رفتوآمد دخترعمه و دختردایی دردسرساز شد. وقتی دختر جوان به خانه عمهاش میرفت تا با دخترعمهاش به گردش و تفریح برود، هرگز تصورش را هم نمیکرد که قربانی حمله مرگبار عمهاش شود. زن میانسال که از دور دورهای دختر و برادرزادهاش خسته شده بود، تصمیم عجیب و وحشتناکی گرفت. او با چاقو و فندک برادرزادهاش را راهی بیمارستان کرد. این دختر جوان صبح دیروز روی تخت بیمارستان جان خود را از دست داد.
ماجرا به چند روز پیش برمیگردد. روزی که دختر جوان قصد داشت با دخترداییاش به گردش برود. مادرش سعی کرد مانع او شود، اما این دختر به حرف مادرش گوش نکرد. دعوای مادر و دختر بالا گرفت تا اینکه دختردایی به خانه آنها آمد. از همین جا سناریوی یک جنایت کلید خورد. دختر جوان با عمهاش درگیر شد. زن میانسال نیز چاقو بهدست شد. او با چاقو برادرزادهاش را مجروح کرد. باز هم به این کار اکتفا نکرد و با فندک نیز موهای برادرزادهاش را آتش زد.
درگیری مرگبار
در همین لحظه صدای فریادهای دختر این زن از یکی از خانههای بوستان یکم در شهرک شهید باقری به گوش رسید. همسایهها جمع شدند و این دختر با فریاد از آنها کمک خواست. وقتی مردم به خانه آنها رفتند با پیکر نیمهجان یک دختر جوان روبهرو شدند. او غرق در خون بود و زنی میانسال نیز با چاقو بالای سر او بود. بلافاصله موضوع به اطلاع پلیس و اورژانس رسید. دختر جوان به بیمارستان منتقل شد. همچنین دختر دیگری که در محل حادثه حضور داشت، در حالیکه بهشدت ترسیده بود به مأموران پلیس گفت: «مادرم با دخترداییام درگیر شدند. من و دخترداییام میخواستیم از خانه بیرون برویم که مادرم مانع ما شد. اجازه نمیداد از خانه بیرون بروم. کمی با هم جر و بحث کردیم، اما این جر و بحث به درگیری و دعوا کشیده شد تا جاییکه مادرم از روی عصبانیت با چاقو به دخترداییام ضربهای زد. من هم که ترسیده بودم از مردم کمک خواستم.»
دخترم و برادرزادهام به حرفهایم گوش نمیدادند
تلاش برای نجات جان این دختر آغاز شد. ولی تلاشها نتیجه نداد. دختر جوان صبح دیروز روی تخت بیمارستان جان باخت. عمه 58 ساله نیز به جرم قتل تحت بازجویی قرار گرفت. او جزئیات این ماجرا را اینطور روایت کرد: «برادرزاده 37 سالهام هیچ حد و مرزی برای خودش قائل نبود. او رفتارهای مناسبی نداشت. من هم دوست نداشتم که با دخترم بیرون بروند. دخترم 32 ساله است. هر بار که میخواست با برادرزادهام بیرون برود از او میخواستم که دیگر این کار را نکند. ولی او اصلا به حرفهایم گوش نمیکرد. برادرزادهام تقریبا هر روز به خانه ما میآمد و دخترم را برای گردش به بیرون میبرد. با حرفهایش کاری کرده بود که دخترم مرتب با من دعوا میکرد و اصلا حاضر نمیشد به حرفهایم گوش دهد. من همیشه با این رفتارهای برادرزادهام مشکل داشتم. حتی چندبار به او گفتم دور دخترم را خط بکشد اما فایدهای نداشت.»
قصد کشتن نداشتم
این زن درباره روز حادثه به پلیس گفت: «آن روز طبق معمول برادرزادهام به خانه من آمد. قبل از اینکه بیاید، با دخترم صحبت و از او خواهش کردم که دیگر با او بیرون نرود، اما دخترم با من درگیر شد و گفت که دیگر از اعتراضهای من خسته شده است. خیلی عصبانی شدم. برای همین وقتی برادرزادهام آمد، از او خواستم از دخترم فاصله بگیرد. دیگر دخترم را نمیدیدم. مرتب با دخترداییاش بیرون بود. وقتی اعتراض کردم، آنها با من درگیر شدند. من هم در حالیکه دیگر کنترلی بر رفتارم نداشتم، چاقو را برداشتم. برادرزادهام عصبانیت مرا بیشتر کرده بود. مرتب با حرفهایش مرا تحریک میکرد. میگفت با دخترت بیرون میروم و تو هم هیچ کاری نمیتوانی انجام دهی. برای همین از روی عصبانیت ضربهای به شکمش زدم. با اینکه چاقو خورده بود باز هم من را تهدید کرد. این بار به او گفتم ساکت شو وگرنه تو را آتش میزنم. با این حال گفت نمیتوانی کاری کنی. من هم با فندک موهایش را آتش زدم که همسایهها سر رسیدند و او را به بیرون خانه بردند. باور کنید خیلی عصبانی بودم و برادرزادهام هم مرا تحریک کرد وگرنه قصد کشتن او را نداشتم.»
با اعترافات این زن، او با قرار قانونی روانه بازداشتگاه شد. به دستور بازپرس، تحقیقات در خصوص این پرونده برای روشن شدن زوایای پنهان آن، همچنان ادامه دارد.