زهرا نجفی روزنامه نگار
مجید برزگر اینروزها درحالی فیلم سومش «یک شهروند معمولی» را میسازد که سرنوشت فیلم اولش«فصل بارانهای موسمی» نامشخص است و فیلم دومش «پرویز» هم بعد از دوسال توانست در گروه اکران «هنر و تجربه» به اکران دربیاید و البته با استقبال خوب مخاطبان روبهرو شود. یکی از روزهای سرد زمستان به پشتصحنه فیلم «یک شهروند معمولی» رفتم تا درباره فیلم «پرویز» گفتوگویی با مجید برزگر داشته باشم. بهخاطر صحنههای خارجی، اعضای گروه مجبور بودند در کوچه و خیابان کار کنند، درحالیکه سرما تا مغز استخوان نفوذ میکرد و مشکلات برداشتهای خارجی هم باعث میشد تا مجبور شوند هر صحنه را چندبار برداشت کنند. به همین دلیل مجبور شدم تا آخرین لحظات فیلمبرداری کنار گروه باقی بمانم، چون در این سرما نمیشد لحظهای از کار دست کشید. اما برزگر از آن کارگردانان خوشرو و خوشاخلاق است که در انتهای کار با روحیه خوبی پاسخگوی تمام سوالات بود.
مجوز ساخت فیلم «پرویز» را بهسختی گرفتید، درحالیکه فیلم قبلیتان، «فصل بارانهای موسمی» هنوز اکران نشده بود. فیلم قصه و فضای تلخی دارد و بازیگر چهرهای ندارد. شما اهل ریسک هستید؟ چرا بهسراغ چنین سوژهای رفتید؟
بله، من در زمینههایی که کار میکنم، اهل ریسک هستم. حتی در زمینه نقاشی و عکاسی هم ریسکپذیر هستم. یکی از دلایلی که در سینما به این سمت میروم، این است که خیلی خودم را یک فیلمساز حرفهای نمیدانم و معمولا تعلقات ذهنی دارم که آنها برایم جالب و جذاب هستند. بنابراین هیچوقت به این شکل کار نکردم که اگر این فیلمنامه را نتوانم بسازم، به سراغ فیلمنامه دیگری بروم. تا آخر پای ساختن آن فیلمنامهای که فکر میکنم ارزش کارکردن دارد، میایستم. برای همین با شرایط سختی توانستم فیلم اولم «فصل بارانهای موسمی» را بعد از سالها بسازم که سرنوشت آن هنوز مشخص نیست. با شرایط سختی نه به لحاظ تولید، بلکه از نظر پروانه ساخت، نمایش و اکران توانستم «پرویز» را بسازم. بنابراین از این نظر و انتخاب عوامل و بازیگران، آدم اهلریسکی هستم. درحقیقت مولفههای مرسوم سینمای ایران را تا به اینجا خیلی رعایت نکردهام. این موضوع ممکن است برای من مزایا و معایبی داشته باشد و باعث شود تا فیلمهایی از این دست در چرخه تولید سینمای ایران خیلی به حساب نیایند. اما مایل هستم که همین مسیر را ادامه دهم.
منظورتان از حرفهای نبودن این است که از این راه امرارمعاش نمیکنید؟
نه، اتفاقا فیلمسازی، سالهاست که حرفه من محسوب میشود. مستندها و فیلمهای تبلیغاتی بسیاری تا به حال ساختهام و دفتر فیلمسازی دارم که فقط از آن طریق زندگی من و گروهی میگذرد. حرفه من به اشکال مختلف فیلمسازی است. منظورم این است، اگر فیلمهایی که درحالحاضر در سینمای ایران تولید و اکران میشوند، بهطور عمده حرفهای محسوب میشوند، من و گروهی از دوستانم که فیلمهای مستقل و خاص میسازیم در آن تعریف، حرفهای نیستیم.
