مردم تا چه حد از نقش خود بهعنوان یک فرد مشارکت محور آگاهند؟ تا چه حد با مفاهیم جامعه مدنی آشنایی دارند؟
میتوان گفت بسیاری از افراد جامعه در حد اطلاعات عمومی در باب جامعهمدنی مفاهیمی را میشناسند. درحال حاضر سطح متوسط جامعه به این شناخت رسیده است، نوع نگاهی که زاییده اتفاقی است که در تمامی دنیا به این سطح از دموکراسی دست پیدا کرده است. میخواهم بگویم مردم از دانش نسبی برخوردار هستند.
توجه به مشارکت مردمی در جهت حل بحرانها در کدام دوره بهطور ویژه دنبال شده است؟
فکر میکنم در جامعه ما - در این سی و چندسال بعد از انقلاب اسلامی- این دولت یعنی دولت تدبیر و امید تنها دولتی است که به واقع شعار نمیدهد و خیلی از مسائل مطرح شده آن در حد یک شعار باقی نمیماند.
آیا نهادهای دیگر در راستای مشارکت مردمی حرکت کردهاند؟ مثلا مجلس شورای اسلامی چقدر در این زمینه اثرگذار بوده است؟
من بهعنوان دبیر یک انجمن زیستمحیطی که نگاه و دیدی مردم نهاد دارد، معتقدم که ما مجلسی داریم که نمایندههای آن را خودمان انتخاب کردهایم و افرادی هستند که هرکدام در یک حوزه بهخصوص تخصص دارند. این افراد هرکدام از یک ناحیه جغرافیایی و یک ایدئولوژی متفاوت وارد مجلس شدهاند؛ اما الزاما نمیتوان به صرف آنکه آنها نمایندگان منتخب مردم هستند و در دل خود بحث و گفتمان مردم و دموکراسی را دارند، دیگر در تمام موارد برحق هستند. شاید آنها در مواردی نتوانند زبان گویای مردم باشند. ما بهعنوان یک انجمن مردم نهاد در مجلس شورای اسلامی حضور پیدا میکنیم و در فراکسیونهای مربوطه هم فعالیت داریم. در مجلس کمیسیون تخصصی هم وجود دارد و به مسائل مختلفی که با خط حرکت «برنا» هم در یک جهت قرار دارد، پرداخته میشود. اما باید گفت که در بسیاری از موارد همفکری و مشارکت مردم منجر به همهپرسی میشود و این امر یک ضرورت است آن هم به این دلیل که جامعه امروز ما خیلی قابل پیشبینی نیست و نمیتوان یک نسخه کلی برای آن نوشت اما شاید بشود یک چشمانداز یک یا چند ساله برای آن تدوین کرد.
بهنظر شما در جامعه کنونی تا چه حد ضرورت اجرای همهپرسی در مسائل مختلف کشور دیده میشود؟
اتفاقاتی در زندگی مردم پیش میآید که وجود مسأله همهپرسی را ضروری میکند یعنی با توجه به این اتفاقات نیاز به مسأله همهپرسی دیده میشود. قانون اساسی ما قابل احترام است، اما واقعیت آن است که باید با گذشت زمان - مثلا هر چندسال یکبار- قوانینی که تاریخ مصرف آنها گذشته است را رصد کرد و در موردشان تجدیدنظر داشت. این قوانین به دست ما انسانها نوشته شده و زاییده شرایط زمانی و مکانی خاص است و باید هر از گاهی یک خانه تکانی در مورد آنها انجام داد. ما مخصوصا در حوزه محیطزیست قوانین نانوشته زیادی داریم؛ قوانینی که عقل و منطق حکم اجرای آن را میدهد اما قانون، نه. دولت تدبیر و امید سعی کرده این کارها را پیگیری کند. در همین 12 ماه گذشته چند جلسه با شخص رئیسجمهوری داشتهایم که در این جلسات مسئولان سازمانهای مردم نهاد با دبیران اجرایی در حوزههای مختلف به بحث و تبادلنظر پرداختند. نکته مهم در این جلسات حضور شخص رئیسجمهوری بوده است.
انجمن برنا در سال 1382 یعنی در دولت اصلاحات در وزارت کشور ثبت شد و شروع به فعالیت کرد. اگر بخواهید توجه به مشارکتهای مردمی در قالب «انجیاو»ها در آن دوره را با شرایط کنونی مقایسه کنید، به چه نتیجهای میرسید؟
واقعیت آن است که این میزان از توجه به سازمانهای مردم نهاد از طرف دولت جدید با آن روزها هم قابل مقایسه نیست. وزارت کشور با محوریت موضوعهای مختلف جلسات متعددی را با «انجیاو»ها برگزار کرده است. در این جلسات مشکلات مطرح و با توجه به آن برای آینده انجمنها برنامهریزی میشود. آن جاست که نقش موثر «انجیاو»ها در جامعه مشخص میشود.
