستار آن را با متن انگلیسی مطابقت داد، ایرادهای درستی به متن من گرفت که من بی‌تفاوت از کنار آنها نگذشتم و تمام نکته‌ها را در مقابل خودم قرار دادم و مانند کلاس درس آنها را بررسی و سعی کردم کارم را در آینده بهتر کنم. راستش هنوز هم همین روال را دارم و خودم را مدام در معرض آموختن و بهتر شدن قرار می‌دهم و اگر کسی دلسوزانه ایرادی بگیرد یا نکته درستی را گوشزد کند حتما استقبال می‌کنم، چون قرار است ما کاربه‌کار بهتر شویم و پیشرفت کنیم. در تمام این سال‌ها هروقت می‌خواهم کتابی را ترجمه کنم ابتدا درباره سبک نویسنده و تاریخ ادبیات آن داستان مطالعه می‌کنم و نقدهای خارجی را درباره‌اش می‌خوانم و خودم را در فضای قلم و نگاه نویسنده قرار می‌دهم. به نظرم این عوامل به رشد مترجم ادبی کمک زیادی می‌کند وگرنه هیچ‌کس فقط با گذراندن چند واحد درسی محدود در دانشگاه نمی‌تواند مترجم شود.

  برویم سراغ کتاب «ارواح قصه می‌گویند». چرا در اولین کار گروهی از این مجموعه به سراغ داستان‌های ارواح رفتید؟
ژانر وحشت در ایران و جهان همواره مورداستقبال قرار گرفته؛ به‌ویژه در سال‌های اخیر اقبال به این ژانر در ایران زیادتر بوده و نمونه‌های تألیفی ایرانی هم به بازار آمده‌اند اما به نظرم رسید جای ترجمه الگوهای درخشان اولیه و کلاسیک‌های معروف این ژانر خالی است و بیشتر نمونه‌های خشن ادبیات وحشت امروزی در بازار موجود بودند یا از نویسندگانی ترجمه شده بود که لزوما جایگاه ادبی ویژه‌ای در جهان نداشتند. به‌همین‌دلیل تصمیم گرفتم در اولین گام سراغ ترجمه داستان‌های کلاسیک ارواح برویم و نویسنده‌هایی را انتخاب کنیم که با گذشت زمان و از قرن نوزدهم به این سو، در تاریخ ادبیات تاییدوتصدیق شده‌اند و داستان‌های جذابی هم خلق کرده‌اند. هرکدام از این قصه‌ها طبعا لحن خاص خود را داشت و چالش مترجمان هم این بود که باید لحن‌ نویسنده را به مخاطب فارسی‌زبان منتقل می‌کردند. هرکدام از داستان‌ها ویژگی‌های سبکی خودش را داشت، مثلا در بعضی از داستان‌ها طنز ظریفی به‌کار رفته و برخی دیگر سراسر سیاه است. در عین‌حال باید یک سیاست کلی ترجمانی هم بر کل داستان‌ها حاکم می‌بود تا مخاطب موقع خواندن کتاب هیچ چنددستی و پرشی در آن حس نکند. در نهایت بعد از به پایان رسیدن ترجمه‌ها، من همه داستان‌ها را ویرایش کردم و با متن انگلیسی مطابقت دادم، البته که کار مترجمان این کتاب بسیار خوب بود.

  آیا انتشار چنین مجموعه‌هایی ادامه‌دار خواهد بود؟
بله. بسیار امیدواریم که استقبال موردنظر ما از این کتاب صورت بگیرد تا بعد از داستان‌های کلاسیک ارواح، به سراغ داستان‌های مدرن ارواح برویم که شامل داستان‌های نیمه‌ قرن بیستم به‌بعد خواهد بود. این داستان‌ها حال‌وهوای کاملا متفاوتی با قصه‌های کلاسیک دارند و آنها هم بسیار
جذاب هستند.

  کمی درباره تفاوت داستان‌های ارواح در دوره کلاسیک‌ومدرن بیشتر توضیح دهید. چه تمایز شاخصی در آثار نویسندگان این دو دوره به‌چشم می‌خورد؟
در داستان‌های دوره‌های کلاسیک که نمونه‌های آن را در این کتاب می‌بینیم فضاسازی‌های ترسناک وجود دارد، افسردگی، سیاهی و نومیدی به‌چشم می‌خورد، خانه‌ها، عمارت‌ها و اشیای متروکه یا تسخیرشده حضور پررنگی دارند و خاطرات راوی‌ها بین جهان واقع و غیرواقع در تزلزل است؛ اما چندان خبری از قاتل‌های زنجیره‌ای و اشباح خون‌آشام و آدم‌های مجنونی که قتل‌های وحشتناک انجام می‌دهند و حمام خون به‌راه می‌اندازند، نیست. وحشت به شکل دیگری در داستان‌ها حضور دارد؛ داستان‌های دوره کلاسیک فضای سنگین‌ و وهمناکی دارد از جنس اندوه، دلتنگی، تنهایی و عشق‌های شکست‌خورده.

  آیا ترجمه جدیدی از خودتان هم قرار است به‌زودی منتشر شود؟
مجموعه داستان مهم «گمشده در شهربازی» اثری از جان بارت است که منتظر هستیم تا پس از سال‌ها، هفته‌های آینده از سوی نشر «نیماژ» به
بازار بیاید.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/207810/کسی-با- مدرک-دانشگاهی--مترجم-نمی‌شود