تاریخ‌شفاهی، غنای تاریخ رسمی است
 

 

حسن انوشه  استاد زبان و ادبیات‌فارسی

تاریخ‌شفاهی، بخش مهمی از تاریخ کتبی است که می‌تواند سند مهمی برای ثبت حوادث و رویدادهایی که در گذشته پیش آمده و باید برای آیندگان از آنها استفاده کرد، باشد. تاریخ‌شفاهی یکی از مهم‌ترین اسناد تاریخ رسمی است. باید توجه داشت که تاریخ نوشتن، رمان نوشتن نیست و به اسناد و مدارک احتیاج دارد. این اسناد و مدارک را چه‌کسی به‌دست می‌دهد؟ آنهایی که در قلب و متن حوادث بوده و دیده‌اند. کسانی که دست‌اندرکار حوادث بوده‌اند. کسانی که سالیان‌سال گوشه‌ای نشستند و تماشا کردند یا آنها را نشاندند و وادار کردند که حرف نزدند. آنهایی که رخدادهای سیاسی- اجتماعی این کشور را دیدند و در شکل‌گیری آنها حضور داشتند یا آمران آن حوادث بودند. همه این افراد کسانی هستند که می‌توانند منبع تاریخ شفاهی باشند.
تهیه تاریخ‌شفاهی همه‌جا کاربرد دارد و برخی دست‌اندرکار تهیه آن می‌شوند. چندی پیش دیدم تاریخ‌شفاهی سال‌های برافتادن
« داوود خان» در افغانستان را تهیه و منتشر کرده بودند. اگر دیگران بتوانند از اطلاعات موجود در لابه‌لای صفحات تاریخ‌شفاهی استفاده کنند، می‌توانند تاریخی گویا و درست (نه تاریخ‌رسمی) از حوادث این سال‌ها بنویسند؛ تاریخی که اسناد آن از دیده‌ها و شنیده‌ها تهیه می‌شود.
انتشار مجموعه تاریخ‌شفاهی به‌ویژه در این سال‌ها که مخاطب تاریخ بیشتر شده، اهمیت بیشتری دارد. در گذشته اقبال مردم به تاریخ کمتر بود اما در سال‌های اخیر، یعنی از‌ سال 57 به این‌سو، مردم تاریخ را بیشتر می‌خوانند و می‌خواهند بدانند که در گذشته بر مردم و جامعه‌شان چه گذشته و احیانا باید چه کار کنند که حوادث بد گذشته، تکرار نشود. این نشان می‌دهد که مردم مقداری به تاریخ علاقه‌مند شده‌اند. بعضی از کتاب‌های تاریخ بیشتر از رمان‌ها فروش دارند زیرا مردم با رجوع به آنها می‌توانند بدانند گذشته‌شان چه بوده است. همان‌طور که ابن‌خلدون می‌گوید: تاریخ عبرت است؛ مردم هم از حوادث گذشته برای ساختن آینده درس می‌گیرند. گذشته، چراغ راه آینده است، یعنی می‌توانیم از آن برای ساختن آینده‌ای بهتر درس بگیریم.
اما اهمیت تاریخ‌شفاهی تنها در اینها نیست. خیلی از آدم‌هایی که ممکن است به‌ظاهر چهره‌هایی موجه باشند، در تاریخ‌شفاهی ممکن است این‌طور نبوده و چهره دیگری داشته باشند. یعنی وجود تاریخ‌شفاهی کمک می‌کند تا در آینده مردم بهتر قضاوت کنند و به این ترتیب شخصیت‌ها، بهتر شناخته شوند. اما در این زمینه، مهم است که چه‌کسانی این تاریخ را نقل می‌کنند. آنها باید از زمره کسانی باشند که حوادث را به چشم دیده‌اند و می‌توانند به آنها گواهی دهند نه این‌که تاریخ را از آدم‌هایی بپرسیم که نظرات خاص خودشان را داشته باشند. به‌طور مثال، وقتی برخی خاطرات را می‌خوانید، می‌بینید که انگار هر کاری که آن فرد در طول دوران زندگی‌اش کرده موجه بوده و هیچ خطایی نداشته است. این ارزش تاریخی ندارد. در تاریخ‌شفاهی باید حقیقت را به مردم عرضه کرد نه آن‌که گزینش و ویرایش در کار باشد و هر آنچه که دوست داشته باشند، بگویند. اگر این کار را بکنند، باز تاریخی دیگرگون نوشته می‌شود. این را در ناسخ‌التواریخ مربوط به دوره قاجار یا روضه‌الصفای‌ناصری می‌بینیم. در روضه‌الصفای‌ناصری نوشته شده که امیرکبیر ورم پا گرفت و همین او را کشت. حالا همه می‌دانند چه بلایی بر سرش آمد. این نشان می‌دهد، آن کسی که تاریخ رسمی را می‌نوشت وجدان‌اجتماعی نداشته که حقیقت را بگوید. بعد یک نفر به اسم میرزا جعفر خورمجی کتابی می‌نویسد به نام «حقایق‌الاخبار ناصری» و در آن حقیقت را درباره مرگ امیرکبیر می‌گوید و بعد هم فرار می‌کند. با توجه به آنچه کوتاه گفته شد، آنچه که ارزش تاریخ‌شفاهی را تعیین می‌کند، این است که افراد باید حقیقت را بگویند، گزینشی عمل نکنند و هرچه پیش آمده را بگویند. آن وقت می‌توانند تاریخ همه‌خوان بنویسند، تاریخی که حقیقت در آن
 باشد.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/20321/تاریخ‌شفاهی،-غنای-تاریخ-رسمی-است