دیدگاههای روانشناسی مختلف درمورد اعمال و رفتار انسانها وجود دارد، بعضی از روانشناسان رفتارگرا هستند، عدهای زیستشناخت هستند، بعضی انسانگرا و بعضی دیگر طبیعتگرا. بهنظر میآید فیلم «پرویز» بیشتر براساس رویکرد طبیعتگرایی است، یعنی رفتارهای پرویز واکنشی به محیط اطرافش است. شما به رویکرد «انسانگرایی» به این معنی که انسان دارای قوه انتخاب است، اعتقاد ندارید؟
طبیعتا من هم مانند همه انسانها، تحلیلی از بحثهای روانشناسی و جامعهشناسی دارم. حالا ممکن است اینها کمی بهتر یا بدتر از قضیه باشد.
اما لحن و نگاه فیلم را طوری انتخاب کردم که خیلی واقعگرایانه یا رئالیستی نباشد. از این منظر تعریف شما از فیلم درست است. سعی کردم فیلمم، یک فیلم ناتورالیستی باشد یعنی طبیعت و روح آدمها بررسی شود نه آنچه که در ظاهر شهر میبینیم. حتی در شکل میزانسن، نوع دیالوگ و بازی بازیگران فیلم رئالیست رعایت نشده است. اگر بخواهم عبارتی را برای این فیلم انتخاب کنم، ناتورالیزم را بهجای رئالیزم انتخاب میکنم.
در نقطه پایانی فیلم «پرویز» ما شاهد یک گفتوگو میان پرویز با پدرش هستیم. آیا شما سعی داشتید در این فیلم، «گفتوگو» را بهعنوان راهحلی در برابر «خشونت» نشان دهید؟
نه، مسیری که پرویز در پایان فیلم انتخاب میکند، بهنظر نمیآید خیلی مسیر گفتوگو باشد. اگرچه بر صندلی قدرت مینشیند، آنها را سر جایشان مینشاند و میگوید: «میخواهم با تو حرف بزنم. تو میگویی یا من بگویم؟!» او میخواهد حرفهایش را بزند و بعد کارش را انجام دهد. یعنی دلش میخواهد یکبار تمام حرفهایی که در دلش تلنبار شده است را بگوید. ما فقط زودتر از فاجعهای که قرار است در ادامه بیفتد، فیلم را پایان دادیم.
چرا شما این نقطه را برای پایان انتخاب کردید؟
میتوانستیم کشتهشدن پدر و زن پدر را هم نشان دهیم، اما من فکر کردم پایان دادن به فیلم در این نقطه تاثیرگذارتر است. این تنها پایانی بود که در تمام نسخههای فیلمنامه وجود داشت.
درمورد انتخاب بازیگران فیلم صحبت کنید؟ چه شد که لوون هفتوان را برای نقش «پرویز» انتخاب کردید؟
بعد از تمام شدن فیلمنامه «پرویز» خیلی به انتخاب بازیگر نقش اصلی فیلم فکر کردم و بازیگران زیادی از حرفهای تا بازیگران تئاتر را از نظر گذراندم تا اینکه دوستم آقای جعفر پناهی فیلمنامه را خواند و از طریق او به لوون هفتوان رسیدم. زمانی که هفتوان بعد از سالها به ایران بازگشت، با او ملاقاتی کردم. او بازیگر تئاتر است و نمایشهای زیادی را کارگردانی کرده. همچنین فوقلیسانس تئاترش را از مسکو گرفته است. به نظرم آشنایی ما و انتخاب او، اتفاق خوبی آمد. در فاصلهای که ما لوون را دیدیم تا فیلمبرداری را آغاز کردیم، او در فیلم دیگری بهنام «لرزاننده چربی» به کارگردانی آقای محمد شیروانی بازی کرد. فیلم مستقلی که بسیار متفاوت است. بنابراین اولین فیلمی که آقای هفتوان در نقش اصلی آن بازی کرد «لرزاننده چربی» بود؛ من آن فیلم را چون همزمان با فیلم خودم ساخته شده، ندیدم. فیزیک و توانایی لوون مرا مجاب کرد که او میتواند نقش پرویز را بازی کند. حالا هم که به فیلم «پرویز» نگاه میکنم به نظرم انتخاب درستی بوده است.
