همه‌چیز به شبکه‌های اجتماعی گره خورده
 

 

درخصوص شبکه‌های اجتماعی تحقیقات غیروطنی بسیاری انجام پذیرفته است. غیربومی‌بودن آنها دلیل نمی‌شود که از یافته‌های آنان بهره نبریم. کتاب دو محقق آمریکایی کریستاکیس و جیمز فولر یعنی «قدرت شگفت‌‌آور شبکه‌های اجتماعی و چگونه آنها زندگی ما را شکل می‌دهند» بر این محتوا استوار است که روابط اجتماعی ما با دیگر انسان‌ها تأثیر زیادی بر روحیه، روابط عاطفی، گرایش سیاسی و سرزندگی اجتماعی ما دارند. نه فقط دیگران ما را متاثر می‌سازند و زندگی ما را شکل می‌دهند که ما نیز آنها را متاثر می‌سازیم. نکته مهمی که نویسندگان بر آن تاکید می‌گذارند، این است که تنها اطرافیان نزدیک ما نیستند که از ما تأثیر می‌گیرند، بلکه این تاثیر تا 3 مرحله امتداد پیدا می‌کند. نه فقط دوستان که دوستان‌دوستان و دوستان‌دوستان‌دوستان نیز در این سپهر جای دارند. به این شکل شادی و سرزندگی یا اندوه و افسردگی هریک از ما نه‌فقط دوستان ما که دوستان‌دوستانمان و دوستان‌دوستان‌دوستانمان را متاثر می‌سازد. کریستاکیس و فولر با یک محاسبه ساده ریاضی نشان می‌دهند که اگر هریک از ما با 20نفر (متشکل از 5 دوست، 10 عضو خانواده و 5 همکار) رابطه داشته باشیم 8 ‌هزار نفر را متاثر می‌سازیم. آنها شکل‌های مختلف شبکه اجتماعی را - از نوع ساده‌ای که در آن هرکسی فقط با یک‌نفر دیگر رابطه دارد تا نوع پیچیده‌ای که در آن همه با هم در ارتباط هستند- شناسایی و بررسی می‌کنند. آنان همچنین به چگونگی عضویت اعضا در شبکه و چگونگی تأثیر آن بر فرد می‌پردازند. به‌طور نمونه آنان نشان می‌دهند که تفاوتی جدی وجود دارد میان این‌که فرد نقشی محوری در شبکه داشته و حلقه وصل افراد به‌یکدیگر باشد یا در حاشیه شبکه به یک یا دو نفر وصل باشد. کریستاکیس و فولر از 4 اصل حاکم بر شبکه‌های اجتماعی سخن می‌گویند: 1- ما شبکه روابط خود را شکل می‌دهیم. ما تعیین می‌کنیم با چه‌کسانی و تا چه حد دارای رابطه هستیم. یک بررسی میدانی صورت گرفته در آمریکا، نشان می‌دهد که افراد به‌طور متوسط دارای 4 رابطه نزدیک اجتماعی هستند، در عین حال که ۱۲‌درصد مردم دارای هیچ دوست نزدیکی نیستند. 2- شبکه روابط‌مان ما را شکل می‌دهند. جایگاه ما در رابطه بر شخصیت و روحیه ما اثر می‌گذارد. فرزندان اول خانواده به‌طور معمول از بقیه فرزندان باهوش‌تر هستند نه به‌خاطر عامل ژنتیک بلکه به‌خاطر جایگاه خاص در خانواده. 3- دوستان یکدیگر را متاثر می‌سازند. اگر زمان دانشجویی هم‌اتاقی شاگرد زرنگی شدی، بیشتر درس می‌خوانی و اگر در رستوران کنار آدم خوش‌اشتهایی نشستی، بیشتر غذا می‌خوری. 4- نه فقط دوستان که دوستان‌دوستان و دوستان‌دوستان‌دوستان یکدیگر را متاثر می‌سازند.
