حسن سمندری از معدود بازماندگان موسیقی مقامی شرق خراسان در شهر باخرز در استان خراسانرضوی اما این روزها حال خوشی ندارد. او هنوز غرق در اندوه غرق شدن پسر ۲۲سالهاش بود که دختر ۲۷ سالهاش را هم در اثر عوارض بیماری کلیوی از دست داد. واقعهای که برای علاجش، حاضر به فروش ساز خود و تهیه یکی از نسخههای فرزند هم شد، اما کارگر نیفتاد. او که با صدایی گرفته و اندوهناک صحبت میکند، میگوید: «ما گرفتار بدبختی و عزاداریمان هستیم. این روزها خبرنگاران زیادی تماس میگیرند، اما اتفاقی که نباید میافتاد افتاده است و حالا چه میشود کرد؟! چه میتوانیم کنیم؟!»
«زندگی برای من از دو سال قبل تاکنون هرلحظه سختتر از پیش شده است. پسرم سرباز بود و پارسال پس از پایان خدمت در ۲۲سالگی غرق شد و از دنیا رفت. کمی بعد، همزمان با تعطیلات عید نوروز دختر بزرگم که ۲۷ سال داشت، کلیهاش را از دست داد و اسیر بستر شد. دختری که این روزها در کنارم ندارمش و به برادرش پیوسته است.»
او حال ناخوشش در غیاب پسر، دختر و سازش را اینطور توصیف میکند: «پیش از فوت پسرم و بیماری دخترم، آقای علی مغازهای (پژوهشگر، مولف، محقق و منتقد موسیقی با تمرکز بر موسیقی نواحی) سازی را که از زندهیاد ذوالفقار عسگریان (نوازنده و خواننده موسیقی نواحی خراسان) برای خود خریده بود، به من داد. سازی که برای تأمین هزینههای درمان دخترم مجبور به فروشش شدم. دخترم بنا به تشخیص پزشکان باید پیوند کلیه میشد و برای انجام این کار باید به تهران میآمدیم. همان زمان بود که آقای مغازهای گفت هر وقت به تهران آمدی دوتارت را هم بیاور که من گفتم ساز ندارم. من سازم را برای تأمین هزینه یکی از نسخههای دخترم فروختم و ساز فعلیام را امانت گرفتهام. پس از فروش سازم ناراحتی قلبی گرفتم و با اینکه سازی امانی در اختیار دارم، اما هنوز هم حال خوبی ندارم.»