درباره نقش پدر پرویز چطور؟ بازی محمود بهروزیان کمی از قاب بیرون میزد و تصنعی بود. اینطور فکر نمیکنید؟
نه. آقای بهروزیان، بازیگر توانمندی است و ایشان سابقه طولانی بازیگری قبل از انقلاب را دارد. اوایل انقلاب در فیلم «مرگ یزدگرد» بهرام بیضایی بازی کرده و او هم مانند لوون بهتازگی بهایران برگشته است. همه بازیهای بازیگران«پرویز»، توانایی نهایی بازیگران فیلم نبودند، آنچیزی بود که من در تمرین از آنها میخواستم؛ یعنی اصرار داشتم آقای بهروزیان اینطوری بازی کنند. باید توجه کرده باشید که تمام بازیهای «پرویز» جنسی از سردی و بیاحساسی داشتند، این چیزی بود که ما در تمرینها به آن رسیدیم. آقای بهروزیان، خانم نونهالی، ابوذر اشکانی و... همه در قالبی که ما میخواستیم بازی کردند. بهروزیان بهخوبی نقش یک پدر عصا قورت داده و کمی مستبد را بازی کرد و اگر ضعفی در بازیها هست ناشی از کارگردانی من است، چون آنها بازیگران خوبی هستند.
فیلم شما بعد از دوسال در گروه «هنر و تجربه» به اکران درآمده، با توجه به اینکه در دولتهای قبلی هم چنین طرحهایی راهاندازی شد؛ اما موفق نبود، نظرتان درباره گروه«هنر و تجربه» که توانسته بسیاری از فیلمهای مانده پشت درهای اکران را بهروی پرده ببرد، چیست؟
بهنظر میرسد که طرحهای قبلی از عدم مدیریت دقیق، صحیح و درک درست از موضوع رنج میبردند. در مقابل بهنظر میآید که آقای ایوبی در دوران جدید تصمیم جدی در این زمینه دارد و در کنار ایشان، آقای علمالهدی و دوستانشان هم سیاستهای بزرگتری برای حمایت از فیلمهایی دارند که شبیه به فیلمهای رایج سینمای ایران نیست. به نظرم گروه اکران «هنر و تجربه» یک اتفاق مهم تاریخی است. در تمام سالهای گذشته، دستکم بعد از انقلاب ما بهخاطر داریم که فیلمهای مهمی از سینمای ایران اکران نشدند و ما آنها را روی پرده ندیدیم. منتظر شدیم که آن فیلمها را بعدها به شکل ویدیویی یا در اکرانهای بسیار خصوصی و محدود یا روی دیویدیهایی که در این سالها آمده ببینیم. اما حالا طرح اکران «هنر و تجربه» این امکان را به وجود آورده که فیلمهای متفاوتی را بر پرده سینما ببینیم. فارغ از اینکه آن فیلمها، فیلمهای خوبی باشند یا نباشند این فرصت مهیا شده است. با این طرح خیلی موافق هستم و از همه دعوت میکنم به سینماهایی که فیلمهای «هنر و تجربه» را نمایش میدهند، بروند. حتما فیلمهای خوبی خواهند دید و اتفاقات خوبی درحال افتادن است. از اینکه فیلم«پرویز» در این مجموعه اکران شده، خوشحال هستم.
آیا فیلمتان برای اکرانشدن دچار سانسور هم شده؟
خیر. ما تنها تغییراتی هنگام تدوین فیلم داشتیم و این نسخه تقریبا کامل است. اگرچه کل فیلم در دوران قبل زیر سوال رفت و اجازه ندادند اکران شود.
این سوال را پرسیدم چون صحنهای در فیلم هست که مادر اشکان و پرویز در خانه اشکان هستند و انگار صحنهای در آنجا حذف شده است.