کریستاکیس و فولر همچنین یکایک عرصه‌های تاثیر عضویت در شبکه‌های اجتماعی بر زندگی فرد را بررسی می‌کنند. آنان نشان می‌دهند که انتخاب همسر، میزان ثروت، انتخاب شغل و میزان کوشندگی سیاسی و گرایش حزبی، همه، از عضویت در شبکه‌اجتماعی تاثیر می‌پذیرند. انتخاب و گرایش هریک از ما از مجرای شبکه‌اجتماعی جمع گسترده‌ای را متاثر می‌سازد. شاید میزان این تاثیر بر دوستان‌نزدیک و همسر بیشتر باشد ولی این تاثیر انسان‌های زیادی را در گوشه و کنار شبکه روابط دربر می‌گیرد. به‌علاوه بسیاری از اوقات شکل معینی از رفتار، هراس روانی و اوهام اجتماعی همچون یک اپیدمی به تمامی بدنه یک اجتماع سرایت پیدا می‌کند و عده زیادی دچار بیماری عجیب‌وغریبی می‌شوند یا همان‌گونه که ساعدی- برای این‌که از مثال متفاوتی با جهان پژوهشی کریستاکیس و فولر استفاده کنیم- با استادی تمام در کتاب ترس و لرز توصیف کرده، ترسی مبهم تمامی اهالی یک ده را دربر می‌گیرد. اهمیت نظریه شبکه‌های اجتماعی کریستاکیس و فولر در آن است که راه‌حلی نو و جالب برای این مشکل ارایه می‌دهد. در شبکه‌های اجتماعی کنشگر به‌گونه‌ای مداوم درحال تاثیرگذاری و تاثیرگیری از اطرافیان خود است. مهم نیست که او در این زمینه دارای چه توانمندی‌هایی است و تا چه حد هوشیار و هدفمند عمل می‌کند. تا آن هنگام که او به‌سان موجودی اجتماعی دارای دوستان، خویشاوندان و همکارانی معین است، او درحال تغییر جهان پیرامون خود است. او این تغییر را با نشان دادن روحیه شاد (یا مغموم) خود، مشارکت سیاسی (یا عدم مشارکت سیاسی)، انتخاب همسر یا گزینش یک گرایش سیاسی یا فرهنگی به وجود می‌آورد. او با هر حرکتی که می‌کند، با هر لبخند و گریه‌ای، با هر کوشندگی و کاهلی، با هر انتخاب گرایشی، چنین تأثیر و تغییری را دامن می‌زند. شکل و فرآیند تغییر این‌جا بیش از آن‌که ساختاری باشد، شبکه‌ای است: از این انسان به آن انسان و از آن انسان به انسان‌های دیگر. ساختار این‌جا نقش مهمی ایفا نمی‌کند. این به آن معنا نیست که نظریه شبکه‌های اجتماعی اهمیت ساختار را نفی می‌کند. نه! فقط در این زمینه، در زمینه‌ای که فرد با کنش خود بر دیگران تاثیر می‌نهد، ساختار نمی‌تواند مانعی جدی ایجاد کند. انسان می‌تواند مطمئن باشد که آن هنگام که خشمگین و عصبانی به خانه می‌رود یا در جمع دوستان پیدایش می‌شود، «حال» همه را می‌گیرد و همه را از خود و زندگی بیزار می‌کند. به همان‌گونه می‌توانیم مطمئن باشیم که آن‌گاه که دیگران را به فعالیت سیاسی و اجتماعی فرامی‌خوانیم، بر دیگران (و میزان کوشندگی آنها در آن رابطه) اثر می‌نهیم، حتی اگر آنها فوری به گرد پرچم رزم ما حلقه نزنند.
به این صورت نظریه شبکه‌های اجتماعی از عهده هدفی بر می‌آید که نظریه‌های مدرن جامعه‌شناسی معاصر از آن وامانده‌اند: ایجاد گشایشی در جبر ساختار. این نظریه سوراخی- که شاید سوراخ‌موشی بیش نباشد- در ساختار اجتماعی ایجاد می‌کند و راه را برای نقب زدن به جهان دیگران، به گستره ذهن و کنش آنها می‌گشاید.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/19851/همه‌چیز-به-شبکه‌های-اجتماعی-گره-خورده