خیلیها در تعریف کارکرد انجیاو دچار اشکالاتی هستند و فعالیتهای آن را شامل کارهای مشارکتی عملی نمیدانند و صرفا به انتقاد کردن اکتفا میکنند. شما چه نظری در این رابطه دارید؟
«انجیاو»ها نباید صرفا منتقد باشند. در تعریف ابتدایی از انجیاو، فقط دیدن و بزرگنمایی مشکلات لحاظ شده بود، اما باید توجه داشت که این مسائل تنها بخشی از فعالیتهای انجیاوها است. یک سازمان مردم نهاد باید در کنار انتقادکردن، پیشنهاد هم بدهد و حتی اگر لازم شد وارد حوزه اجرایی هم بشود. متاسفانه انجیاوها در دولت پیشین به حاشیه رفتند و تخطئه هم شدند چرا که هیچ نگاه علمیای به این انجمنها نمیشد. آنها حالا پی بردهاند که انتقاد صرف، کاری را از پیش نمیبرد. انجیاوها خود مردم هستند؛ مردمانی که در حوزههای تخصصی خود بهعنوان بازوهای اجرایی دولت فعالیت میکنند.
آیا مشارکت مردمی در قالب یک سازمان مردم نهاد میتواند خلأهای فعالیتی یک سازمان دولتی را پر کند؟
بله، ممکن است مسیری باشد که سازمانها و نهادهای دولتی بخواهند وارد آن شوند، اما امکان آن را نداشته باشند و اینجاست که نقش مهم و موثر انجیاوها هویدا میشود. برای تبیین این مسأله بهسال 83 برمیگردم. وقتی که سازمان دامپزشکی نمیتوانست در یک حوزه - مسأله گسترش حیوانات خانگی در سطح شهر تهران- ورود پیدا کند و از انجمن «برنا» خواسته شد که وارد قضیه بحران حیوانات خانگی شود. این سازمان به لحاظ منعهای قانونی و شرح وظایفی که داشت نمیتوانست بهصورت مستقیم وارد قضیه شود و برای همین ما بهعنوان یک انجمن محیطزیستی وارد شدیم و با برگزاری جلسات مختلف و جشنوارههای مرتبط با این مسأله و اقداماتی نظیر شیوه صحیح نگهداری از حیوانات خانگی و ... سعی کردیم به حل این بحران در شهر تهران کمک کنیم و با انجام این فعالیتها بود که این بحران حل شد. یک انجیاو تا این حد میتواند تاثیرگذار باشد و - حتی- کاری را انجام دهد که یک سازمان دولتی از عهده اجرای آن بر نمیآید.
راههای بسیاری وجود دارد که انجیاوهای کشور ما هم مثل انجمنهای دیگر کشورها به سطح قابل توجهی از تاثیرگذاری برسند اما با این حال، باتوجهبه سالهای سخت گذشته، مسئولان انجیاوها حس و حال خوبی دارند. دیگر از آنها استفاده ابزاری نمیشود و بهعنوان یک بازوی اجرایی رویشان حساب باز میشود.
آقای روحانی بهعنوان شخص اول اجرایی کشور و مسئول اجرای قانون اساسی، بهزعم خود یک پیشنهاد عمده برای حل بحرانهای جامعه ما دادهاند که همان طرح مسأله همهپرسی است. اگر شما بخواهید یک راهکار عملی برای گسترش مشارکت شهروندان در حل مسائل و بحرانها بدهید، چیست؟
مشارکت کارآمد مردم. این مهمترین راهکار است. در همه جای دنیا، مردم در امور مختلف مشارکت میکنند، اما این مسائل باید راهکار مشخص داشته باشد. وقتی که در سال 80 - در دولت آقای خاتمی- صحبتهایی درباره انجیاو مطرح میشد، خیلیها نمیدانستند که چنین انجمنهایی چه معنایی دارند. اما امروزه روشن شده است که اگر میخواهیم دنبال مشارکت کارآمد مردم باشیم که اساسا به حل بحرانها و مشکلات به دست خود مردم میانجامد، باید در قالب همین انجیاوها حرکت کنیم. از این راه است که حرف مردم شنیده میشود. خوشبختانه سازمانهای مردم نهاد یک متولی خوب به نام اداره کل سازمانهای مردم نهاد پیدا کردهاند و دیگر هر نهادی نمیتواند برای آنها تعیین تکلیف کند. این مسأله، یک امر مطلوب و خوشایند است.