آنجا سانسوری صورت نگرفته، ما همینقدر از آن ماجرا را میخواستیم؛ یعنی بین مادر و پرویز اتفاقی در اتاق افتاده است. بعد از آن آنها را بیرون از اتاقخواب میبینیم. درواقع ما لحظهای میرسیم که پرویز بیرون ایستاده و مادر از اتاقخواب خارج میشود. با نگرانی پرویز را میبیند و هراسان میپرسد: تو که هنوز اینجایی؟! بهنظرم همینقدر کافی بود، اینکه سوالی ایجاد کند که چرا پرویز آنجا بود؟ چرا مادر اشکان او را بهنام کوچک خطاب کرد؟
مدتی است که فیلمسازان حوزه اجتماعی با مشکلی روبهرو شدهاند که فضای کار را برای آنها سخت کرده، مشکلی که باعث شده فیلمهایی نظیر«عصبانی نیستم»، «خانه پدری»، «قصهها» و... اکران نشوند و آن، انگ سیاهنمایی است که به این فیلمها زده میشود. شما بهعنوان یک فیلمساز اجتماعی چه نظری دراینباره دارید؟ به نظرتان چقدر این موضوع باعث ایجاد احساس ناامنی در فیلمسازان اجتماعی میشود؟
من با عبارت «سیاهنمایی» مشکل دارم، یعنی معنیاش را متوجه نمیشوم. آیا تعریف ما از جامعه این است که همهچیز شرایط مطلوب و خوبی دارد؟ فکر میکنم همه ما میدانیم که اینطور نیست. آیا وظیفه سینما، بهخصوص سینمای اجتماعی نمایش نقاط تاریک نیست؟ آیا نمایش این نقاط تاریک معنیاش سیاهنمایی است؟ آیا اصولا «سیاهنمایی» بد است؟ من اینها را خیلی نمیدانم چون تعاریف روشنی از این مفاهیم و جواب این سوالات وجود ندارد. اما اینکه «سیاهنمایی» تبدیل به چوب و چماقی گروهی شود تا بر سر فیلمسازان بزنند، بهشدت با آن مخالفم. بسیاری از فیلمهای مهم تاریخ سینمای ما و شاید فیلمهای مهمی در تاریخ سینمای جهان را میتوان به «سیاهنمایی» متهم کرد، اما این موضوع خود بهخود معنی بدی دربر ندارد. چون وظیفه سینمای اجتماعی این است که نوری بر آن تاریکیها بیندازد و دیگرانی را متوجه آن نقاط تاریک کند. اینکه حالا گروهی مایل نیستند آن نقاط تاریک روشن شود و این مشکلات حل شود، این مشکل هنرمند نیست. گروهی از هنرمندان دغدغههای اجتماعی دارند، بعضی دیگر دغدغههای سیاسی و گروهی دغدغههای شخصی. اما هیچکدام از اینها بهتنهایی عیب نیست و سینماگر باید ایدههایی که به ذهنش میرسد را اجرا کند. من معتقد نیستم که فیلمهای ما قصد «سیاهنمایی» دارد. اینها فیلمهای واقعگرایی هستند که اتفاقات درون جامعه را نشان میدهند. این را هم میدانم، همه فیلمسازانی که من میشناسم و فیلمسازان مهمی هم هستند که متهم به «سیاهنمایی» میشوند، مطلقا قصدشان وطنفروشی یا آسیبزدن به پیکره اجتماعی نیست. اتفاقا برعکس، دغدغهها و نگرانیهای بسیار آنان نسبت به جامعه باعث میشود تا این فیلمها را بسازند. به نظرم اینطور قضاوتکردن آنها و متهمکردن فیلمهایشان به «سیاهنمایی» بیانصافی درباره آنهاست.
بهنظر شما یک معضل اجتماعی باید خیلی فراگیر باشد تا یک فیلمساز اجتماعی به سراغ آن برود؟ چون یکی از اعضای کمیسیون فرهنگی در یکی از گفتوگوهایش معتقد بود، شاید معضل اجتماعی باشد که عده کمی در جامعه به آن گرفتار باشند و نباید براساس این معضلات فیلم ساخت.
