ساعت هفت و نیم صبح- خیابان آزادی- (حدود 50سال دارد و با یک سمند زرد مسافرکشی میکند. مسافرها خسته و خوابآلودند. بدون اینکه منتظر جواب یا تأیید باشد، بلند بلند حرف میزند)
- یکی هم بیاد این تهران رو درست کنه. این وضع خیابوناست. معلومه دیگه، وقتی روزی 300هزار تا ماشین تولید میکنند همین میشه...(کمی فکر میکند) 300هزار تا نه، 300 تا. تهران و شهرستان. اون وقت میگن چرا هوا آلوده است. چرا آلوده است؟ این همه ماشین بیرون باشه آلوده نمیشه؟ اصولی کار کنند که این نمیشه وضع مملکت. هر روز هم یکجارو دارند خراب میکنند، یک جا دیگه رو به قول خودشون درست میکنند.
- ای بابا، اینجا دور زدن ممنوع بود که. این چرا پیچید؟ (سرش را تکان میدهد) الکی واسه خودش 100 تومن جریمه برید. حالا بهش بگی همین جوری 10 تومن به یکی کمک کن، نمیکنهها. ولی به همین راحتی 100 تومن ریخت تو حلق راهنمایی و رانندگی.
- این ماشین رو میبینین؟ پلاکش مال اینجا نیست. شهرستانه. اومده تهران مسافرکشی. ندارن بخورن دیگه. ندارن. چی کار کنه؟ دزدی کنه؟ هی ... هی... چی کار میکنند؟ این هم وضع تهرانه. یکی باید بیاد تهران رو درست کنه.