گزارشی از شب‌های «بخارا»
 
یکصدمین سالروز تولد ‌ «م.ا.به‌آذین»
 

 

شب محمود اعتمادزاده (م.الف.به آذین) صدوهشتاد و پنجمین شب از شب‌های مجله بخارا بود. این شب‌ها به همتِ علی دهباشی نویسنده و روزنامه‌نگار و سردبیر مجله بخارا برگزار می‌شود و همواره مورد استقبال اهالی فرهنگ قرار می‌گیرد. اولین سخنران این مراسم، «توران میرهادی» بود که درباره آشنایی‌اش با به‌آذین سخن گفت و پس از او، نوبت به «محمود دولت‌آبادی» رسید از مترجمِ توانای معاصر بگوید:   «به‌آذین همان‌طور که خود گفت یک آرمانگرا بود، ایده‌آلیستی که فکر کرد این ایده‎ها در تاریخ و جامعه‎ای از نوع ما شدنی است. من می‎خواهم که ادای احترام کنم به ایشان چون زبان را ابتدا مادر به ما می‎آموزد و سپس انسان‎های فرهیخته‎ای مثل به‌آذین، نیازی نیست که بگویم به‌عنوان یک فرد مدیونِ او هستم در دریافت زبان و کوشش در زبان فارسی.»
سپس دولت‌آبادی قسمتی از کتاب «فاوست» اثر گوته را با ترجمه به‌آذین خواند و در ادامه افزود:  «من فکر می‎کنم همان‌طور که به‌آذین گفت انسانی است آرمان‌خواه و اگر شخصیتی مثل فاوستوس را مورد نگاه خودش قرار نمی‎داد چیزی کم می‎داشت. این کتاب داستان همیشگی مبارزه عقل و خردمندی است با ابلیس‌گونگی که همیشه در زندگی ما، پیش از ما وجود داشته و وجود خواهد داشت. این ترجمه یعنی این‌که به‌آذین می‎خواهد بگوید که من از این مقوله ازلی و ابدی نمی‎گذرم. در این ترجمه دکتر فاوستوس بالاخره تمکین نمی‎کند.» و در ادامه درباره به‌آذین می‎گوید:  «به‌آذین انسانی بود که دوست می‎داشت، بد اخم بود، کم‌صحبت بود، کمی تلخ بود ولی دوست می‎داشت. انسان اگر دوست نداشته باشد زندگی را و انسان را و نزدیکانش را و بشر را، آن همه کار طاقت‌فرسا و پرحوصله را چگونه انجام می‎داد؟ می‎گویند چرا دیگر این آدم‎‌ها به وجود نمی‎آیند، جوابش خیلی ساده است، برای این‌که آن عشق وجود ندارد. عشقی که انسان‎هایی مثل به‌آذین، مثل قاضی، مثل یونسی، نجف دریابندری، شخصیت‌هایی که عمرشان را گذاشتند که فرهنگ جهان را به ما معرفی کنند، عشقی به ما داشتند. فکر می‏‎کردند به ما خدمت می‎کنند و به راستی نمی‎دانم این قدرشناسی‎ها کفایت می‎کند برای ادای دین به چنین شخصیت‎هایی؟» دولت‌آبادی در بخشی دیگر از سخنانش به گوته اشاره کرد و گفت:   «شهامت، قدرت، از خودگذشتگی، آشنایی، پشتکار، اراده در به‌آذین بود و کسانی که از نزدیک با به‌آذین آشنا بودند می‎توانستند تمام این خصیصه‏ها را در او ببینند. ما فکر می‎کردیم که به‌آذین یک، دو گام بیشتر فوق فهم ما حرکت می‎کند تا این‌که به گمان من گرفتار تحزب شد. وقتی گرفتار تحزب شد، دیگر من خدمت ایشان نرسیدم. شبی که به من خبر دادند که از دنیا رفته، به سرعت پریدم و رفتم به سمت همان خانه‎ای که می‎شناختم. به گمانم 5/9 بود که من از خانه درآمدم و در حدود 5/11 از پا درآمده بودم و مستهلک شده بودم و خانه را پیدا نمی‎کردم. به هر حال این‌که به‌آذین انسان فرهیخته و شایسته‏ای بود، هیچ تاریخی نمی‎تواند آن را منکر بشود و من نمی‎توانم دریغم را پنهان کنم که به‌آذین سزاوار چنان عقوبتی نبود. به‌آذین شایسته برخورداری از یک زندگی والای انسانی بود که سرانجام به چنان عقوبتی دچار شد و ما آن را به‌عنوان یک یاد در ذهن خود زنده نگه می‎داریم بی‌آن‌که یک ذره از حرمتی که ما برای این شخصیت قایل هستیم کم شده باشد.»
پس از دولت‌آبادی دکتر محمد روشن چند دقیقه‌ای درباره انسانیت و آزادگی به‌آذین سخن گفت. سپس نوبت به پخش پیام ویدیویی خانم پوری‌سلطانی رسید که او نیز در بخشی از این پیام چنین گفت:   «من آقای به‌آذین را از سال‌های دور شناختم. به یاد دارم در یکی از جلساتی که آقای به‌آذین هم حضور داشت، بحث ما به شعر نو کشیده شد. اکثر کسانی که در آن جلسه بودند، مخالف این شیوه شعرسرایی بودند و بعضی هم مثل من موافق آن. بعد از آن‌که من سخت از این نوع شعر پشتیبانی کردم، آقای به‌آذین از من خواستند تا در جلسه دیگر درباره نیما و اشعارش و شعر نو نقد و تحلیل بنویسم که من هم چنین کردم. وقتی من مطالبم را ارایه کردم، همه حاضران و از جمله خود آقای به‌آذین دست زدند. این خاطره که من گفتم مربوط است به 60‌سال پیش و از این جهت در ذهنم مانده که عکس‌العمل آقای به‌آذین برایم فراموش نشدنی بود.» از جمله سخنرانان بعدی مراسم می‌توان به شمس‌لنگرودی، مهدی غبرایی، کامران پورصفر، خسرو باقری و کاوه اعتمادزاده (پسر به‌آذین) اشاره کرد. همچنین در انتهای مراسم سیاوش کامکار قطعه‎ای را با سنتور که ساخته خود بود، در مایه دشتی نواخت.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/20149/-یکصدمین----سالروز---تولد-----‌-«مابه‌آذین»