من معتقدم حتی اگر یک نفر در جامعه دارای مشکل است و فیلمسازی فکر میکند آن معضل اجتماعی قابل پرداختن در سینماست، باید این کار را انجام دهد. اما درمورد اشارهای که به آن مناظره داشتید، واقعیت این است که عمده فیلمسازان اجتماعی ما، معضلاتی را در فیلمهایشان نشان میدهند که گسترده هستند و جامعه به آن مبتلاست. شما نمیتوانید چشمهایتان را بهروی معضلاتی مثل اعتیاد، پایین آمدن سن اعتیاد، روابط و... یا هر چیزی که درحالحاضر اجازه فیلم ساختن درباره آنها را نداریم، ببندید و بگویید چنین موضوعاتی وجود ندارند. اما من مسالهام این است که مثلا در فیلم «پرویز»، قصهای درباره مردی به اسم «پرویز» دارم که از یک موجودی تبدیل به موجود دیگری میشود و نمونه خارجی هم ندارد. آیا من اجازه دارم چنین فیلمی را بسازم؟ متاسفانه کسانی هستند که خودشان را قیم دیگران میدانند و اجازه میدهند درباره آنها تصمیم بگیرند.
ما جامعه خشن و سردی داریم، برای همین فکر میکنم نمایش این خشونتها میتواند نگاه پیشگیرانه و هشداری باشد. یا حداقل نمایشش بر پرده سینما برای گروهی مثل یک نشانه باشد که اطراف ما چه خبر است.
نکته دیگری هم هست که باید به آن توجه کنیم، سرعت انتقال مفاهیم و اطلاعات در جامعه ما بسیار زیاد است. امروز در جامعه اتفاقی میافتد که همه مردم و منفیلمساز درگیر آن هستیم، تا من بخواهم فیلمنامهای درباره آن بنویسم، تهیهکننده برای ساختش پیدا کنم، وزارت ارشاد فیلمنامه آن را تأیید کند و مجوز ساخت دهد، فیلم ساخته شود و دوباره بتواند مجوز نمایش بگیرد و اکران شود، ممکن است حداقل بین یک تا دوسال طول بکشد. در این مدت جامعه بهشدت از آن اتفاق فاصله گرفته، یعنی نگرانی که هست سینما میتواند موضوعی را حاد کند، چنین چیزی وجود ندارد، بلکه آن موضوع واقعا در جامعه وجود دارد. حتی مردم طی زمان از آن اتفاق فراتر رفتهاند و حالا درگیر مسائل دیگری هستند. سینما با توجه به میزان تماشاگرانش که در بهترین حالت، تنها یکمیلیون تماشاگر دارد و نزدیک به 74میلیون نفر فیلمهای آن را دنبال نمیکنند، نمیتواند تأثیر زیادی همانطور که عدهای میگویند بر مردم داشته باشد.
مردم خیلی جلوتر از سینمای اجتماعی حرکت میکنند، کافی است اندکی با مردم در محافل مختلف همراه شوید تا ببینید نگاه و تحلیل آنها به جامعه چگونه است و مشکلات کجاست. سینما اصلا نمیتواند اینقدر نگرانکننده باشد که عدهای نگرانش هستند.
یعنی به نظرتان همین اندک تاثیرگذاری هم با این اوضاع گرفته میشود؟
بله، شاید یک بخشی از این نگرانی را ماندگاری سینما تشکیل میدهد. چون فیلمهای سینما تا ابد باقی میمانند. چون فیلمها چه بد باشند چه خوب، بالاخره باقی میمانند. شما هنوز هم میتوانید به آثار فیلمسازان بزرگ و قدیمی سینمای ایران که فوت کردهاند و زمانشان گذشته، دسترسی داشته باشید. شاید عدهای نگران این هستند که سندی از معضلات اجتماعی یا این دوران باقی بماند. اگر اینطور باشد، این تصمیم بسیار خودخواهانهای است.